#رمان_بانوی_پاک_من
#قسمت_دهم
کم کم عمو ایناهم اومدن.
عموشایان دوتا دختر داشت آناهید و آناهیتا .آناهید تقریبا هم سن من بود اما آناهیتا ۸سالش بود.وقتی اومدن آناهید رو کشیدم کنار و همه قضایای امروز رو گفتم براش.هرلحظه چشماش گرد تر میشد.
_اه چه آدم خودخواهی.
_ولی باید ببینی چه جیگریه
_خیلخب آروم تر دختر عمه الان میشنوه
نگاه کردم به دور و برم.عمه مشغول حرف زدن با زن عمو بود اما حواسش انگار پیش مابود.
خندیدم و گفتم:وای آنا ما هم که پسر ندیده ایم.طفلی کارن.
اونم خندش گرفت و گفت:آره دقیقا.راستی زهراکو؟
صورتمو جمع کردم و گفتم:ایش اونو نمیشناسی از آدم به دوره.دانشگاه داشنن خانوم خانوما نیومدن.
آناهید خندید وگفت:فکر کن زهرا میومد عمه اینا فکر میکردن ما املیم.
پوزخندی زدم و گفتم:آره بابا خوب شد نیومد.بیخیالش تو چه خبر؟
پا روی پاش انداخت و گفت:هیچی بابا این شرکت وامونده رو تعطیل کردن بیکارم تو خونه.
_اوا چرا؟
_مثل اینکه ضرر کردن کلا شرکتو بستن فعلا.
_کلاسای رانندگیت چیشد؟
_باباگفت فعلا برات ماشین نمیخرم منم گفتم چرا الکی رانندگی یاد بگیرم خب.
مشغول حرف زدن بودیم که صدای دورگه کارن اومد:سلام.
آناهید با ذوق بلندشد و سلام کرد.چهره گندمی بانمکش با اون لبخند نیم متریش خنده دار شده بود.
فکر کنم کارنم خنده اش گرفت.با لبخند کج روی لبش به آناهید دست داد وگفت:آناهید خانم دیگه؟
_بله خودمم.
لبخندش به اخم تبدیل شد وگفت:خوشبختم.
بعدش یک راست رفت کنار داییاش نشست..
_وای لیدا این چه مرگشه؟عصا قورت داده؟
تااومدم جوابشو بدم،گوشیم زنک خورد.
زهرابود.هوف کی حوصله داره بااین حرف بزنه؟
_بله؟
_به زور جواب دادی؟
_دقیقا!چیکار داری؟
_کی میاین؟
_معلوم نیست.میخواستی بیای که تنهانمونی بعد هی غر بزنی.
_اه محدثه چقدر چرت میگی گوشیو بده مامان.
_لیدااااا
_برای من محدثه ای.گوشیو بده.
_دختره پررو
گوشیمو تحویل مامان دادم و رفتم پیش آناهید.کارن همچنان مشغول حرف زدن با مردا بود.چقدر تیپ مردونه و رسمی بهش میومد.
_اه نگاش نکن لیدا پررو میشه.
دیدم آنا راست میگه دیگه نگاهش نکردم.نمیخواستم فکر کنه عاشق سینه چاکشم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است🍃
#رمان_بانوی_پاک_من
#قسمت_یازدهم
شب شده بود و همه آماده شدیم که بریم.شالم رو سرم کردم و رفتم جلو.اول ازمادرجون وآقاجون خداحافظی کردم و بعدم ازعمه.
_سلام به خواهرت برسون لیداجان.
_حتما عمه جون.
گونمو با اکراه بوسید و منم ازش جداشدم.
سمت کارن رفتم و گفتم:خداحافظ پسرعمه.
بدون اینکه نگاهم کنه گفت:خداحافظ
با عصبانیت ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت در.کاش میشد خفه اش کنم.آناهید خندید و زد به بازوم،گفت:چت شد؟بادت خالی شد؟
_هیچی نگو آنا حوصله ندارم.پسره نچسب.
