پس شورشیان وارد خانه شدند و پس
از وارد ساختن ضرباتی به اهالی خانه،
امیرالمومنینرا دستگیر کرده و با خود
بردند..
اگر حضرت شمشیر میکشیدند، آنان
حسنین را بهشھادت میرساندند و
ذریهی حضرت که ختم میشد به
منجی آخرالزمانی را محو میکردند!!
یعنی امامت و در یک کلام، اسلام
از بینمیرفت، که ایناتفاقبهخاطر
صبر امیرالمومنین بر قیامنکردن و
عدم شمشیر کشیدن، نیفتاد💯
حادثه تلخ تر اما، در کوچههای مدینه
رقم خورد، آنگاه که فاطمه دامان علی
را گرفته و رها نمیکرد..
مغیره ولدالزنا به بازوی ایشان
با غلاف شمشیر میزد، آن یکی
دیگر قنفذ، غلام سیاه عمر به
مادر تازیانه میزد فلانی هم
به مادر سیلی زد طوری که
گوشواره حضرت شکست..💔
اما حضرت دامان علی را رها نکرد
بلکه تکهای از دامان ایشان پاره شد
تا توانستند بین آندو فاصله اندازند
سران شورش برای عوامفریبی و
ماستمالی اتفاقات آن شب، اذن
ورود میخواستند از حضرت تا به
عیادت ایشان بیایند اما حضرت
چنین اجازه ای نمیداد..
تا اینکه آنھا بهامیرالمومنین متوسل
شدند تا ایشان واسطه بین خودشان
و حضرت زهـرا شود و ایشان چنین
کردند و فاطمه زهرا اذن داد
اما بهآنان در اینعیادت رویخوشی
نشاننداد و در مصادر عامه آمده که
حضرت فرمود: در هر نمازم اولی را
نفرین میکنم!