eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
898 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید تا که اوضاعِ زمینگیریِ فطرس را دید إذنِ پرواز به او داد؛ سپس «پر» بخشید دست-چین کرد خدا محض طواف ِ رویش آن زمانی که به ما رتبۂ نوکر بخشید متولّد شده بودیم چه گریان... ما را؛ مادرش آمد و با گریه به مادر بخشید زینت دوش نبی بود و برای اثبات همۂ سینه زنان را به پیمبر(ص) بخشید عده ای را وسطِ روضه و بعد از توبه... عده ای را وسطِ صحنۂ محشر بخشید زیرِ قبّه، شب جمعه، کرَمش عام شد و زائرانِ حرمش را دو برابر بخشید اربعین یادِ غریبیِ حسن(ع) افتاد و... خیل زوّار خودش را به برادر بخشید! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی اربعین شد و ببین که زینب آمد از سفر پیر گشته خواهرت نمی شناسیَم دگر من فدای تربت غریبت ای برادرم ای بهار بی گنه خزان شده برابرم لحظه ای درنگ کن که تا بگویم از سفر لحظه لحظه ، شهر ، شهر و کو به کوی و در به در جمله ای بگویمت ز غصه های سینه سوز زینب تو پیر شد در این چهل شبانه روز بود زیر آفتاب ، پاره های پیکرت گشت سایبان من ز روی نیزه ها سرت سنگ کوفیان کجا و گوشۀ لب امام می کشد مرا حسین ، خاطرات شهر شام از نظر نمی رود هجوم چوب خیزران گریه های مادران و ناله های دختران زخم عشق توست مانده بر تنم نشانه ها مثل مادرم شدم اسیر تازیانه ها گرچه غصه روز و شب مرا غم رباب داد بیشتر غم رقیه ات مرا عذاب داد دختر سه ساله ات کتک به هر بهانه خورد در کشاکش سفر ز زجر تازیانه خورد آنچنان رقیه ات سرت فشرد در بغل تا به وصل تو رسید و شد طبیب او اجل در کنار تو حسین ، غصه اش تمام شد تا ابد سه سالۀ تو میهمان شام شد وقت آن شده اخا که ترکِ تربتت کنم جمله ای بگویم و حسین ، راحتت کنم هرچه می کِشم ز دوری رخ تو می کِشم در بهشت هم بدون تو میان آتشم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی دل شوریده ام حال و هوای اربعین دارد عجب شوری برای کربلای اربعین دارد ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق که می داند عجب قُربی منای اربعین دارد یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده یکی در خانه اش مهمانسرای اربعین دارد یکی شوید غبار از چهره ی زائر به اشک خود چه شور انگیز غوغایی فضای اربعین دارد جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد دلی شوریده، قلبی مبتلای اربعین دارد گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا چه درسی ابتدا و انتهای اربعین دارد چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟ چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد سلام ما به زینب قافله سالار غمدیده که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد "گلی گم کرده ام میجویم او را" ... بازهم زینب نوایی آشنا در نینوای اربعین دارد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی از عطر و بوی چای این فنجان گرفته تا آن دو چشمه که از آن باران گرفته از خردسالی که طبق بر سر نهاده تا پیرمردی که به دستش نان گرفته از این پسر بچه که با شوقی به دستش مَشکی به یاد ساقی عطشان گرفته تا آن جوان عاشق دل مرده ای که با گریه در پای علم ها جان گرفته از این تهی