خلاصه سوار ماشینامون شدیم و رفتیم.عطا مشغول تبلتش بود که باباگفت:کارن خیلی پسرآقاییه خداییش.
مامان درتایید حرفش گفت:آره خیلی پسر خوبیه.
زیرلب گفتم:خوب؟؟هه خیلی.
رسیدیم خونه و من یک راست رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم.روتختم دراز کشیدم و زیرلب شروع کردم به فحش دادن کارن.اعصابمو امروز حسابی خط خطی کرده بود.منی که پسرا پشت سرم غش میکردن،این همه امروز جلو یک پسر خارجی خودخواه کم آورده بودم.
حتی نگاهمم نکرد،این برام خیلی گرون تموم شد.
_میدونم چیکار کنم به دست و پام بیفتی آقاکارن.به من میگن لیدا نه برگ چغندر.
انقدر باخودم حرف زدم که خوابم برد.صبح باصدای مامان بیدارشدم
_لیدا پاشو دختر دانشگاهت دیرشد.زودبیدارشو دیگه.
چشمام رو مالیدم و گفتم:هــوم؟
صدای زهرا اومد:کلاست دیرشد تنبل خان زود پاشو.
_تو چی میگی حاج خانم؟
به شکم خوابیدم و پتو رو پیچوندم دور دستم.
تو عمق خواب بودم که چیزی کوبیده شد تو کمرم.
_آخخخ کی بود؟
_من بودم قرتی خانم.تاتوباشی بهم بگی حاج خانم.
بلندشدم دنبالش افتادم و اونم فرار کرد.
_وایسا دختره پررو.حسابتو میرسم.
کل خونه رو دور زدیم از آخرم بهش نرسیدم.خیلی تیز بود نامرد.
زبون درازی کرد وبهم گفت:خودتم بکشی بهم نمیرسی خانم.
نفس نفس زنان رفتم سمت دستشویی و گفتم:دعاکن..دستم..بهت...نرسه.
صدای خنده بلندش تو صدای شیر آب گم شد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است🍃
🌻🌼🌷🌻🌺
#رمان_بانوی_پاک_من
#قسمت_دوازدهم
"کارن"
شب مامانو کشیدم کنار و بهش گفتم که موندن تو این خونه برام عذابه اما مامان اصرار داشت بمونیم چون بعد سال ها میدیدشون.منم پامو کردم تو یک کفش که من ازاین خونه میرم شما دوست داشتی بمون.
ازفرداشم افتادم دنبال خونه اما مگه پیدا میشد؟اگرم بود برای مجرد ها جایی نداشتن.این چه وضعشه؟جوونا با هرسرو وضعی راه میرن تو خیابون اونوقت حق اجاره دادن خونه به مجردا رو ندارن.واقعاعجیب بود.
رسیدم خونه دیدم مادرجون داره با تلفن حرف میزنه.فقط صدای مادرجون میومد.
_قربونت برم مادر که انقدر گلی.
_...
_نه فدات بشم این چه حرفیه حتما درگیر بودی دیگه مادر فدای سرت
_...
_آره آره هستن گلم هروقت دوست داشتی بیا.
_...
_نه چه مزاحمتی عزیزمادر؟تو رحمتی.
_...
_چشم عزیزم حتما.قربونت برم مواظب خودت باش.سلامم برسون.
_...
_حتما حتما.خدانگهدارت.
رفتم تو و گفتم:کی بود هماجون که انقدر قربون صدقش میرفتی!؟چشم خان سالار روشن.
خندید و اومد جلو بغلم کرد،گفت:ازدست تو پسر.دخترداییت بود.زهراخانم.
_همون چادریه؟
_اره مادر خیلی خانومه زنگ زد هم عذرخواهی کرد که نیومده هم اینکه سلام رسوند بهتون.
تودلم گفتم:میخوام نرسونه دختره امل.
