دیروز دم افطار توی مسیر یکی دو کیلومتری چهارراه عامل تا هدایت، یه ۲۰۶ سه بار ازم سبقت گرفت باز بهش رسیدم!
فارغ ازینکه سرعت مجاز چیز خوبیه، اساسا توی شهر بیشتر از سرعت مجاز راندن، نتیجهش جز افزایش مصرف سوخت و استهلاک موتور و کلاچ و ترمز چیز دیگری نیست!
#فرهنگ_ترافیک
♾️ از این نمادها برای زندگی مشترک چقدر بهره میبرید؟
نمادسازی چقدر در استحکام رابطه همسرانه اثر دارد؟ مگر ما گل نمیخریم؟ هدیه نمیدهیم؟ چه فریادی ارزشمند تر از اینکه برای همیشه فقط تو ؟
گرچه معتقدم قبل از گردنبند باید بر قلب خواند و نوشت و تمرین کرد بینهایت با یک نفر بودن را، ولی چنانچه هک کردیم و نوشتیم و چشم و دلمان هم از غیر پاک شد، آن موقع استفاده از نماد های روز بدک نیست.
البته به شرطی که نماد روز، نماد غربزدگی ترجمه نشود!
#Forever
چرا محمدم، چرا فرزندم، جذاب است
معلوم نیست کدام یک از این شریانات قدرت قتل و غارت دارد و کدام قدرت تعمیر و عمارت
فرزندم، کاش، کاش میشد آن رگ قاتل را تجاوزگر را قطع کرد. کاش میشد آن رگ عمارت، هدایت و رحمت را پروراند.
ولی محمد جان، شاید درون رگ رحمت مرگ باشد، میفهمی؟ و درون رگ تجاوز و قتل زندگی.
میفهمی محمد! با تو ام، باز پشت دستگاه خوابت برد؟ کاش میفهمیدی، جذابیتش این است، نه چند رنگ سیاه و سفیدی که میبینی.
این درهمتنیدگی حیات و ممات، قتل و عفو، تجاوز و عفت در قلب است که آدم را خیره میکند. آن تکه فلز روبهرویت اینها را هم نشان میدهد یا عقلت را مشغول چند سیخ و خط سیاه کرده؟ حتما یاد آبشار افتادی؟ یا یاد جویبار روان از فراز کوه؟ عیبی ندارد. ولی کاش عقلت، خیالت را همراهی میکرد. آنگاه خیره تر میشدی، میترسیدی، مبهوت میشدی
فهمیدی محمد یا باید پا به سن بگذاری؟
نادر ابراهیمی
نادر طالب زاده
کی گفته اسم روی شخصیت تاثیر نداره؟ دو تا عاشق علی، دو تا عاشق ایران، دو تا نادر! من در برابر این چنین شخصیت های وسیع جز اشک چه دارم؟
بیایید خبر نخوانیم!
احساس عقب ماندگی پیدا میکنیم اگر خبر نخوانیم؟
با نخواندن خبر و چکنکردن استوری های اینستاگرام، وضعیت های واتسآپ، آخرین توییت ها و دیگر کانال ها و شبکههای خبری چه چیزی را از دست میدهیم؟
من هنوز مطمئن نیستم ولی ظاهرا هیچ!
در مقاله ای میخواندم که میگفت خبرهای مهم خود بخود به گوش شما خواهند رسید!
یکی از همکاران که در حوزه مغز و اعصاب پژوهش میکند، میگوید اینستاگرام خلاقیت را از ذهن میگیرد!
البته چیز پیچیده ای نیست، تمرکز نداشتن خیلی چیزها را از انسان میگیرد! تا جایی که میتوانم بگویم انسان امروز اگر معتاد به خبر شد کثیرالشک هم میشود!
البته یک مقوله دیگر میل را ما به حضور مجازی تحریک میکند، خودنمایی و خودستایی و لذت از لایک گرفتن و حس محبوبیت بین مخاطبان، چنانچه میبینیم و میچشیم میتواند یگانه دلیلی باشد که در پی علم به مضرات مجازی بازهم انسان را پای موضوع حفظ کند!
شخصا همیشه با این حس درگیر بوده ام! که لذت لایک ها و احساس توجه مردم به چه درد میخورد! اینکه در یک بازی مجازی همه باهم داریم افسرده تر میشویم یا به داشته های هم غبطه میخوریم یا به امید توجه دیگران خودمان را تنهاتر میکنیم آیا دلایل قانع کننده ای برای خودنمایی مجازی هستند؟!
آندسته از دوستانی که احساس میکنند با بحث های سیاسی یا بازنشر سیاسیها یا توییت ها یا تکه های جذاب دارند کار تبیینی میکنند به نظرم در بدوی ترین حالت خودشان هم در گردابی گریزناپذیر درحال غرق شدن هستند!
بی تعارف با نویسنده این مقاله هم نظرم که تنها با خواندن کتابها و مجلات عمیق میتوان جامعه را از گرداب بیرون آورد و #جهاد_تبیین جز فرار کردن و فراری دادن مردم از خبرگزاری ها و کلکل های مجازی نیست.
https://b2n.ir/s06999
جریان شناسی!
نگاه ریشه ای و عمیق دقیقا آنچیزی است که در اخبار و رسانه ها و پایگاه های خبرپراکنی دیده نمیشود، جایی که عوام گرایی نباشد! بی تعارف حرفش را بزند و خوب هم بزند!
من حقیقتا پس از سال ها مطالعه و گشت و گذار در کتب مختلف تاریخی و سیاسی و اجتماعی به وسع خودم تا بحال کتابی چنین عمیق و البته علمی ندیده بودم، کتابی که مزایا و معایب را با هم ببیند، کتابی که با یک سوال شکل گرفته ولی پاسخ بسیاری از سوالهای تاریخی_سیاسی خود را در آن خواهید یافت!
چرا همای سعادت در سال ۵۷ بردوش روحانیت نشست؟! سوال کلیدی این کتاب است، سوالی که مردم در پاسخ به آن گاهی طعنه میزنند، خرده میگیرند، گاهی دست آمریکا را هم پشت آن میبینند! حتی پیرتر ها دست انگلیس را!
خواندن مقدمه این کتاب برای گرفتار شدن شما کافیست و من قریب به دو ماه روز وشب خواندم تا به نتیجه گیری انتهایی و حالا تاریخ ایران را آنگونه میبینم که قبل نمی دیدم! گویی یک گمشده را پیدا کرده ام!
همینجوری سر صبحی زد به دلم که بگم دغدغه انقلابی و عدالتخواهانه مشهد و بقیه شهرهای ایران مسکن است!
ولی چون هزینه داره و دعوا داره و زحمت داره و با شهرداری و کانون های ظاهرا انقلابی مث شورای شهر باید دربیافتیم بذارید یه فحش آبدار بدیم به اونایی که دیگه اعتقادی به حجاب ندارن و یا نوجوون های پارک ملت که هم جذابیت جنسی داره وهم که احساس ارضای حس وظیفهشناسی برابر کلام رهبری به آدم دست میده
هرروز که از کنار آن برج لعنتی رد میشوم، ساختمان هتلی که اطراف خیابان نوغان مشهد را نجس کرده، سینه ام تنگ میشه، بغض گلوم رو فشار میده و فقط به کلنگ های پرقدرتی فک میکنم که روزی ان شا الله و به زودی زود، به پی و ریشه ی این ساختمانهای بتونی بی پدر میافته.
غصه تهپل محله و عیدگاه و میدان شهدا و محله های مردمی و قدیمی مشهد که روزگاری پایگاه انقلابی ها و مردم معمولی عاشق امام رضا و اهل بیت بود تا ابد بر دل اهل معرفت باقی خواهد ماند اینجاست که غفلت دوستان از بیخانمان شدن و پراکنده شدن و از دست رفتن چنان پایگاه تربیتی که خیابانهایش آدم تربیت میکرد، معماری اش آدم میساخت و منظره اش الهی بود نابخشودنی است.
پ.ن هتل مذکور که در یکی از روزهای سالگذشته، عکس یک روزنامه خراسان شد، همان ساختمان نحس سفیدرنگ ۹ یا ۱۰ طبقهای ست که نمای گنبد و گلدسته مطهر را از خیابان امامرضا مخدوش کرده است.
ﺷﺐ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﻛﻲ [ ﻛﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ]ﺑﺮﺧﻴﺰ ;(٢)
سبک زندگی قرآنی، شب زنده داری قرآنی، نافله شب و آن شیوه که ما زندگی میکنیم...
