eitaa logo
جاودانه های لشکر ۳ حمزه (ع)
142 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
5 فایل
آی دی ارتباط👇 @Ad_N_4526 ﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجا قدمگاه شهدای لشکر۳ حمزه (ع) هست لطفا با وضو وارد شوید ۵۳۰ شهید در کارنامه داریم https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 🔴انتشار مطالب فقط با ذکر لینک
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 خواب مادر وگشت‌وگذار با فرزند شهیدش و پیش بینی آینده انقلاب و کمک در فتنه ها به انقلاب توسط شهدا حتی در فتنه ۸۸ جاودانه های لشکر۳ کانال شهیدان🌷 https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 ✅جاودانه های لشکر ۳ را به دیگران معرفی کنید
🌷🌷 داستان 🌷🌷 ▪️ ماشین را که از پارکینگ بیرون زدم، سرایدار شرکت با نگرانی تأکید کرد: «خانم مهندس، خیلی مواظب باشید! میگن خیابون کلاً بسته شده، یکی از بچه‌ها می‌گفت خواسته بره، حمله کردن همه شیشه‌ها ماشینش رو خورد کردن.» ترسی که از اخبار امروز به جانم افتاده بود، با هشدارهای پیرمرد بیشتر به دلم چنگ می‌زد و چاره‌ای نداشتم که با کلافگی پاسخ دادم: «چیکار کنم؟ بلاخره باید برم!» و اضطرابم را با فشردن پا روی پدال خالی کردم که گاز دادم و رفتم. ▫️از ظهر گزارش همه همکاران و دوستان خبر از شهری می‌داد که در این روز برفی اواخر آبان ماه، گُر گرفته و آتشش بسیاری از خیابان‌ها را بند آورده بود. بخاری ماشین روشن بود و در این هوای گرم و گرفته، قلبم بیشتر سنگین می شد. مادر مدام تماس می‌گرفت و با دلواپسی التماسم می‌کرد تا مراقب باشم، اما کاری از من ساخته نبود که به محض ورود به خیابان اصلی، آنچه نباید می‌شد، شد! ▪️روبرویم یک ردیف اتومبیل‌های خاموش به خط ایستاده و مقابل این رانندگان تماشاچی، نمایشی وحشتناک اجرا می‌شد. عده زیادی جمع شده و در هیاهوی جمعیت، تعدادی حسابی در چشم بودند، با صورت‌های پوشیده و چوب و زنجیری که در دست تاب می‌دادند. از سطل‌های زباله آتش می‌پاشید و شدت دود به حدّی بود که حتی از پشت شیشه‌های بسته اتومبیل، نفسم را می‌سوزاند. ▫️اتومبیل من در حاشیه خیابان بود و می‌دیدم که شیشه‌های بانک کنار خیابان شکسته و خرده شیشه از پیاده رو تا میان خیابان کشیده شده است. حتی سقف پل عابر پیاده در انتهای خیابان، کاملاً منهدم شده بود و همان چند نفر همچنان به خودروها هشدار می‌دادند جلوتر نیایند. آنچنان نگاهم مبهوت مهلکه روبرویم شده بود که نمی‌دیدم دستان سردم روی فرمان چطور می‌لرزد. فقط آرزو می‌کردم لحظه‌ای را ببینم که سالم به خانه رسیده و از این معرکه آتش و شیشه شکسته فرار کرده باشم. ▪️در سیاهی شب و نور زرد چراغ‌های حاشیه خیابان، منظره دود و آتش و همهمه جمعیت، عین میدان جنگ بود! اما میدان جنگ که در میانه شهر نیست، جای زن و کودک و غیرنظامی هم نیست، پس خدایا این چه جنگی است که آرامش شب تهران را از هم پاشیده است⁉️ دو شب پیش که نرخ جدید بنزین اعلام شد، هرچند سخت شاکی شدم اما فکرش را هم نمی کردم که آتش این شکایت، دامن خودم را هم بگیرد؛ البته دامنم که نه، از شدت وحشت احساس می کردم امشب این جنگ جانم را می گیرد. ▫️تمام راننده‌ها اتومبیل‌ها را خاموش کرده بودند و من هم از ترس، در سکوت اتومبیل خاموشم به‌ خودم می‌لرزیدم. میان اتومبیل من و این میدان جنگ، فقط یک ردیف از خودروها فاصله بود و احساس می‌کردم حتی با نگاه‌شان تهدیدم می‌کنند. باید چشمانم را می‌بستم تا این کابووس زودتر تمام شود که فریادی پلکم را شکافت. وحشتزده چشمانم را باز کردم. با نگاهی که از ترس جایی را نمی دید، در فضای تاریک و دودگرفته خیابان می چرخیدم تا بفهمم چه خبر شده که دیدم درست در کنار اتومبیل من، آن هم دقیقاً همین سمت چپ ماشین که نشسته بودم، در پیاده رو، مقابل شیشه های شکسته بانک چند نفر با هم درگیر شده‌اند. ▪️افراد نقابدار بودند که کسی را دوره کرده و انگار با زنجیر به سمتش حمله می کردند. از محاسن