دستی که خرج سال خود را آورده پیش روی هر مهمان گرفته تا آن توانمندی که در راه زیارت هرچه که داده سود صدچندان گرفته اینها گواهی می دهند اینجا بهشت است این سرزمین که سبقت از رضوان گرفته اینجا همه کاره فقط عشق حسین است او اختیار از عقل و از برهان گرفته اینجا حسین بن علی دلهای مارا با غمزه ی شاهانه ای آسان گرفته هر کس دلش را دست دلداری سپرده دلهای مارا چشم این سلطان گرفته فرقی ندارد با چه رنگی چه نژادی از هر زبان و دین و هر عنوان گرفته ما بچه های حیدریم از یک تباریم از نیجریه تا خود تهران گرفته زهرا صدامان کرده یک یک تا بیاییم روی سر ماهم خودش قرآن گرفته در این زمین روزی به پا شد قِصه ای که از غُصه اش قافیه هم ماتم گرفته از کربلا تا کوفه زینب فکرش این بود نیزه سر خورشید را محکم گرفته؟؟ هر کس در این راه از دلش آهی کشیده با آه جانکاه رقیه دم گرفته القصه اینجا سفره ای گسترده مادر بیچاره فرزندی که حاجت کم گرفته 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی به نینوای حسین از "شفق" سلام برید سلام خسته‌دلی را به آن امام برید "ز تربت شهدا بوی سیب می‌آید" مرا به دیدن آن روضة‌السلام برید شکسته بسته دعای من از اثر افتاد خبر به حضرت مولا از این غلام برید معاشران! دل من، جای مانده در حرمش مرا دوباره به آن مسجدالحرام برید در آن حریم که هفتاد رنگ، گل دارد به خون نشسته نگاهی بنفشه‌فام برید در آن حریم مقدس، دوباره شیعه شوید به شهر نور رسیدید، فیض عام برید اگر که علقمه در موج خیز اشک شماست برای ساقی لب‌تشنه یک دو جام برید به دست‌های علمدار کربلا سوگند مرا دوباره به پابوس آن "مقام" برید به یک اشاره‌ی او کارها درست شود در آن "مقام" از این دل‌شکسته نام برید زبان حال "شفق" شعر "شمس تبریز" است "به روح‌های مقدس ز من پیام برید" 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی آسمان از غمت ای یار به هم ریخت حسین بی تو این یار گرفتار به هم ریخت حسین این چهل روز به من بی تو چهل سال گذشت خواهرت عاقبت کار به هم ریخت حسین مُردم و زنده شدم تا که در اینجا دیدم کاکلت در کف اغیار به هم ریخت حسین زخم پهلوت مرا یاد مدینه انداخت از لگد پیکرت انگار به هم ریخت حسین سر تو ریخت به هم در وسط بزم شراب سر من بر سرِ بازار به هم ریخت حسین تا که از نیزه زمین خورد سر ششماهه از سر نیزه علمدار به هم ریخت حسین دخترت با کف دستش رخ خود را پوشاند او هم از دیده ی انظار به ریخت حسین 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی چهل روزه تو نیستی پیش زینب چشش خونه، دلش آتیشه زینب چهل روزه سرم بی‌سایبونه سرت رو نی برام روضه می‌خونه چهل روزه عطش دارم بیادت شبیه ابر می‌بارم بیادت چهل روزه که تاج سر ندارم کنار خود علی اکبر ندارم چهل روزه تنم جانی نداره حرم دیگه نگهبانی نداره چهل روزه دلم پیش ربابه به یادت زیر نور آفتابه همین‌جا خصم بی‌بال‌وپرش کرد کمان حرمله بی‌اصغرش کرد همین‌جا از فرس افتاد جسمت همین‌جا از نفس افتاد جسمت همین‌جا از اراذل تیر خوردی عمود و نیزه و شمشیر خوردی همین‌جا پیکرت سنگ‌جفا خورد تنت از پیرمردی هم عصا خورد همین‌جا بود بد شرّی بپا شد به دست شمر جسمت جابه‌جا شد همین‌جا پنجه در گیسوت انداخت جسورانه بزاقی روت انداخت تو رو