🇮🇷
📝 هدیه تحقیرآمیز کِندی 🤔
❄️🌹❄️
🔻فرح دیبا (همسر شاه) میگوید:
🔸موقع مسافرت ما به آمریکا محمد رضا دستور داد جواهرات متعلق به همسر ریچارد شیردل را که یک میلیون دلار ارزش داشت از یک حراجی عتیقه معروف در لندن خریداری کنند تا ما به ژاکلین کندی هدیه بدهیم!
🔹ژاکلین وقتی چشمش به هدیه سخاوتمندانه محمدرضا افتاد که علاوه بر میلیونها دلار جواهر، میلیونها دلار ارزش تاریخی داشت، از فرط خوشحالی محمد رضا را بوسید!
🔸اما کندی در برابر این هدیه گران بها، یک قطعه کروات پوسیده و رنگ و رو رفته به محمدرضا داد و مدعی شد که این کروات متعلق به جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا بوده است!
🔹سالها بعد وقتی یک شب در نوشهر به اتفاق ملک حسین پادشاه اردن نشسته بودیم و از هر دری صحبت میکردیم، این داستان را برای ملک حسین گفتم، و او با تعجب گفت: یک کروات هم به او داده و مدعی شدهاند متعلق به جورج واشنگتن بوده است.
🔺محمدرضا با شنیدن این مطلب فحش رکیکی داد و گفت: این پدر سوختهها هر چه کروات و جوراب دسته دوم و کار کرده دارند را به پادشاهان و رؤسای کشورهای جهان سوم میدهند و میگویند عتیقه است و متعلق به جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن بوده است!
📚منبع: اسرار دربار پهلوی
📚منبع: هزار و یک روز من، خاطرات فرح پهلوی
📚منبع: در کنار شاه، خاطرات فرح
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
@javananebidar
⭕️ اظهار تاسف صدیقی برای مجلس
🔻آقای صدیقی در مراسم اعتکاف مسجد مقدس جمکران، گفت:
«متأسفانه، مجلس، جلوی طرح عفاف و حجاب را گرفته⁉️
شما مردم باید وکلای خود در مجلس را بازخواست کنید.
آنها وکیل شما هستند و وظیفه دارند به مطالبه شما پاسخ بدهند.
#تعارض_منافع
#حجاب_قربانی_رأی
#مکتب_حاج_قاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#جمعیت_جوانان_بیدار_ورامین
Eitaa.ir/javananebidar
splus.ir/javananebidar
🇮🇷
📝 ۷۰ نفر از مردم بابل به خاطر سفر رضاخان خفه شدند
❄️🌹❄️
🔻روزی رضاخان به مازندران مسافرت کرد، قرار شد یک روز در بابل توقف نماید، ولی در آنجا بسیاری از مردم به خاطر مصادره املاکشان توسط شاه به گدایی افتاده بودند، شهردار به خاطر اینکه رضاخان گدایان شهر را نبیند آنها را جمع کرد و در حمام های عمومی شهر زندانی کرد تا رضاخان از شهر خارج شود، ولی به دلیل بارندگی شدید رضاخان ۳ روز در شهر ماند، پس از رفتن رضاخان وقتی در حمام ها را باز کردند ۷۰ نفر به دلیل نرسیدن غذا و نبود هوا از گرسنگی و خفگی مرده بودند.
📚منبع: کتاب تاریخ بیست ساله ایران/نوشته حسین مکی(نماینده مجلس در زمان پهلوی) /جلد ۶/صفحات ۱۰۱-۱۰۲
#دهه _فجر
@javananebidar
روایت رئیس بانک مرکزی دولت نهم از اقدام عجیب احمدی نژاد
🔹🔸رئیسکل پیشین بانک مرکزی در کتاب خاطرات خود روایتی عجیب از اقدامات محمود احمدینژاد در دولت نهم مطرح کرده است. آنطور که او روایت کرده:
♦در اوج تحریمها محمود احمدینژاد این ایده را مطرح میکند که بخشی از ذخایر ارزی را در اختیار افرادی که امین ایشان هستند قرار داده شود تا آنها بتوانند در قالب معاملات شخصی، نیازهای کشور را تامین کنند و بدین وسیله تحریمها را دور بزنیم.
♦او دو نفر شخص حقیقی را معرفی میکند که هرکدام یک نامه امضاشده از سوی احمدینژاد در دست دارند. در نامهها دستور داده شده که به یکی 120 و به دیگری 150 میلیون دلار از ذخایر بانک مرکزی پرداخت شود. دلیل، عنوان، محل مصرف یا موضوع مشخصی هم برای پرداختها عنوان نمیشود. آن دو نفر هم کاغذبهدست میآیند و در دفتر رئیسکل مینشینند که پول را بگیرند.
