eitaa logo
جوانان توحیدی
676 دنبال‌کننده
126 عکس
21 ویدیو
4 فایل
💠سلام به روی ماهتون بنده های خوب خدا 🌻 خوش اومدین پشتیبانی سایت مسابقه و کانال @jvtd_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💡هبوط انسان در این عالم بر اساس.... @javanane_towhidi
نزول انسان در دنیا یکی از الطاف خداوند در حق اوست! @javanane_towhidi
📣 ان شاالله در روز عید غدیر از کتاب مسابقه خواهیم داشت😍 ✅خريد نسخه چاپی کتاب با 30 درصد تخفیف و فقط با قیمت 15400 تومان: https://shopjavanan.org/ ✅خريد نسخه پی دی اف کتاب با قمیت 6500 تومان: https://taaghche.com/book/83977
سلام دوستان توحیدی عزیز 🌻 این هم از سوالات مسابقه کتابخوانی ✅تا صبح روز با فضیلت مباهله یعنی سیزدهم مردادماه فرصت برای ارسال پاسخ های صحیح هست ✅پاسخ هارو همراه با نام و نام خانوادگی و شماره تماس در قالب یک پیام فقط به آیدی زیر ارسال فرمایید @j_towhidi 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سوال ۱
سوال ۲
سوال۳
سوال ۴
سوال ۵
سوال ۶
سوال ۷
سوال ۸ ( آخر)
مسابقه کتابخوانی ✅تا صبح روز با فضیلت مباهله یعنی سیزدهم مردادماه پاسخ هارو همراه با نام و نام خانوادگی و شماره تماس در قالب یک پیام ارسال فرمایید @javanane_towhidi
سلام دوستان توحیدی عزیز ممنون از استقبال خوبتون وشرکت در مسابقه ؛ اسامی همه عزیزانی که تا ساعت ۱۲ امشب پاسخ ارسال کردن ثبت خواهد شد وقرعه کشی طی دو روز آینده بین پاسخ های صحیح انجام خواهد شد ان‌شاءالله @javanane_towhidi
بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.. .. کاروان در راه بود. همه دیدند که اشک دوید در نگاهش و آرام گفت: " سلام علیکم..." . مسلم بر بلندی مناره کوفه سلامش کرده بود. * جواب مان را می دهی...بی آن که حتی برایت قدمی برداشته باشیم...بالای مناره ای رفته باشیم...سری داده باشیم... آه حسین.. السلام علیک...... @javanane_towhidi
. مُحَرَم یک دعای تحویل سالی دارد، ساده، روان، عین آب، زلال... نیاز نیست عربی‌بَلَد باشی که بفهمیش، آشناتر از این حرفهاست... یک صفحه هم بیشتر نیست. یک بند هست توی دلِ این دعا، مثلِ زلفِ بیرون‌ریخته‌ی بوته‌ی یاس از لب دیوار، هر واژه‌اش یک شعر، یک غزل... مثل نعنای صبحْ‌چیده شده، تازه، مثل هوای باران‌خورده، مطبوع! آمیخته به عطر شکوفه‌های گیلاس و هلو، غرقِ ریحان و لیمو! اَنتَ الذی سَجَدَ لَکَ... تاریکی شب و روشنیِ صبح، نور مهتاب و شعاع آفتاب، شُرشُرِ آب و زمزمه‌ی درختان... در پیشگاهِ تو به سجده افتاده‌اند، زیبای نیکو، ! @javanane_towhidi
.. هذه ارض کرب و البلاء... امیرالمؤمنین رو کرد به ابن عباس مروی و فرمود: هذا مناخ رکابهم ، هذا ملقی رحالهم، ها هنا تراق دمائهم،.... بعد خیره شد به زمین و اشک روی محاسن پسر ابوطالب جاری شد.. گوشه گوشه ی این زمین برای علی (ع) حکایت داشت.. جای چادرها.. آن دورترها که نگاه به علقمه می رسید و آن بلندی که منتظر رد پای دختر علی (ع) بود.. حتی خارهای بیابان برای علی (ع) که در راه صفین رسیده بود به کربلا، روضه را دم گرفته بودند.. @javanane_towhidi
و جعلنا من الماء کل شی ءِ حیّ.. همه چیز با آب زنده است دل من هم با اشک برای تو حسین.. @javanane_towhidi
سلام رفقای توحیدی عزیز؛ حال روح و جسمتون عالی باشه الهی 🤲 خوش به حال همه مون که اجازه دادن امسال هم در هوای محرم نفس بکشیم ؛ کاش این لحظات رو قدر بدونیم ؛ کاش فرصت ها رو از دست ندیم... از همه عزیزانی که در مسابقه شرکت کردن خیلی ممنونیم. با احترام بین عزیزانی که هشت پاسخ درست داده بودن قرعه کشی انجام شد. اسامی برندگان مسابقه کتابخوانی 🔹آقای رسول خلیلی _تابلو فرش حرم مطهر رضوی 🔹خانم لادن حاجی انوری _شمعدان رضوان 🔹خانم فاطمه شاه حسینی _ کتاب اکسیر محبت حسینی 🔹آقای جمشید قاسمی _ کتاب اکسیر محبت حسینی 🔹خانم اکرم کلهر _ کتاب قدر خودت را بدان 🔹خانم مطهره عسگریان _کتاب قدر خودت را بدان 🔹آقای محمد کمیل اصلانی_کتاب دریای بی کران 🔹خانم سحر ناصری _ کتاب دریای بی کران 🔹آقای محمود محمدی _ کتاب مکتب سلیمانی 🔹خانم زهرا مهربان _ کتاب مکتب سلیمانی برندگان عزیز برای دریافت جوایزتون به ادمین پیام بدین.👇 @Javan_towhidi313 @javanane_towhidi
⚖📊چه چیزی از عمل ظاهری برتر است...؟! @javanane_towhidi
حرکت انسان به سوی خدا به چه معناست...؟ 🕊 @javanane_towhidi
🔗وقتی پیله‌ها ضخیم می‌شوند... (١) قصه .. قصه و است. هر که بیشتر دل می‌کند، زودتر می‌رسد، بهتر می‌رسد. برای من و تو که پیله‌های‌مان آن‌قدر ضخیم شده که رویای پروانه‌شدن را از یادمان برده، فقط یک راه مانده؛ دل کندن، ‌دل‌بریدن. آن بالا خودمان را می‌خواهند، رفقا. بی‌هیچ تعلق و وابستگی. رهایِ‌ رها. مانده من و تو بگردیم و جنس این پیله‌ها را بشناسیم. تار و پودهایش را بشکافیم؛ پول، خانه، ماشین، لباس، شهرت، مدرک، مقام، خانواده...     . . (٢) چشم توی چشم آقا بود. داشت پیله‌هایش را یکی یکی می‌شکافت: آقا این اسبم که از آن اسب‌های چابک و بی‌نظیر است برای شما. این شمشیرم که تیز و برنده است، این کیسه‌های... آقا نگاهش کردند و آه کشیدند. اسبت را می‌خواهیم چه‌کار عبدالله! خودت را می‌خواهیم. خودش را از آقا دریغ کرد. پیله‌هایش خیلی ضخیم بود انگار. پرواز یادش رفته بود. اسمش عبیدالله بن حرّ جعفی بود... @javanane_towhidi