وقتی ذبیحاً بالقفا کرد سرت رو از تنت وقتی جدا کرد تنت وقتی که غارت شد سرت رفت به دست ساربان انگشترت رفت حرم تنها شد و شد وقت غارت جسارت، هی‌جسارت، هی‌جسارت هجوم از دشمن تو، زیور از من عمامه از تو بردن، معجر از من دلم خیلی برای دخترت سوخت موهای اون مثِ موی سرت سوخت سر تو توی آغوشش نمی‌رفت دیگه گوشواره تو گوشش نمی‌رفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی سلام ای چهرهٔ در خون نشسته سلام ای شیشهٔ عطر شکسته سلام ای نور قرآن مقطع سلام ای زلف مشکین گسسته رسیدم من کنارت ای برادر کنم گریه نثارت ای برادر چو شمعی قطره قطره آب گشتم شدم شمع مزارت ای برادر بیا دورت بگردم نازنیم کنار قبر زیبایت نشینم بگویم از غم و درد و جدایی جمال خوب رویان را ببینم به پای قبر خود مادر نداری سرت رو، روی زانوهاش بزاری نوازش می کنم خاک مزارت بریزم من گلاب اشک و زاری بگویم درد دل های نگفته اسیری و غم پهلو شکسته ببین امروز آوردم برایت رباب و دختران نو شکفته بسازم من برایت سایبانی بگیرم من برایت روضه خوانی اگر دستم گذارد،می گذارم به روی قبر تو سنگ ونشانی تو رفتی شد تمام این دلم غم شبیه مادرم شد مونسم غم نبود حتی برایم هم زبانی خدا خیرش دهد شد هم دمم غم چهل روز است من غم خوار هستم پریشان سر دلدار هستم اگر کشتند چرا آبت ندادن؟ طبیب آن لب بیمار هستم برای کودکان بودم پرستار طبیبی بی قرار و چشم بیدار همش فکرم کنار نیزه ات بود خدا نگذاشت من را بی علمدار چهل روز است بی اکبر شدم من پریشان تن بی سر شدم من تمام عزتم را جمع کردم حلالم کن که بی معجر شدم من چهل منزل اسیر و تشنه کامی نگاه خیره سر های حرامی چهل منزل دویدن های کودک به پشت ناقه ی پر ازدحامی رباب و لایی لای بی نصیبش نوای خواندن امن یجیبش خدایا قسمتش کن بار دیگر بگیرد در بغل طفل عزیزش چهل روز است با احساس هستم به رنگ ارغوان و یاس هستم دو دستش از جفا افتاده دیدم چهل روز است بی عباس هستم تمام قافله بی تاب بودند زدست حرمله بی خواب بودند نمی دانم چه کرده با رقیه تمام شامیان شاداب بودند تمام راه دیدم من سرت را به زیر نعل مرکب پیکرت را الهی کاش من خواهر نبودم که بینم خنجری بر حنجرت را صدای قاری قرآن شنیدم و سنگ آن لب و دندان٬ که دیدم هزاران محنت و زحمت کشیدم تمام راه بی سامان دویدم امام از کوفه و غوغای شامات ارازل های آن دروازه ساعات ز اموال تو ای نور دو دیده تمام شهر را پر کرده سوغات صدای هلهله ها دف زدن ها صدای خنده ی آن پیر زن ها بدیدم شهر را آذین بستند برای دیدن خونین دهن ها علی را بین آن غوغا کشاندند به رویش خاک و خاکستر نشاندند به دستش یک غل و زنجیر بستند و بی عمامه مولا را دواندند شبی که ساربان دستت برید و و آن انگشت خاتم را کشید و و از یک بی حیا نیزه رسید و از آن پس پیکر من هم خمید و امان از چشم های شامیان وای امان از دست های ساربان وای به هر باری که از کوچه کذشتیم که می زد بر جبین دختران وای 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی چیست یادِ اربعین؟ از دل شَرر افروختن در میان سینه داغ کربلا اندوختن دیده بر گلهای باغ آل زهرا دوختن گه بیاد خیمه های سوخته، گه سوختن سوختن مثل رباب و سوختن چون زینب است اربعین، گریه چهل منزل چهل روز و شب است اربعین گریه به چادر یا به معجر می کنند اربعین خون گریه بر یک پاره حنجر می کنند اربعین گریه به اسماعیل و حاجر می کنند یاد اصغر یاد اکبر یاد خنجر می کنند اربعین گهواره خالی خودش یک ماجراست گوشواره، گوشِ پاره واژه های نینواست اربعین فتحِ بزرگ زینب احیا میشود بازگشت از شام و کوفه، باز غوغا میشود گوشۀ گودال، اصلِ روضه برپا میشود کربلا در کربلا صدبار اجرا میشود روضه خوان در قتلگاه است و سخنرانی کند زینب کبری در اینجا مرثیه خوانی کند ای برادر! هر چه از اینجا امانت برده ام بین، صحیح و سالم از شامِ بلا آورده ام هیچکس سیلی نخورده، بین چه غوغا کرده ام زیر کعب و تازیانه، قهرمان پرورده ام کودکان را یک به یک آورده ام، اما مپرس از سه ساله، هیچ چیز از هیچکس، آقا مپرس نیمه شب از قافله طفل یتیمت جا نماند بر تنش، اصلاً برادر! هیچ جای پا نماند قبضۀگیسوی او در پنجۀ اعدا نماند جای سیلی،گوشۀ چشمش،چنان زهرا نماند آنقدر نازش کشیدند، هیچ هم هِق هِق نکرد در خرابه، در برِ رأس تو اصلاً دِق نکرد بعد تو این قافله اصلاً نشد بی سرپرست ناسزا اصلاً نگفتند، هیچکس دستم نَبست رأس طفلان را که گفته مثل رأس تو شکست زیور آلات زنان را خوب میبینی که هست هیچکس اصلاً نگفت اینان پیمبر زاده اند تازه جابرها به دیدار تو راه افتاده اند تجربه کردیم ما زخم زبان را بارها بی حرم دیدیم اطراف زنان را بارها دور افکندیم ما، خرما و نان را بارها شادمان دیدیم جمع دشمنان را بارها صبر و شکرِ ما همانا تیغِ بُرّان بود و بس این مصائب امتحانِ اهل ایمان بود و بس تیغ صبر و تیغ شکر آخر به پیروزی رسید خطبه های ناب، دشمن را به رسوایی کشید خون مظلوم عاقبت چون لاله از صخره دمید انقلاب اشک شد از انقلاب خون پدید پرچم نصرٌمِنَ الله است تا در اهتزاز نهضت سُرخت حسینا تا قیامت سرفراز 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی چهل روز گذشت و میهمان آمده است بر پیکر من دوباره جان آمده است برخیز بهار من خزان آمده است خواهر به سرت نفس زنان آمده است پیش تو نشستم لک لبیک حسین حاجی تو هستم لک لبیک حسین این مرقد بی نشان علم را کم داشت یک زائر مو سپید و خم را کم داشت سینه زنی اهل حرم را کم داشت حال همه روضه خوانی ام را کم داشت تو بی سر سربلند و من سرگشته ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته یادت که نرفته پر من سالم بود هنگام وداع سر من سالم بود تا رفتن تو پیکر من سالم بود هم چادر و هم معجر من سالم بود گودال که رفتی جگرم ریخت به هم در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم دستت که نبود دست ها بالا رفت درهمهمه چادرم به زیر پا رفت صندوقچه ی قدیمی ام یغما رفت هرکس به سراغ بچه ای تنها رفت دزدیدن گوشواره را دیدم من یک عالمه گوش پاره را دیدم من درراه به خواهرت عجب سخت گذشت زینب شده بود جان به لب سخت گذشت همراه سپاه بی ادب سخت گذشت با خولی بی اصل و نسب سخت گذشت زنجیر به پای زخمی و دستم بود دور و بر من نگاه نامحرم بود در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین یک شهر نگاه بی حیا دید حسین هر کوچه که رفت آشنا دید حسین همسایه ی سابقم مرا دید حسین با خون سرم وضو گرفتم فهمید از ام حبیبه رو گرفتم فهمید هرچند به اقتدار،گریان رفتم هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم در شهر علی به کنج زندان رفتم با چرخش شلاق نگهبان رفتم خم بود سرم ولی دلیری کردم با رخت اسیریم امیری کردم از شام نگو نپرس اوقاتش را بهتر که تو نشنوی حکایاتش را دلشوره دروازه ساعاتش را باید برسی حساب الواتش را در پیش نگاه اشکبار تو زدند هر طورکه شد مرا کنار تو زدند.. از درد شدید جان به سر بودم من معطل به میان هرگذر بودم من زخمی هجوم صد نفر بودم من آزرده ی قوم بد نظر بودم من با سنگ یهودیان سرم زخمی شد از کینه ی خیبر کمرم زخمی شد یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم قصری که خودت هم آمدی رفت حرم دیدی چقدر جای بدی رفت حرم شد در دلت آشوب بمیرد زینب دندان تو و چوب بمیرد زینب براین دل زار کوه غمها مانده در بین خرابه دخترت جا مانده هرچند غریب و تک و تنها مانده آنجا سند اسیری ما مانده مانده به دلم هزار زخم کاری شرمنده شدم ازین امانت داری 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی ای پاره پاره تن بنگر کاروان رسید زینب برای دیدن تو قد کمان رسید یک اربعین برای تو سینه زدم حسین دم بوده وا حسینم و هر بازدم حسین خم گشته قد ِ من چو قد ِ مادرم حسین حالا ببین که خواهر تو نوحه خوان رسید از کربلا به کوفه و شام غصه خورده ام هرشب شمار زخم تنت را شمرده ام بگذر اگر که در غم تو من نمرده ام برخیز و بین که زینب تو ناتوان رسید یادم نمیرود که صدا میزدی تو آب یادم نمیرود که زخون کرده ای خضاب بیچاره کرده قلب مرا ناله ی رباب حالا رباب سوخته تر از کودکان رسید یادم نمیرود که تو ماندی به زیر پا یادم نمیرود که چه ها دیده ام اخا بیشتر شکایتم بود از تازیانه ها طعنه به من، و بر لب تو خیزران رسید یک اربعین به روی لبم بود زمزمه یادم نرفته هجمه ی بازار و هلهله دیدم چگونه شد به سنان ماه علقمه سقا نبود که پیکرمان نیمه جان رسید یک اربعین برای تنت گریه کرده ام بر غصه ها و بر محنت گریه کرده ام شب ها به جسم بی کفنت گریه کرده ام دیگر بریده، زینب بی خانمان رسید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ اربعین حسینی دوباره روضه گرفته دلم برای سرت دمی نشد که نباشد به دل هوای سرت چهل شبست که من قصه گوی مهتابم چهل شبست که گفتم ز ماجرای سرت شروع قصه من تل خاکی و وقتی که بوسه زد لب آن دشنه برقفای سرت وناگهان شب تاریک ما چراغان شد دمی که لب به لب نی گذاشت نای سرت تو راهی سفر کوچه های کوفه شدی و من چقدر دعا خوانده ام برای سرت اگرچه یاس کبودم فدای روی مهت اگر شکسته سرزینبت فدای سرت بخوان دوباره بر این قوم خواب،مُزّمِّل بخوان که قول ثقیلاست آیه های سرت شکست نافله ام در قنوت وقت سحر شنیدم از سر نی تاکه ربنای سرت شبی به دیر مسیحی شبی به کنج تنور چه حاجتی که روا گشت با دعای سرت الا که دُرّ یتیمی و آشنای یتیم روا نبود شود سنگ آشنای سرت در ازدحام سرت زیر دست و پا گم شد دویدم و نرسیدم به گرد پای سرت هنوز خاطره ای مایه عذاب من است نهیب چوب به لب خورده و صدای سرت چه کرد با سرتو آنقدر بگویم که رقیه گفت ببوسم من از کجای سرت نیامدم که زیارت کنم مزار تورا دوباره آمده ام جان دهم به پای سرت توای که خون خدایی تو ای که ذبح عظیم خدا نوشته برای تو و منای سرت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