eitaa logo
بچه های مسجدامام حسین «ع» کوی فرهنگ،🇮🇷
288 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
36 فایل
اطلاع رسانی و گزارش تصویری برنامه ها و مراسمات هیئت صاحب الزمان(عج) پایگاه بسیج انصار المهدی (عج)،کانون شهدای هسته ای ؛ مسجدامام حسین «ع» آدرس:زنجان .کوی فرهنگ بعد از میدان مدیریت
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️با امام زمان حرف بزنیم. 🌹 آیت الله میلانی می‌فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد دل کنید. ♦️خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد دلی کند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در خصوص شهید مصطفی صدرزاده یک جوان تو دل برویی بود ، آدم لذت می برد نگاهش کند من واقعا عاشقش بودم.. این جوان چون ما راهش نمی دادیم بیاید اینجا رفته بود مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانستانی خودش را ثبت نام کرده بود تا به اینجا برسد ، زرنگ به این می گویند! به ما و امثال ما که دنبال مال جمع کردن و … هستیم نمی گویند! با ذکاوت کسی است که اینطور کار را بدست می آورد و بالاتـریـن بهره را از آن می گیرد و به نحو احسن از فرصت استفاده می کند، چرا این کار را کرد؟! چون قیمت داشت. ان الله یحب یقاتلون فی سبیل الله … خدا کسی را که در راهش جهاد می کند دوست دارد ،اگر کسی را خدا دوست داشته باشد محبتش را، عشقش را ،عاطفه اش را و همه چیزش را در دلها پراکنده می کند. امثال سید ابراهیم در خیابان ها خیلی زیاد هستند،اما آن چیزی که سید ابراهیم را عزیز کرد و به این نقطه رساند همین راه بود....
‏فیلم از طرف سبحان طب
این جوان ایرانی دکتر محمد مهدی حق گویان چه اعجوبه ای هست چه معجزه بزرگی هست . چه اسم با مسمایی هم دارد ، گفته شده سریعترین کامپیوترهای ژاپن و آمریکا هم نتوانسته به او برسد هیچکس تا کنون این قدر به قرآن تسلط نداشته ببینیم و لذت ببریم و عبرت بگیریم
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️تغییر فضای زیارت در روضه منوره 🔹با نصب شیشه‌هایی در نزدیکی ضریح مطهر رضوی امکان حضور زائران تا فاصله نزدیکتری به ضریح مطهر فراهم شده است.
ماجرای امانتی رهبر انقلاب برای یک نانوای جوان 🔻سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🔹 آقا علیرضا، یکی از جوان های خوب خراسان است که در تهران شاطری میکنند. 🔸مستند سینما انقلاب به مناسبت روز ملی سینما از تلویزیون پخش شد، علیرضا در اون‌ مستند تصاویر دیدار بچه های ماجرای نیمروز و حضرت آقا را دیده بود و اون وسط منو شناخته بود. 🔹یک شب برای خرید نان رفتم، گفت: یکبار در تلویزیون شما را محضر حضرت آقا دیدم و شناختم، تشکر کردم، فوری گفت: باز هم آقا را میبینید؟ 🔸گفتم: این دیدار مربوط به سال ۹۵ است و بعد از اون توفیق زیارت حاصل نشده. 🔹گفت: اگر مجدد دیدی “سلام مرا برسان و بگو یک بچه بجستان و همشهری شما!! در هر نماز و بعد از هر نماز شما را دعا میکند و بگو ما غیر از شما کسی را نداریم “ 🔸واقعیتش خب من هم قاعدتا دسترسی ویژه ‌ای نداشته و ندارم، گفتم: معلوم نیست باز هم توفیق زیارت را داشته باشم، اما در ذهنم هم این بود از یکی از مسئولینی که ایشان را زیارت میکند درخواست کنم سلام ایشان را برساند. 🔸هر چند یک بار که میدیدمش مجدد سوال میکرد، گفتید؟ سلام من را رساندید؟ 🔹خب ایامی بود که اوج کرونا بود و هنوز دیدارها خیلی محدود بود، هنوز سلام را نرسانده بودم! 🔸یک وقتی شایعه کسالت حضرت آقا منتشر شده بود، باز در نانوائی من را دید، اما این بار با یک اضطراب خاصی حال حضرت آقا را جویا شد، چشمانش پر شد و گفت: نگران حضرت آقاست مخصوصا بعد از نبود حاج قاسم! گفتم: به شایعات توجه نکن، خدا نگهدار آقاست. 🔹حالش دلم را لرزاند. حال خوب اشتیاق و عاشقی، ناچار شدم مزاحم یکی از نزدیکان حضرت آقا بشوم، از اشتیاق و دلداگی اش گفتم و خواهش کردم پیامش منتقل شود. 🔸چند روز بعد پاسخ علیکم السلامش رسید، همراه با یک خبر خوب، حضرت آقا یک امانتی برای آقا علیرضا داده بودند. 🔹خبر پاسخ را به علیرضا دادم، ذوق کرده بود. دیگر از آن روز فرصت دریافت امانت برایم فراهم نشده بود، 🔸صبح دیروز امانتی علیرضا توسط همان عزیز بزرگوار با محبت به دستم رسید، تا دیر وقت درگیر کار و جلسه بودم. 🔸دلم نمی‌آمد رساندن امانت را به تاخیر اندازم. حدود ساعت ۲۲ در جلسه به آقا علیرضا پیامک دادم که محل کارت هستی؟ سریع پاسخ داد؛ بله، اگر نان لازم است آماده کنم!!!! 