eitaa logo
جوانه | کتابفروشی 📚
1.1هزار دنبال‌کننده
209 عکس
4 ویدیو
0 فایل
‹ بسم‌اللہ › پرنده ها بال دارند ، آدم‌ها کتاب🌱 در تلاش برای معرفی صادقانه کتاب‌ها ! ( با احترام کپی از عکس ها مجاز نیست ) غذای روح ، موجود است ‌‌.. ارسال از مشهدالمقدسة ✨️ مشاوره و ثبت سفارش کتاب : @adm_javanebook
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانه | کتابفروشی 📚
-
‌ اگه می‌خواین یه کتاب متفاوت از زندگی شهدا بخونین ، حتما کتاب رو شروع کنین🥺 ‌
جوانه | کتابفروشی 📚
-
|📚| ـ کتـاب |✍🏻| ـ به قلـم ِمرتضی اسدی |📖| ـ ۱۹۲ صفحه |💳| ـ قیـمت پشت جلد ۹۵,۰۰۰ ت |📌| قیمت جوانه فقط ۹۲,۰۰۰ ت |🌱| مشاوره و ثبت سفارش کتاب : - @adm_javanebook
‌ اگه روزانه ۲۰ صفحه کتاب بخونیم ، در سال ۷۳۰۰ صفحه کتاب خوندیم ! و قطعا از کسی که کتاب نخونده ، دو قدم جلوتریم‌ ، مگه نه ؟ 😎📚 ‌- @javanebook_ir
‌ روایتی عاشقانه با درون مایه‌ای مذهبی ! 🥺 ‌
‌ داستان از جایی شروع شد که پسری سنی مذهب ، عاشق دختری شیعه میشه :) کش مکشِ دائم ، بین عشق و عقل ، روایت جذابی رو رقم می‌زنه😍 ‌
‌ به علت تفاوت مذهبی ، رسیدن به عشق ، تقریبا ناممکنه اما توی این راه ، سختی های زیادی رو تحمل می‌کنن ... ‌
‌ اثبات وجود امام زمان ( عج ) در محوریت داستان و دستگیری‌شون از شیعیان ، موجب پایان خوش این داستان می‌شه . ☺️ ‌
جوانه | کتابفروشی 📚
-
‌ کتاب فوق‌العاده‌ی ! رمان عاشقانه‌ای که جزء پرفروش‌ترین ها شد😍 ‌
جوانه | کتابفروشی 📚
-
|📚| ـ کتـاب |✍🏻| ـ به قلـم ِمظفر سالاری |📖| ـ ۲۷۹ صفحه |💳| ـ قیـمت پشت جلد ۲۲۵,۰۰۰ ت |📌| قیمت جوانه فقط ۲۱۰,۰۰۰ ت |🌱| مشاوره و ثبت سفارش کتاب : - @adm_javanebook
| در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم : با داروهایی که ام حباب به من خورانده بود ، شب را به خلاف انتظارم ، راحت خوابیده بودم . دلم می‌خواست دارالحکومه و شکوه آن چنان تحت تأثیرم قرار دهد که یاد ریحانه کمتر به سراغم بیاید و آزارم دهد . فایده‌ای نداشت . دور از ریحانه دار الحکومه برایم جلوه‌ای نداشت . حاضر بودم از همان جا برگردم و به فقیرانه‌ترین خانه‌های حله بروم ، به شرط آن که بتوانم از پشت دیوار با روزنه‌ای صدای او را بشنوم . چیزی که هم چنان عذابم می‌داد و در خاطرم جست و خیز می‌کرد آن بود که کمتر از یک ماه دیگر ریحانه باید برای ازدواج آماده میشد . این واقعیت که مسرور از او خواستگاری کرده بود برایم شکنجه‌ای دیگر بود . آرزو کردم ای کاش ریحانه دختر حاکم بود و موقعی که آن انگشتر مخصوص را برایش می ساختم کنارم می نشست و به کارکردنم نگاه می کرد . ‌- @javanebook_ir