هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | یاد شهیدان قدس گرامی باد
🔺️ یاد شهیدان قدس، از شیخ احمد یاسین و فتحی شقاقی و سیّد عبّاس موسوی، تا سردار بزرگ اسلام و چهرهی فراموش نشدنی مقاومت، شهید قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ عراقی، شهید ابومهدی المهندس و دیگر شهدای قدس را گرامی میدارم. ۹۹/۳/۲
💻 @Khamenei_ir
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجزخوانی شیر دختر فلسطینی برای نابودی صهیونیستهای غاصب شنیدنیست ...
eitaa.com/shakhes1
@jihadmughnieh
🔰 توصیه رهبرانقلاب به همه دلسوزان مسئله فلسطین:
🔺️ پیام تصویری رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس:
۱- مبارزه برای آزادی فلسطین، جهاد فی سبیل اللّه و فریضه و مطلوب اسلامی است. محدود کردن مبارزه برای فلسطین به مسألهی فلسطینی و عربی، خطائی فاحش است.
۲- هدف مبارزه، آزادی همهی سرزمین فلسطین (از بحر تا نهر) و بازگشت همهی فلسطینیان به کشور خویش است.
۳- از اعتماد به دولتهای غربی و مجامع جهانیِ وابسته به آنها باید پرهیز کرد.
۴- راهاندازی جنگهای داخلی ترفندهایی برای سرگرم کردن جبهه مقاومت است، بنا به فرموده امام خمینی: هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا ــ و نیز البتّه دشمنِ صهیونیست ــ بکشید.
۵- سیاست عمده آمریکا، عادیسازی حضور رژیم صهیونیستی در منطقه است. باید با ویروس دیرپای رژیم صهیونیستی مبارزه و آن را ازاله کرد.
۶- همه باید ملت فلسطین را برای تداوم مبارزه یاری دهند و دست او را پُر کنند.
۷- فلسطین باید با همهپرسی از همهی ادیان و اقوام فلسطینی اداره شود. ۹۹/۳/۲
💻 @Khamenei_ir
@jihadmughnieh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
@Khamenei_ir990302_سخنرانی تلوزیونی بهمناسبت روزجهانی قدس.mp3
زمان:
حجم:
9.04M
🎙بشنوید | صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس. ۹۹/۳/۲
☑️ @Khamenei_ir
🔰 امروز دنیا قربانیان کرونا را میشمارد اما چرا هیچکس میلیونها مظلوم در جهان اسلام را شمارش نمیکند؟
🔺️ پیام تصویری رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس:
امروز دنیا یک به یک تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان میشمارد، امّا هیچ کس نپرسیده و نمیپرسد قاتل و مسئول صدها هزار شهید و اسیر و مفقود در کشورهایی که آمریکا و اروپا در آن آتش جنگ را روشن کردهاند کیست؟
چرا هیچ کس این میلیونها کودک و زن و مردِ مظلوم در جهان اسلام را شمارش نکرد؟ چرا میلیونها فلسطینی باید هفتاد سال از خانه و کاشانهِی خود دور بوده و در تبعید به سر برند؟ و چرا قدس شریف، قبلهی اوّل مسلمانان باید مورد اهانت قرار گیرد؟
سازمان به اصطلاح ملل به وظیفهی خود عمل نمیکند و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُردهاند. شعار «دفاع از حقوق کودک و زن» شامل کودکان و زنان مظلوم یمن و فلسطین نمیشود. ۹۹/۳/۲
💻 @Khamenei_ir
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛 ❤️ #کتابخونی_در_قرنطینه #تنها_میان_داعش #قسمت_چهلو_پنجم نمیخواستم نگرانشان کن
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛
❤️
#کتابخونی_در_قرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهلو_ششم
در گرمای نیمه شب تابستان آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتادروز جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلی از خاک و خاکسترشده بود، دلم را میترساند و فقط از امام مجتبی(ع)تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
با هر قدم حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی عشقم یک تنه از شهر خارج میشدم.
هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلوله ای هم شنیده نمیشد وهمین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود. اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردی از درگیری نبودومیترسیدم خبر زینب هم شایعه جاسوسان داعش باشد. از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم.
ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم،اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند و دلم میخواستکسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای اذان صبح دست دلم را گرفت.
در نور موبایل زیر پایم را پاییدم و با قامتی که ازغصه زنده ماندن حیدر دراین تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود، به نماز ایستادم.
میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعتتمام کردم و با وحشتی که پاپیچم شده بود، دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم. پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم.
حالابین من و حیدر تنها همین دیوارسیمانی مانده و عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بی اختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد.
به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت :
《بالخره با پای خودت اومدی!》
تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق برسرم کوبیده شد...
عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه راسمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی شیطانی به رویم میخندید...
دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار گلوله جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ
میزدم.دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه
تهدیدم کرد :
《یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!》...
@jihadmughnieh