با شیفت های کاری ادارات و سازمان ها
با شیفت های کاری بیمارستان ها و با همه جبرهای بروکراتیک کنار میآییم! چرا؟ واقع بینانه اقلا و فعلا چاره ای جز پذیرش نداریم!
در داخل همین سبک زندگی سنگی نمیشود تیشه کاری کرد؟
کمی چرت زدن در روز بخاطر بیدارخوابی شب قبل خیلی جرم سنگینیست؟ به شرطی که ظلمی نکنیم!
با خواب سر شب چه چیزی را از دست میدهیم!؟
میپذیرم که بازاری و کاسب و بیمارستانی خواب سر شبش اگر جرم نباشد، ضرر است ولی یک ساعت و نیم ساعتش چه؟ با آن همه انرژی که برایش گفته اند؟
این ما هستیم که با وقت گذاشتن و نگذاشتن برای خواب درست به نماز صبح ضریب میدهیم و نمیدهیم!
و لا ینال شفاعتنا...
ای دل غافل
واقعا مردم ما مثل حاکمیت فکر میکنند!؟
برای خیلیها واضح است!
برای خیلیهایمان سخت است که بپذیریم فاصلهی میان مردم و حاکمیت را.
من باور نمیکنم و باور هم ندارم که همهی مردم از تفکر انقلابی برگشته باشند، ولی مطمئنم اینهایی که در شهر میبینم، آن هم در مشهدِ متفاوت، به ظواهر احکام اسلامی هم اعتقادی ندارند و این کشف جاذبه نیست و روشن تر از خورشید!
اما اینکه فارغ از پیوستگی اقتصاد و فرهنگ، بدون نگاه به دغدغه های اقتصادی و بیپولی و حسادت اقتصادی مردم نسبت به خارجنشین ها، چه کسی بناست بفهمد و بیان کند که بنیان های فکری مردم چیزی دیگر است؟
مردمی که من ازیشان سخن میگویم،میرقصند، نماز نمیخوانند، قرآن هم، محرم نامحرمی ندارند، ولی اسمهایشان اسلامیست!
به مادرشان احترام میگذارند، برای تربیت بچهشان انرژی میگذارند، با ادب حرف میزنند، ماهواره دارند ولی پورن نمیبینند! رگه های اخلاقی دارند ولی متفاوت از اسلام، قطعا با حاکمیت زاویه دارند، میدانند که کاری نمیتوانند با حکومت بکنند ولی برایشان فرقی هم نمیکند چه کسی حاکم باشد! به اندازه ای که برای جریمه حجاب لج میکنند برای جریمه سرعت غیر مجاز لج نمیکنند. من نمیدانم وقتی گزینش ازشان سوال احکام میپرسد چطور جواب میدهند ولی قطعا سینه شان ازین فشار تنگ میشود! و خیلی ویژگیهای دیگر که دوست دارم بگویمشان دارند!
اینها مردم اند، لااقل آن هایی که خاطرم جمع است دیگر از اسم اسلام منزجر شدهاند، قطعا و قطعا و قطعا وقتی بخواهی از کلیشه های لفظی اسلامی در مقابلشان استفاده کنی رو برمیگردانند!
ای هادیان ای مربیان ای مسلمانان دلسوز ای خون به دل شده ها ای خواهران ای برادران به داد اسلام برسید به داد این مردم غرق در طوفان مدرنیته و اینستاگرام و بی هدفی و بی خدایی و سلبریتی-خدایی برسید!
ولی فقط با اخلاق خوش، حرف نزنید، امر به معروف و نهی از منکر نکنید، به حجابشان کار نگیرید، کلا فکر کنید طرف مسلمان نیست، یهودی است چه میدانم فکر کنید الان صدر اسلام است و از دینتان حرف بزنید به چارمیختان میکشند کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم
لسان اسلامی در این زمانه غیر السنتکم است
والعاقبة للمتقین
خلاصه ۴ جلسه گفتگوی مفصل پیرامون سوریه در یک جمله:
از جنبشی که پشتش عربستان و امارات و قطر و اردن هستند[بودند]، دموکراسی خارج نمیشود!
#هادی_معصومی_زارع
#علی_علیزاده
#جدال