🔹هیچ وقت نان را تلفنی و غیر حضوری سفارش نداده ام! گفتم: نه شما را کار دارم، حدود ۲۲:۳۰ میرسم! جلسه ام کمی بیشتر زمان برد! حدود ۲۲:۴۰ رسیدم به نانوائی محل کارش! انگار خبر داشت! با اینکه هوا سرد بود، گوشه خیابان منتظر بود، نانوایی خلوت و بی مشتری بود! گفتم: بیا داخل بشین! بال بال میزد که چه کارش دارم! انگشتر هدیه را از جیبم در آورد و تقدیمش کردم! چشمانش از شادی برق میزد دستانش از اشتیاق میلرزید مروارید حلقه زده در چشمانش را به زور در چشمانش نگاه داشت. در همان سرمای دیشب، صورتش خیس عرق شد میبوسید و تشکر میکرد. این اندازه اشتیاق و عاشقی ستودنی بود. 🔸اجازه گرفتم فیلم بگیرم، میخواستم فقط برای آن عزیز بزرگوار دوست داشتنی واسط این اتفاق بفرستم. از صبح طاقت نیاوردم، این عاشقی را ننویسم! 🔹انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را این حزب الله واقعی و پای کارها نگاه داشته اند، نه امثال من، طلبکارهای سفره انقلاب! به حالش غبطه خوردم! نان پدر و شیر مادرش حلال. اما غیر از او بر نائب امام عصرم (عج) افتخار میکنم، که این عشاق را دارد و برای ایشان پاسخ به این سلام ها مهم. دیشب و امروزم به حال خوش این عاشق گذشته، گزاف نیست که در این عصر بگوئیم: آقای ما نمونه دیگر نداشته است. 🔹با وجود این مشتاقان بنی صدرها و رجوی ها فقط باید آرزوهای خود را به گور ببرند. 🆔:@sgm_Ghaemon
🌹مصائب حضرت سکینه سلام الله علیها ▪️چون امام حسين (علیه‌السلام)، يارانش را كشته و بر روى زمين افتاده ديد متوجه خيمه‌گاه شد. سكينه (علیهاالسلام) که گفته می شود در کربلا 10 تا 14 سال داشته است فرياد زد: پدر جان! آيا تن به مرگ داده‌اى؟ امام (ع) فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسى كه يار و ياورى ندارد. سكينه گفت: ما را به حرم جدّمان بازگردان. 1 ▪️ امام حسين (ع) به زنها گفت: سكينه‌ى من امروز یتیم خواهد شد؛ به او توجّه و التفات كنيد، زيرا دل يتيمان نازک است. 2 در اين وقت سكينه فرياد كنان به سوى آن حضرت آمد و امام (ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: «اى سكينه! بدان كه گريه‌ى تو پس از مرگ من طولانى خواهد شد.» 3 چون دشمن ، زنان را از ميان كشتگان عبور داد، حضرت سكينه خود را بر روى پدر انداخت و آن را در آغوش گرفت. در اثر گریه ، بى‌هوش شد. در آن حالت شنيد كه پدرش مى‌فرمايد: شیعیان من! هر زمان كه آب گوارايى نوشيديد، مرا به ياد آوريد. يا حكايت غريب يا شهيدى را شنيديد بر من بگرييد. 4 ▪️امام محمد باقر (ع) مى‌فرمايد: چون ذرّيه و اهل بيت امام حسين (ع) را در روز و با وضعى خاصّ به مجلس يزيد بردند، مردم جفاكار شام گفتند: اسيرانى نيكوتر از اينان نديده‌ايم. حضرت سكينه كه ريسمان به كتفش بسته بودند فرمود: ما اسيران خاندان پيامبريم. 5 گردانندگان مجلس يزيد، سكينه را جايى نشانده بودند كه سر بريده پدر را نبيند. 6 ولى وقتى تلاش كرد تا آن را ببيند يزيد با چوب خيزران بر لب و دندان مبارک پدرش مى‌زد. صداى گريه‌اش بلند شد. به طورى كه زن‌هاى يزيد و دختران معاويه به گريه افتادند. سرانجام او و خواهرش، فاطمه، بى‌تاب گشته و به عمّه‌ى خود زینب پناه بردند و گفتند: «عمّه جان! يزيد با چوب دستى خود دندان‌هاى پيشين پدرمان را مى‌زند.» 7 ▪️سکینه پس از چهار روز اقامت در دمشق خوابى ديد كه بخشى از آن چنين است:«ديدم زنى در هُودَجى نشسته و دستان خود را روى سرگذاشته است. پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: او فاطمه ، دختر محّمد (ص) و مادر پدر تو است. با شتاب به سوى او رفتم و گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حقّ ما را انكار كردند و حريم ما را هتک كردند. مادر جان! به خدا پدرمان، حسين (ع) را كشتند. فرمود: سكينه جانم! ديگر نگو. زيرا بند دلم را پاره كردى و جگرم را شكافتى. اين پيراهن پدرت حسين (ع) است كه از من دور نمى‌شود تا با اين پيراهن خدا را ملاقات كنم.8 ▪️سالروز وفات حضرت سکینه را تسلیت عرض می نماییم▪️ 📚منابع: 1مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۷. 2 روضة الشهدا، ص ۴۲۴. 3 ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب علیهم‌السلام، ج ۳، ص ۲۵۷. 4 ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۸۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۹. 5. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص ۲۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۵۵. 6 ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۱۸-۱۹. 7معالى السبطين، ج ۲، ص ۱۵۶. 8 ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۲۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار،