eitaa logo
☫جبهه اسلامی☫
779 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
8.7هزار ویدیو
33 فایل
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 هرآنچه که یه دهه هشتادی غیرتمند برای روشنگری و جهاد تبیین نیاز داره واقعی و کاملا موثق اینجاست خوش اومدی رفیق💐 کپی:حلال👌 ادمین @fatmh8789 ارتباط با مدیر @Saghy66
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - روزی قم رونق قم - میثم مطیعی.mp3
9.46M
🌸 (س) 💐روزی قم رونق قم 💐در حرمت دل شده گم 🎙 👏 👌فوق زیبا ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر یعنی: نجابت دختر یعنی: لطافت دختر یعنی: حرمت دختر یعنی: برکت دختر یعنی: احساس دختر یعنی: عشق دختر یعنی: پرنسس باباش دختر یعنی: ناموس داداشاش دختر یعنی: لبخند خدا …😍💞✨ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
روز دختر به دخترت مبارک حُسِین جان💚 دلبرک حسین... کربلای امسال مارو امضا کن⁦!:) ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
☫جبهه اسلامی☫
#قسمت_دهم #ناحله✨🌱 _نه بابا چ زحمتی .پیش بابا بودم کارم تموم شد.در حال حاضر بیکارم +خوبن عمو و زن ع
✨🌱 چسبیدم ب صندلیم از اینکارم خندش گرفت زد زیرخنده و شیطون گفت +آخییی خم شده بود ک داشپورت و باز کنه داشت توش دنبال ی چیزی میگشت تو این فاصله بوی عطر خنکش باعث شد ی نفس عمیق بکشم از موهای لخت خیلی خوشم میومد ناخودآگاه جذبشون میشدم. بی هوا ی لبخند زدم و مثه گذشته ها دستم و گذاشتم تو موهاش و تکونشون دادم. از اینکه بخاطر لختیشون ب راحتی با یه فوت بالا و پایین میشد ذوق میکردم محکم فوتشون کردم و وقتی میومدن پایین میخندیدم یهو فهمیدم مصطفی  چند ثانیست که ثابت مونده . خجالت کشیدم و صاف نشستم سرجام . ایندفعه بلند تر از قبل خندید . کیف پول چرمش و از داشپورت ورداشت و دوباره نشست رو صندلی. برگشت سمتم و به چشمام زل زد از برقی ک تو نگاهش بود ترسیدم . چیز بدی نبود ولی من دلم نمیخواست وقتی از احساسم بهش مطمئن نبودم   اینو ببینم . نگاهم و ازش گرفتم از ماشین خارج شد و رفت بیرون مسیرش و با چشمام دنبال کردم در یه فست فودی و باز کردو رفت داخل ب ساعت نگاه کردم ۱۵ دیقه ای مونده بود تا شروع مراسم تقریبا ۳ دقیقه بعد با یه ساندویچ برگشت تو ماشین . گرفت سمتم. ازش گرفتم داغ بود و بوش تحریکم میکرد برای خوردنش . پرسیدم :این چیه ؟ داشت کتش و در میاورد وقتی در اورد و گذاشتش رو صندلیای عقب گفت +اگه گشنته بخورش . اگه نه ک نگه دار با خودت. گشنت میشه تا تموم شه مراسمشون . ازش تشکر کردم که گفت +نوش جان یخورده ک از مسیر و گذروندیم دستش و برد سمت سیستم و یه اهنگ پلی کرد تقریبا شاد بود ابروهام بهم گره خورد و رو بهش گفتم شهادته خاموشش کن دوباره با همون لحن مهربونش گفت: شهادت فرداعه بابا +کی گفته فرداست؟ فاطمیه دو تا دهس الان دهه دومشه حداقل وقتی خودمون داریم میریم هیئت رعایت کنیم دیگه. _سخت نگیر فاطمه جان ملت عروسی میگیرن ک  +اولا اینکه مردم مرجع رفتارای ما نیستن و ما از اونا الگو نمیگیریم دوما اینکه اصن اینا هیچی میگم حق با تو و وارد بحث اعتقادات بقیه نمیشم  فقط اینو خیلی خوب میدونم خوشی هایی که وقت غمِ خدا باشه  مونگار نیست و میشه بدبختی... دهنم کف کرده بود انقدر که تند حرف زدم مصطفی که دید دارم تلف میشم  گفت :باشه بابا بااشهه غلط کردممم تسلیمم آروم باش عزیزم خودمم خندم گرفت از اینکه اینجوری حمله کردم بهش ... دیگه چیزی نگفتیم ۱۰ دقیقه بعد رسیدیم ب مقصدمون باخوندن اسم مکان و مطمئن شدن  ماشین و کنار خیابون پارک کرد و پیاده شدیم ... از ماشین پیاده شدم و کولمو انداختم دوشم. یه نگاه به مصطفی کردم و _توعم میای مگه؟ +نه ولی میام راهنماییت کنم بعدش باید برم جایی کار دارم . _اها باشه +مراسم تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت _نه مزاحمت نمیشم اخم کرد و محکم تر گفت +جدی گفتم . دیر وقت نمیزارم تنها بری چپکی نگاش کردمو گفتم باشه ‌ بعد باهم راه افتادیم سمت قسمتی که خانوما نشسته بودن چون باید از وسط اقایون رد میشدیم مصطفی به من نزدیک تر شد. دیگه کاراش داشت آزارم میداد . یه خورده که رفتیم ازش  خداحافظی کردم . اونم ازم جدا شد و رفت سمت ماشین. از رفتنش که مطمئن شدم حرکت کردم. یه ذره راه رفتم که دیدم یه سری پسرا تو خیابون رو به روی در ورودی هیئت حلقه زدن و باهم حرف میزنن وایستادم و چند بار این ور و اون ور و نگاه کردم . چشَم دنبال آشنا بود . میخواستم اون دونفرو پیدا کنم . هی سرمو میچرخوندم دونه دونه قیافه ها رو زیر نظر میگرفتم . تا یه دفعه قیافه آشنایی نظرمو جلب کرد. سریع زوم شدم روش. متوجه شدم همونیه که برام دستمال اورده بود . مشغول برانداز کردنشون بودم که یه نفر ازشون جدا شد چون نمیتونستم برم بین پسرا وقتی داش از سمت من رد میشد بهش گفتم _ببخشید سرشو انداخت پایین و گفت +بفرمایید امری داشتین؟ _میشه اون آقا رو صدا کنین ؟ +کدوم؟ دستمو بردم بالا و اونو نشونش دادم . دنبال دستمو گرفتو گفت +اها اونی که سوییشرت سبز تنشه ؟ _نه نه اون بغلیش‌ . چشاشو گرد کرد و با تعجب بم خیره شد . +حاج محمدو میگین ؟؟؟؟ پَکر نگاش کردم با اینکه اسمش و نمیتونسم جهت انگشت اشارشو که دنبال کردم گفتم _بله از همونجا داد زد +آقااا محمدددد !!! همه برگشتن سمتمون حاجیییی این خانوم (پوف زد زیر خنده)کارتون داره با این حرفش همه ی اونایی که داشتن باهم حرف میزدن  خندیدن. برام عجیب بود که چی میتونه انقدر جالب و خنده دار باشه براشون... منتظر پارتای خفن بعدی باشین رفقا😎✌️🏻
🔴ارزش و اهمیت داشتن ! 🌕حضرت محمد صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله و سلم: 🌺دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمت ‏رسانى، يار و غمخوار ... 🌺هر كه دختري داشته باشد وخوب تربيتش كند واو را به خوبي دانش بياموزد واز نعمتهايي كه خداوند به او عطا كرده به وفور بهره مندش سازد، آن دختر، سپر و پوشش پدر در برابر آتش دوزخ خواهد بود. 🌺دختران را بد ندانيد؛ زيرا آنها مونس هاى گرانبهايى هستند. 🌺اين دخترانند كه دلسوز و مددكار و با بركتند. 🌺هر كس كه برايش دختر به دنيا آيد و او را اذيّت نكند و حقيرش نشمارد و فرزندان ـ يعنى پسران ـ خود را بر او ترجيح ندهد، خداوند به واسطه آن دختر او را به بهشت مى برد 🌺چه خوب فرزندانى هستند دخترانِ با حيا. هر كس يكى از آنها را داشته باشد، خداوند آن دختر را براى او مانعى در برابر آتش دوزخ قرار مى دهد 🌺كسى كه يك دختر دارد اجر او از هزار حج، و هزار جهاد، و هزار قربانى و هزار مهمانى بيشتر است! 🌺بهترين فرزندان شما دختران هستند 🌺خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند. 🌺هیچ خانه ای نیست که در آن دخترانی باشد مگر آن که هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان برآن نازل می شود، 🌺 و دائم مورد زیارت ملائکه قرار دارد ،برای پدرشان هر روز وشب ثواب یک سال عبادت می نویسند 🌼🍃🌼🍃🌸🍃🌸🍃🌺🍃🌺🍃 📘محدث نوری، ج 15 ،ص میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢٦24)116 مستدرك الوسائل ج15، ص115؛ وسائل‏ الشيعة، ج15، ص100؛ وسائل‏ الشيعة، ج15، ص104؛ فروع كافى، ج2، ص82.و.... ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥عزتی که ایران با موشک زنی به اسرائیل به جهان اسلام داد از زبان یک شیعه عراقی‌. 💥ماشاءالله سربازان امام زمان ❤️ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic