eitaa logo
گالری نقره جات جوان
2.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
عرضه انواع #انگشتر نقره ،مردانه و زنانه و انواع سنگهای معدنی. فیروزه،عقیق،یاقوت و ... ارسال رایگان به سراسر ایران در صورت تمایل امکان صدور شناسنامه برای محصول فراهم می باشد 📲پل‌ارتباطی: @Sajjad3137214 تلفن تماس: جوانی 09134212490
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان، عدو لگد زد به در...💔
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم
آتش زدن بـــه خانه‌ی مــولا بهانــه بـود مقصــود خصم کشتن بانوی خانــه بـود از آن به باب وحی لگد زد عــدو که دید جـان علی بــه پشت در آستانــه بـــــود ‌
فاطمة بضعة منی فمن غضبها اغضبنی پیامبرفرمود: فاطمه پاره‌تن من است هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است.. ‌
امیرالمومنین‌که‌از این‌اتفاق با خبر شدند از خانه خارج شده و آن بی‌ناموس را بر زمین کوفته و فرمودند: اگر فرمایش رسول‌ﷲ نبود، هم اینک تو را هلاک میکردم
و ذوالفقاری که آن شب در غلاف ماند تا ثابت‌کند، امیرخیبر، مطیع‌ترین‌مردم در برابر فرموده رسول خدا است.. ‌
پس شورشیان وارد خانه شدند و پس از وارد ساختن ضرباتی به اهالی خانه، امیرالمومنین‌را دستگیر کرده و با خود بردند.. اگر حضرت شمشیر می‌کشیدند، آنان حسنین را به‌شھادت می‌رساندند و ذریه‌ی حضرت که ختم می‌شد به منجی آخرالزمانی را محو می‌کردند!! یعنی امامت و در یک کلام، اسلام از بین‌میرفت، که این‌اتفاق‌به‌خاطر صبر امیرالمومنین بر قیام‌نکردن و عدم شمشیر کشیدن، نیفتاد💯
چه صبری داشتی علی جان..💔
پس دستان امیرالمومنین را بسته و با زور سرنيزه و طناب، حضرت را به‌طرف دارالخلافه می‌کشاندن
الهی بمیرم برات مادر! پیش چشمان زینبت، چادرت سوخت..
مدتی نگذشت که مادرسادات برخاست و دوان دوان به سوی معشوق و امام‌زمان‌خویش رفت فرزند ارشد آقا هم پشت سر مادر راهی شدند..
مادر مظلومم💔
حادثه تلخ تر اما، در کوچه‌های مدینه رقم خورد، آنگاه که فاطمه دامان علی را گرفته و رها نمی‌کرد.. مغیره ولدالزنا به بازوی ایشان با غلاف شمشیر میزد، آن یکی دیگر قنفذ، غلام سیاه عمر به مادر تازیانه میزد فلانی هم به مادر سیلی زد طوری که گوشواره حضرت شکست..💔 اما حضرت دامان علی را رها نکرد بلکه تکه‌ای از دامان ایشان پاره شد تا توانستند بین آن‌دو فاصله اندازند
ای که ره بستی میان‌کوچه‌ها بر فاطمه گردنت‌را میشکست‌عباس، اگر آنجا بود
امام حسن نقل میکنند که مادرم برای راه رفتن، یک دست شان بر شانه من بود دست دیگر بر دیوار ‌
مادر پهلو شکسته‌ی ما برگشت..
وقتی امیرالمومنین‌را به‌مسجدآوردند به‌ایشان‌گفتند یا بیعت‌میکنی‌یا کشته میشوی، ایشان نیز امتناع کردند اما؛ اولی سیـاست به خـرج داد و دسـت خودش‌رو به‌دستان‌علی‌ابن ابی‌طالب زد و سپس گفت تمام‌شد، علی بیعت کرد
از آن‌روز به‌بعد، مادر در بستر بیماری افتاد
سران شورش برای عوام‌فریبی و ماست‌مالی اتفاقات آن شب، اذن ورود میخواستند از حضرت تا به عیادت ایشان بیایند اما حضرت چنین اجازه ای نمی‌داد.. تا اینکه آنھا به‌امیرالمومنین متوسل شدند تا ایشان واسطه بین خودشان و حضرت زهـرا شود و ایشان چنین کردند و فاطمه زهرا اذن داد اما به‌آنان در این‌عیادت روی‌خوشی نشان‌نداد و در مصادر عامه آمده که حضرت فرمود: در هر نمازم اولی را نفرین میکنم!
پس از این، همدم و همراز علی رفت..💔
میریزه اسماء آب روون بر بدن نحیف و ناحلة الجسم زهرا💔
با رفتنت خونه مون رو سوت و کور کردی زهرا جان💔
وصیت نمود به امیرالمومنین که علی جان، مرا شبانه غسل بده و شبانه دفن کن، مبادا کسی بر من نماز بخواند!!
کلمینی یا زهرا
چه غریبانه بود تشییع شما بانو..💔
فقط عده خاصی از اصحاب در این تشیع حضور داشتند جسد مطهرش را به بقیع بردند و سپس به دستور امیرالمومنین بیش از چهل قبر کندند که‌خصم بی‌شرم، قبر ایشان را نشکافد تا برای‌سانسورتاریخ،نمازی‌بر جسد ایشان بخوانند و مردم را فریب بدهند..
حال که زمان دفن زهرا شده است علی‌مانده‌است که‌چگونه جان‌خود را به دل خاک بسپارد چندباری به‌درون‌قبر رفت و بیرون آمد تا آنکه‌دو دست نبی را دید که‌میفرمود علی جان زهرا را به من بسپار..💔
چه شب‌های سختی را گذراندی آقاجان💔
وقتی زهرا را به خـاک سپارد عرض‌کرد: یارسول‌ﷲتو خود از فاطمـه بپرس که بر او چه گذشت و با او چه کردند؟!
ای‌خاک، ابوتراب با تو سخن میگوید: هم‌اینک آرام جان علی را گرفتی، پس‌در حق علی امانت‌داری‌کن!💔