✨ جوانان انقلابی✨
✨﷽✨ سخن رهبر انقلاب در مورد شهید ابراهیم هادی و کتاب آن شهید بنام سلام بر ابراهیم برای خوندن کتاب
کانال رو به دوستان خود معرفی کنید تا از مطالب استفاده کنند
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
خاطره شنیده نشده از بازیگر نقش حرمله در سریال مختارنامه
😭بر حرمله حرام زاده لعنت
✨﷽✨
✅شخصی از امام صادق (ع) پرسید:
آقا جان!جدتان امام حسین (ع) الان کجاست؟
✍حضرت فرمودند: چقدر جثه تو کوچک است و چقدر سوال تو بزرگ است! بدن مبارک امام حسین (ع) در قبر است اما روح بزرگشان سمت راست عرش خدا نزد جد و پدر و مادرشان است و نظر مبارک امام حسین (ع) به دو مکان و موضع است:
1⃣ به زوار قبرش
2⃣ به مجالس عزایش
آنگاه حضرت فرمودند: امام حسین (ع) از جد و پدر و مادر و برادرش خواهش می کنند که برای عزادارانش استغفار نمایند تا خدا آنان را بیامرزد.
💥در روایتی دیگر امام حسین (ع) فرمودند:
اگر گریه کننده بر من می دانست که چه اجری نزد خداوند دارد شادی اش از اندوهش بیشتر می گردید.
📚منابع :
چشمه سار عشق، ص۱۰
قصص الحسینیه، ص۷۲
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
حاج حیدر خمسه
حکایت لحظه مرگ نظام رشتی
السلام علیک یا ابا عبدالله علیه السلام
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
⭕️قابل توجه مداحان
🔶امام خامنه ای:
🔹این بالا و پایین پریدن ها چه فایده ای دارد؟ کجاش عزاداری است؟!
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
#روشنگری
حتما ببینید☝☝☝☝
🎥آی مجلس! چه چیزی را از ملت پنهان میکنید؟
🔸سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در اعتراض به عدم شفافیت آرای نمایندگان مجلس
منبع خبر گذاری فارس 👈@Farsna
✨﷽✨
خاطرات شهید ابراهیم هادی
قسمت١۶
پهلوان (١)
راوی حسين الله كرم
ســيد حسين طحامي(کشتي گير قهرمان جهان) به زورخانه ما آمده بود و با
بچهها ورزش ميکرد.
هر چند مدتي بود که ســيد به مســابقات قهرماني نميرفت، اما هنوز بدني
بســيار ورزيده و قوي داشــت. بعد از پايان ورزش رو کرد به حاج حســن و
گفت: حاجي، کسي هست با من کشتي بگيره؟
حاج حســن نگاهي به بچه ها کرد و گفت: ابراهيم، بعد هم اشاره کرد؛ برو
وسط گود.
ً معمولا در کشتي پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود ميبازد.
کشتي شــروع شد. همه ما تماشــا ميکرديم. مدتي طولانی دو کشتي گير
درگير بودند. اما هيچکدام زمين نخوردند.
فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب
كند، اين کشتي پيروز نداشت.
بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند ميگفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان
شجاعي، ماشاءالله پهلوون!
ادامه دارد 🔽🔽
منبع کتاب سلام بر ابراهیم
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
انیمیشن نبرد و شهادت حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه
کیفیت بالا در این لینک🔰
https://www.aparat.com/v/6h8IL
👈کانال جوانان انقلابی
عضو شوید واز مطالب استفاده کنید👇
@javanane_enghelabi
http://eitaa.com/joinchat/305070101C46abb41fce
﷽
✍حضرت شعیب فرمودند :
گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند.. یکی آمد و گفت من خیلی هم گناه کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده! خداوند به حضرتشعیب وحی میکند که به او بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی..
آن فرد از حضرت شعیب درخواست نشانه میکند. خداوند میگوید به او بگو که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد..
💥امام صادق (ع)فرمودند:خداوند كمترين كاري كه درباره گناهکار انجـام مـیدهد اين است كـه او را از لـذّت مـناجـات محـروم ميسـازد.
📚معراجالسعادة صفحه۶۷۳
✨﷽✨
خاطرات شهید ابراهیم هادی
قسمت ١٧
پهلوان (٢)
داستان زیبا و درس آموز👇👇👇
ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت ابراهيم نگاه ميکرد.
ابراهيم آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟
حاج حســن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديمهاي اين تهرون،
دو تا پهلوون بودند به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش،
اونها خيلي با هم دوست و رفيق بودند.
توي کشــتي هم هيچکس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود که
بنده هاي خالصي براي خدا بودند.
هميشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر
و با چشمان اشــک آلود براي آقا اباعبدالله علیه السلام شروع ميکردند. نََفس گرم
حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد.
بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! ابراهيم هم
لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا.
بعضــي از بچه ها از اينکه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف ميکرد،
ناراحت شدند.
فرداي آن روز پنج پهلوان از يکي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند. قرار
شد بعد از ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن
داور شود. بعداز ورزش کشتي ها شروع شد.
چهار مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچه هاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما
در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد!
آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.
من دقت کردم و ديدم کشــتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان
اســت. آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند.
براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور!
همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشــت که ابراهيم داخل گود آمد. با
لبخندي که بر لب داشــت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع
ما برگشت.
بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين
حرفها وكارها ارزش داره!
بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد.
شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود.
وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و
گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟
ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين
کاري که امروز ديديد.
ابراهيم امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد.
ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا
را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.
ادامه دارد... 🔽🔽
منبع کتاب سلام بر ابراهیم