کوتاه و ظاهر لباسش پیدا بود به خاطر مذهبی بودن و شاید به جرم بسیجی بودن، در مخمصه افتاده است. از کلماتش که گاهی میان فریاد نقابداران شنیده می‌شد به نظر می‌رسید می‌خواسته راه را باز کند که امانش نداده‌اند. کسی جرأت پیاده شدن از ماشینش را نداشت. عابرین در پیاده روها خودشان را کناری کشیده و همه وحشتزده نظاره می‌کردند. ▫️به قدری به ماشین من نزدیک بودند که فریادهایشان قلبم را از جا می‌کَند. با هر زنجیر و چوبی که در هوا می‌چرخاندند و به سوی او حمله می کردند، جیغم در گلو خفه می‌شد. از وحشتی که به جانم افتاده بود، لب‌هایم می‌لرزید و با هر جیغ، بیشتر گریه ام می‌گرفت که ماشینم به‌شدت تکان خورد. ▪️یک نفرشان یقه کاپشنش را گرفت و او را با تمام قدرت به ماشین من کوبید. از سطح بدنش که شیشه کنارم را پوشانده بود دیگر چیزی نمی دیدم و تنها جیغ می‌کشیدم. از ترس همه بدنم رعشه گرفته بود و با همین دستان رعشه گرفته، تلاش می کردم در ماشین را از داخل قفل کنم و نمی‌توانستم که همه انگشتانم می لرزید... ✍فاطمه‌ ولی نژاد جاودانه های لشکر۳ کانال شهیدان🌷 https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 ✅جاودانه های لشکر ۳ را به دیگران معرفی کنید
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹آقا فرمودند من باید برم گلزار شهداء بدون برنامه قبلی.. ما محافظ ها فقط باید می‌گفتیم چشم رفتیم رسیدیم به گلزار شهداء، آقا فرمودند کسی دنبال من نیاد و بعد.... جاودانه های لشکر۳ کانال شهیدان🌷 https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 ✅جاودانه های لشکر ۳ را به دیگران معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عزا عزای حضرت پیغمبره... جاودانه های لشکر۳ کانال شهیدان🌷 https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 ✅جاودانه های لشکر ۳ را به دیگران معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷این فرمانده ای که شهید شده، آدرس ندارد روی تابوتش نوشتند: (م ک) !!! شهید، آدرس ندارد. (م ک) تا ساعاتی قبل نامش که می‌آمد رعشه به اندام دشمن می‌افتاد، بسیاری از مناطق جبهه غرب را همین آقای (م ک)نجات داده اما الان خودش آدرس ندارد، حتی نامش رو هم به اختصار نوشتند!!! 🥀 برای سر شهید ( م ک) جایز ه سنگینی تدارک دیده شده . خیلی ها دنبال این سر در به در شدن و سر خودشون رو به باد دادن آقای شهید (م ک)زندگی سراسر عاشورایی و اسرا آمیزی داشت دهه شصت دهه رشادت های این ارتش یکنفره پارتیزانی بود. او هر چه بود و هر که بود شهید شد و از جمع ما رفت ولی از قلب مردم هرگز نرفت و نخواهد رفت. شهادتت مبارک آقای(م ک) ای شهید مظلوم .... چه زود از میان ما پر کشیدی شب و عاقبتمون شهدایی 🌷🌷 جاودانه های لشکر۳ کانال شهیدان🌷 https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62 ✅جاودانه های لشکر ۳ را به دیگران معرفی کنید
نمازهایت را عاشقانه بخوان. حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری ، قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی. تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست... ☘️☘️☘️☘️☘️ شهید مصطفی چمران 🇮🇷 اینجا قرار عاشقی با شهیدان است🌹 جاودانه های لشکر۳ عملیاتی حمزه (ع) کانال شهیدان🌷🕊️ https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دیوار نوشته شهدایی 😔میگن چرا میخوای شهید شی⁉️ ✍میخوام شاگرد اول کلاسش شم ❣ ـ•------✾-🌹🕊🌺🕊🌹-✾------•ـ 🇮🇷 اینجا قرار عاشقی با شهیدان است🌹 جاودانه های لشکر۳ عملیاتی حمزه (ع) کانال شهیدان🌷🕊️ https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ کوچه خاطرات شهدا 🔸خاطره ای از سید مجید کریمی ✍ تنها چیزی که ما را میتواند در مقابل دشمن حفظ کند،ذکر خدا و معنویات است ❣ ـ•------✾-🌹🕊🌺🕊🌹-✾------•ـ 🇮🇷 اینجا قرار عاشقی با شهیدان است🌹 جاودانه های لشکر۳ عملیاتی حمزه (ع) کانال شهیدان🌷🕊️ https://eitaa.com/joinchat/390792037C1f32809d62