رفتم تو اتاقم و درگیر لب تاب و آهنگام شدم.چند تا آهنگ قشنگ دانلود کرده بودم که داشتم گوش میدادم.
دراتاق زده شد و مامان اومد تو.
_در داره اینجاها.
اومد تو و نشست رو تخت.
_واسه اومدن تو اتاق پسرم باید اجازه بگیرم؟
هوفی کشیدم و گفتم:چیکار داری؟
_خونه بهت ندادن نه؟
_خوشحالی؟
باحرص گفت:این چه وضع حرف زدن با مادرته؟
_مامان بس کن تروخدا اعصاب ندارما.
دید به نتیجه ای نمیرسه ازاتاقم رفت بیرون
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است🍃
🟥هشدار به آقای پزشکیان🟥
انتصاب افراد ساده لوح درمنصب های انتقال دولت، قطعا به ضرر کشور است.
⬅️همان هایی که با قاطعیت در تلوزیون میگفتند،تمامی تحریمهای بانکی وغیر بانکی در روز توافق لغو میشود، ولی لغو نشد وتحریم ها از پانصد تا به هزاز و پانصد تا رسید.
⬅️همانهایی که بخاطر اعتماد به دشمن حتی اعتراف کردند که برجام را دقیق نخوانده اند واعتراف کردند نباید به جان کری اعتماد میکردند
⬅️همانهایی که اعتراض رهبری را در قضیه صوت دیپلماسی ومیدان را بر انگیختند.
⬅️آقای پزشکیان نمیشود در ظاهر حرفهای قشنگ زد ولی حقیقت قضیه، بدتر از دولت نحس روحانی باشد
⬅️با این انتصابها قطعا به استقلال سیاسی کشور وبه اقتصاد کشور ضربه وارد خواهد شد.
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic
🔴 رییس جمهور منتخب مردم ما هم کابینه رو داده کارنشناس ها بچینن🛑
خودشم از این هیات به اون هیات
✍ آقای محترم بهتر نبود بجای نوحه خوانی ، کابینه خود را بر اساس مکتب #امام_حسین و مولا علی(از درون نهج البلاغه) شکل میدادی و #آن_را_به_درس #خواندگان_مکتب_جان_کری_نمیسپردی؟
⬅️ نمیشود برای امام حسین نوحه خواند و وابستگان آمریکا را برای تعیین کابینه باب طبع معاویه به کار گرفت.
#محرم
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آجرک الله یا صاحب الزمان...
📢 روضه رو میشنوید؟!
🎥 روضه رو ببینید ....
🏴🏴 امروز، غزه، کربلاست ...
💠 به خدا اگر کسی ذرهای فطرت و وجدان بیدار داشته باشد، با جنایتهای یهود در غزه نسبت خودش را با حق و باطل مشخص میکند.
خدایا!
💢 فریادرس مظلومان عالم را برسان، بهحق کودکان بیگناهی که تو بیشتر از هر کسی دوستشان داری؛
🌐 یا مهدی! الغوث!
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic
🔴سی ان ان: سازمان های اطلاعاتی آمریکا اطلاعاتی از دخالت ایران در ترور نافرجام ترامپ پیدا کردند.
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic
🔴 ایران ادعای سیانان در مورد ترور ترامپ را رد کرد
نمایندگی ایران در سازمان ملل در واکنش به گزارش ادعایی سیانان:
🔹این اتهامات بیاساس و مغرضانه است.
🔹از نگاه جمهوری اسلامی ایران، ترامپ یک مجرم جنایتکار است که بخاطر صدور دستور ترور سردار سلیمانی باید در دادگاه محاکمه و مجازات شود.
🔹ایران مسیر حقوقی را برای پاسخگو کردن او انتخاب کرده است.
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic
🔴هرچی از یزیدیان شنیدیم،
از جماعت مدعی زندگی و آزادی دیدیم!!
#آرمان_علی_وردی
#روح_الله_عجمیان
╭🇮🇷
╰┈➤💻@jebhe_islamic