#داستانهای_آموزنده
◀️بندگی خدا
💢آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» میرفتیم.
وقت نماز شد.مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت:کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.کاروان دار گفت:
بیبی! دوساعت دیگر به فلان روستا میرسیم.آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.مادرم گفت:نه!
میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کارواندار گفت:نه مادر.الان نگه نمیدارم.مادرم گفت:نگهدار.
او گفت:اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.مادرم گفت:بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد وممکن است حیوانات حمله کنند.ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت،وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد.در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم.دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
.کنار جاده ایستاد و گفت:بیبی کجا میروی؟مادرم گفت:گناباد.
او گفت:ما هم به گناباد میرویم.بیا سوار شو.یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر.مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.به سورچی گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.
سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است.
بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.مادرم گفت:
من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم.
خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت!آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم.دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
✅اگر انسان بندهٔخدا شد،بيمه مىشود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مىكند.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»
📖سوره مبارکه زمر/آیه ۳۶
@qurankashpiri
💠 امام خامنهای مدظلهالعالی:
💢اینکه ما اصرار داریم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، بر گسترش جلسات قرآنی در سطح کشور، بر آموزش علوم قرآنی و فنون قرآنی ـ از تلاوت و کتابت و بقیه مسائل گوناگونی که اطراف قرآن هست ـ به خاطر این است که آشنایی با اینها و وقت گذاشتن در این رشتهها، فضای کشور را فضای قرآنی میکند.
🎤دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن کریم 1391/04/04
#حفظ_قرآن
#انس_با_قرآن
#تلاوت_قرآن
#بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
@qurankashpiri
🔸🔸🔸🔸🔸🔸﷽🔸🔸🔸🔸🔸
#تلنگر
*🔹فلانی #شانس بزرگی دارد*
*چه میدانی شاید همیشه #استغفار میکند.*
🔹فلانی به هر چه #بخواهد می رسد
چه میدانی شاید از #رحمت_الله تعالی ناامید نیست و در هر لحظه او را می خواند.
🔹فلانی همیشه #خوشحال است
چه میدانی شاید #قلب_پاکی دارد و برای مردم خیر و خوبی می خواهد.
🔹فلانی #چشم نمی خورد !!
چه میدانی شاید بر خواندن #اذکار مداومت میکند و قرآن خواندن را ترک نمیکند .
🔹هر نعمت ظاهری که میبینی
شاید در پس آن یک کار خوب نهفته باشد
🔹بیاد داشته باش :
🔸🔶مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
🔹🔷ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ، ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﺎﺭ ﺑﺪﻱ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ، ﺟﺰ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﻛﻴﻔﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﺳﺘﻤﻲ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
📖سوره مبارکه انعام آیه 160
#قرآن_کتاب_زندگی
#قرآن_بخوانیم
#بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@qurankashpiri
#داستانهای_آموزنده
فردی برای امام صادق(علیه السلام) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
💎امام صادق(علیه السلام) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد خبرچین خسته و پشیمان شد!
اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون 💎امام صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
📚مصباح الشريعة ص٥١٥
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@qurankashpiri
موسسه حفظ قرآن کریم بیت الزهرا سلام الله علیها
♨️بیدار شدن از خواب غفلت 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی @qurankashpiri
💢آیات مرتبط با غفلت از آخرت که در سخنرانی به اون اشاره شده 👇
✅حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
❇️[ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻛﺮﺩﺍﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ،] ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻳﺪ، [ﺁﻥ ﮔﺎﻩ] ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: «ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻥ!
✅لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
❇️ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍم، ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻲ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻢ.» ﻫﺮﮔﺰ! ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ، [ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ.] ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺯﺧﻲ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ.
📖سوره مبارکه مومنون آیات 99و 100
#قرآن_کتاب_زندگی
#قرآن_بخوانیم
#بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
@qurankashpiri
#اطلاعیه
💢 جلسه هیئت مدیره مؤسسه فرهنگی قرآنی بیت الزهرا سلام الله علیها برگزار شد و زمان مصاحبه و نحوه برگزاری مصاحبه شرکت کنندگان دوره جدید موسسه مشخص شد.
مصاحبه از تاریخ 14 تیرماه 99لغایت 22تیرماه 99 در دو بخش خواهران و برادران به صورت غیرحضوری برگزار میشود.
لازم به ذکر است که مصاحبه در ادوار گذشته به صورت حضوری برگزار شده است و امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا و اعلام وضعیت قرمز در استان هرمزگان به صورت غیر حضوری برگزار میشود.
🔻روابط عمومی موسسه فرهنگی و قرآنی بیت الزهرا سلام الله علیها
@qurankashpiri
﷽
✅ از سه کس برحذر باش:
۱- خیانتکار
۲- ستمکار
۳- سخن چین
زیرا کسی که به خاطر تو به دیگری خیانت کند، به تو نیز خیانت می کند
و کسی که به خاطر تو به دیگری ستم کند به تو نیز ستم می کند
و کسی که برای تو سخن چینی کند بر ضد تو نیز سخن چینی خواهد کرد.
[ #امام_صادق_علیه_السلام ]
📚 میزان الحکمة ج۶ ص۲۰۰
@qurankashpiri
#تلنگر
سنگريزه" ريز است و ناچيز ...
اما اگر در جوراب يا کفش باشد ،
ما را از راه رفتن باز ميدارد !!!
در زندگي هم ؛ بعضي مسائل ريزاند و ناچيز ...
اما مانع حرکت به سمت خوبي ها و آرامش ما ميشوند !!!
کم احترامي يا نامهرباني به والدين ؛
نگاه تحقيرآميز به فقرا ؛
تکبر و فخرفروشي به مردم ؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن ؛
نپذيرفتن عذر خطاي دوستان
بخشي از سنگريزه هاي مسير تکامل ما هستند !!!
آنها را بموقع کنار بگذاريم ...
تا از زندگي لذت ببريم ...
@qurankashpiri
✨﷽✨
#داستانهای_آموزنده
✅پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست!
✍نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ...
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند! روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد! شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود! روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد . قاضی از حال سوال کرد ، شیخ هم چنان خاموش بود . قاضی به روستایی گفت : این مرد لال است؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد . پیش از این با من سخن گفته ،قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که : گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند . قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت ...
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت : "جواب ابلهان خاموشی است"
📚امثال و حکم
«علی اکبر دهخدا »
@qurankashpiri