♦مظاهری به آن دو میگوید «باید با آقای احمدینژاد صحبت کنم، شما تشریف ببرید تا با آقای رئیسجمهور صحبت کنم بعد خبر دهم.»
♦ابتدا قبول نمیکنند و میگویند مامور هستیم و باید ارزها را بگیریم و ببریم. مظاهری میگوید: «اشتباه به عرضتان رساندهاند. اینجا این خبرها نیست. هرکس مایل باشد، میتواند اینجا بیاید، اما چنین نیست که اینجا بنشیند تا ارز مورد درخواست خود را وصول کند.»
♦مظاهری در دیدار با احمدینژاد میگوید: «روشن نیست که این روشها برای دور زدن تحریمها کارساز باشد. این اقدام نیازمند قانون است. برای این پرداختها، علاوه بر «موضوع پرداخت»، باید مجوز قانونی هم وجود داشته باشد، و بدون مجوز قانونی نمیتوان حتی یک دلار به این اشخاص پرداخت کرد.
♦ایشان گفتند موضوع پرداخت، «امانتداری» است. گفتم در سوابق و طبقهبندیهای حسابداری ارزی، چنین موضوعی تعریف نشده و شناختهشده نیست. در مورد مجوز پرداخت هم گفتند مجوز پرداخت را هم اخذ میکنم. گفتم علاوه بر روشن کردن «موضوع پرداخت»، باید مجوز قانونی را قبل از پرداخت، به بانک مرکزی ارائه دهید تا چنانچه در آن شرط و شروطی باشد، آن شروط رعایت شود و اصل مجوز هم در سوابق و مدارک بانک ثبت و حفظ شود. اگر هم صلاح بدانید، متن مجوز مورد نیاز را برایتان پیشنهاد میکنم.
♦گفتند نیازی نیست، خودم تنظیم میکنم. تاکید کردم در نامه به بانک مرکزی، یک کپی از آن را ضمیمه کنید.»
♦احمدینژاد دو روز بعد دو نامه میفرستد و دستور پرداخت به آن اشخاص را تکرار میکند، با این تفاوت که در انتهای نامهها، یک خط اضافه میکند و مینویسد که مجوز رهبری برای این پرداختها گرفته شده است.
♦مظاهری نامهها را از افرادی که آوردهاند تحویل میگیرد اما مجدداً نزد احمدینژاد میرود و میگوید: «حالا درست شد، فقط لطف کنید نسخهای از آن مجوز را هم بدهید تا پیوست دستور پرداختهای ارزی باشد.»
♦احمدینژاد با تندی پاسخ میدهد: «این موضوع به شما مربوط نمیشود و نامه رهبری نزد خودم محفوظ خواهد ماند. همین که من نوشتهام که مجوز گرفتهام برای شما کافی است.»
♦آن روز احمدینژاد به شدت عصبانی میشود و دیدارشان بینتیجه پایان مییابد اما مظاهری نمیتواند از کنار این موضوع بیاعتنا بگذرد. به این ترتیب دو روز بعد با قرار قبلی به دفتر رهبری میرود و با سید علیاصغر حجازی، دیدار میکند و ضمن شرح ماجرا، از ایشان میخواهد نسخهای از آن مجوز را به او نیز بدهند تا از محتوای آن مطلع شود.
♦علیاصغر حجازی از وجود چنین مجوزی بیخبر است و میگوید از مقام معظم رهبری سوال میکنم. همان موقع به اتاق ایشان میرود و موضوع را در میان میگذارد. وقتی بازمیگردد از رئیسکل بانک مرکزی میخواهد به دیدار ایشان برود و شخصاً ماجرا را تعریف کند.
♦بنا به گفته مظاهری، مقام معظم رهبری پس از شنیدن سخنان او میگویند: «چنین مجوزی را به رئیسجمهور ندادهام.» مظاهری میگوید:« نامه رئیسجمهور را که همراهم بود، خدمتشان دادم که خواندند و باعث تعجبشان شد. سپس پرسیدند: چه مبلغ پرداخت کردهای؟ گفتم یک سنت هم پرداخت نکردهام. گفتند: کار شما هم از نظر قانونی و هم از نظر مدیریت، تدبیر درستی بوده است.
♦دو، سه روز بعد احمدینژاد رئیسکل بانک مرکزی را به دفترش فرا میخواند و میپرسد:«شما گزارشهایی را که برای من میفرستید، آیا به دفتر رهبری نیز ارسال میکنید؟»
♦مظاهری میگوید:« همه را نه. گزارش اخیر، که بنا به خواست و ابلاغ دفتر ایشان تهیه و ارسال شد، یک رونوشت هم برای شما فرستادم. بنابراین هیچ مکاتبهای با دفتر رهبری نداشتهام که شما از آن مطلع نباشید.
احمدینژاد سرش را تکان میدهد و میگوید: «اینطور نمیشود ادامه دهیم.»
مظاهری هم پاسخ میدهد: «بله، من هم میدانم که این وضع قابل ادامه نیست.»
@javananebidar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اونایی که میگن زمان شاه بهتر بود، این فیلم را حتما ببینند...
@javananebidar
🔴 #تکنیک_مدیریت_خشم
💠 بسیاری از پرخاشگریهای زن و شوهر به دلیل تفکر #باید و #نباید است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر میکنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد.
💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید.
💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم میشدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش میفرمود؛ اگر این کار میشد بهتر بود یا اگر این کار نمیشد بهتر بود.
@javananebidar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینگونه ایستادهاند...
: تصاویری از یخ زدگی بسیجیان و پاسداران تیپ ۴۸ فتح کهگیلویه و بویراحمد در ارتفاعات شمال غرب کشور چند روز پیش/ یکی از آنها داوود جاودانیان نیز به شهادت رسید.
@javananebidar
امیرعبداللهیان: در جریان آشوبهای اخیر هیچ دانشجویی در داخل دانشگاهها و محوطه آنها بازداشت نشد/ حتی در شدیدترین روزهای اغتشاشات پلیس اجازه حمل سلاح گرم را نداشته است
🔹️وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در گفتوگو با یک رسانه آمریکایی در تهران: در جریان آشوبهای اخیر هیچ دانشجویی تحت هیچ شرایطی در داخل دانشگاهها و محوطه آنها بازداشت نشده است. در واقع آنهایی دستگیر شدهاند که در آشوبهای خیابانی نقش داشتند./ایرنا
@javananebidar
🛑 رسانههای پهلویباز و لندنی ادعا میکنن که زمان رژیم پهلوی خبری از تورم و گرانی نبود!
🔹اما نظر مردم و کاریکاتور روزنامههای اون زمان چیز دیگهای میگفت!😏
#حقایق_پهلوی
@javananebidar
براندازا مدام از بحران آب در سیستان و بلوچستان شکایت میکنند اما علتشو نمیگن
علت اصلیش بخشیدن دشت ناامید در شمال سیستان و بلوچستان به مساحت ۳۰۰۰ کیلومتر مربع توسط رضاشاه به افغانستان بود که با این وطنفروشی سرچشمه رود هیرمند از دسترس ایران خارج شد.
@javananebidar
زلزله تقریبا" یک دقیقه احساس میشود اما میلیون ها نفر به خیابان میریزند. نیمه برهنه، با دست خالی، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک و حتی مدارک شناسایی...
میلیون ها نفر همه آن چیزهایی که یک عمر برای داشتن شان جنگیدند، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها کرده و فقط جان ناقابل را برداشته و به خیابان زدند...
میلیون ها زن طلاهای عزیزشان، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدن شان وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند، دکوری که ده بار برای چگونه چیدنش با همسرشان جوری بحث کرده بودند که انگار مهمترین اتفاق زندگی است، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند... را از یاد بردند و گریختند...
میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند...؟ تا دقایقی پدر ، مادر ، همسر ، فرزند و معشوقه از یادشان رفت...
همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان ندارد یک ثانیه از یادشان برود...
هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بر دارد یا حتی مدرک تحصیلی و ...
خلاصه همه فقط فرار کردند، از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش، برای اجاره کردنش، برای پرداخت قسط هایش روزها و شب ها زحمت کشیده بودند...
از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند...
آن چند دقیقه محشر بود میزان شجاعت آدم ها، میزان عشق و وفاداری شان به خانواده، میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان ثابت شد...
تلخ بود اما آن چند دقیقه را دوست دارم برای اینکه هزاران بار در ذهنم با آن مواجه شده ام، اینکه تا یک دقیقه دیگر ممکن است هیچکدام مان نباشیم...
اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد...
درس عبرتی بود برای ما که عبرت نمی گیریم...
مایی که بعد از آرام شدن نسبی اوضاع دوباره همان موجودی می شویم که بودیم...🤦♂️🤦♂️🤦♂️
خداوندا عاقبت همه ما را ختم بخیر بگردان...🙏
@javananebidar