شهید جهاد مغنیه
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛 ❤️ #کتابخونی_در_قرنطینه #تنها_میان_داعش #قسمت_چهلو_پنجم نمیخواستم نگرانشان کن
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛
❤️
#کتابخونی_در_قرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهلو_ششم
در گرمای نیمه شب تابستان آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتادروز جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلی از خاک و خاکسترشده بود، دلم را میترساند و فقط از امام مجتبی(ع)تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
با هر قدم حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی عشقم یک تنه از شهر خارج میشدم.
هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلوله ای هم شنیده نمیشد وهمین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود. اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردی از درگیری نبودومیترسیدم خبر زینب هم شایعه جاسوسان داعش باشد. از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم.
ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم،اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند و دلم میخواستکسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای اذان صبح دست دلم را گرفت.
در نور موبایل زیر پایم را پاییدم و با قامتی که ازغصه زنده ماندن حیدر دراین تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود، به نماز ایستادم.
میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعتتمام کردم و با وحشتی که پاپیچم شده بود، دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم. پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم.
حالابین من و حیدر تنها همین دیوارسیمانی مانده و عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بی اختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد.
به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت :
《بالخره با پای خودت اومدی!》
تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق برسرم کوبیده شد...
عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه راسمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی شیطانی به رویم میخندید...
دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار گلوله جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ
میزدم.دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه
تهدیدم کرد :
《یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!》...
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه
#واجب_فراموش_شده هممون شنیدیم که بعضی دختر خانمها وخانم ها برای مسئله ی حجاب میگن: چرا فقط زنها
#واجب_فراموش_شده
دراین قسمت پاسخ سوال قبل رو میزاریم☺️
خب..
مقایسه کردن زن و مرد در زبان #مشاوران مثل مقایسه ی درخت و گل هست...
این دو از هیچ نظر شبیه نیستند🙅🏻♂🙅🏻
اما مکمل هم هستند👌
پس طبیعی است که میزان پوشش آنها هم تفاوت داشته باشد...👌
✅خانمها لطیف تر،ظریفتر و نازکتر از آقایان هستند بنابراین باید بیشتر مورد حفاظت قراربگیرند...☺️حجاب نوعی حفاظت هست✨✨
✅این مشخص است که حیای زنان بیشتر از آقایان و حتی در بعضی جاها گفته شده ۶تا ۷ برابر آقایان است...😲پس طبیعی است که گرایش خانمها برای پوشاندن خود بیشتر از آقایان باشد.😉
✅خدا جلوه ی زیبایی را در بانوان قرار داده☺️
هرکه بامش بیش برفش بیشتر...🙃
هرچه یک نعمت بیشتر باشد،مسئولیت آنهم بیشتر است👌👌
اینهم جوابی برای خانمهایی که از پوشش بیشتر زنان اعتراض دارند...
🤔کسانی که از برابری زن و مرد حرف میزنند...باید ببینندو فکرکنند چه شباهتی باجنس مخالف دارند که همچین ادعایی میکنند؟
این ظلم بزرگی به خود توست بانو🙂
مراقب باش بااین جور سخنها فریب نخوری✋
@jihadmughnieh
تادقایقی دیگر...
معنی این دعای قشنگ:
خدایا بلا برما بزرگ شدو آنچه پنهان بود آشکار شدوپرده برافتادوزمین تنگ شد و
آسمان خودداری کرد...😩
واز تودرخواست یاری میشود...
و شکایت به سمت توست...و درسختی وآسانی تکیه برتوست،🙏🏻
خدادرود فرست برمحمدوآل محمد صاحبان امرولایت کسانی که بر ما اطاعت از آنهارا واجب کردی و اینطور منزلت آنهارا به ما نشان دادی...😇
پس
اینطور برماگشایشی بفرست...
گشایشی سریع ونزدیک مانند چشم برهم زدن یانزدیک تر از آن...
ای محمد(ص)و ای علی(ع)
ای علی(ع)و ای محمد(ص)
مراکفایت کنید که شماکفایتم میکنید
ویاری ام کنید که شمایاری کننده ام هستید❤️❤️
ای مولای ما ای صاحب الزمان(عج)
فریاد...فریاد...فریاد...
مرادرک کن...مرادرک کن...مرادرک کن...
الان...الان...الان...
سریع تر...سریعتر...سریعتر...
ای مهربان ترین مهربانان
بحق محمد(ص)وآل پاکش☺️❤️
آمین
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه
تادقایقی دیگر... معنی این دعای قشنگ: خدایا بلا برما بزرگ شدو آنچه پنهان بود آشکار شدوپرده برافت
قرار عاشقی کانالمون🌹🌿☘
☺️☺️☺️☺️
@jihadmughnieh
.
.
.
✍🏼گاهـــے؛
نہ گریہ #آرامــت مےکنـــد و نہ خـــنده،
نہ فریـــــــاد آرامـــت میکند و نه #ســــکوت
آنجاســت که با چشمانـے خیـــــــس😭
رو بــہ #آســـمان مـےکنـے و مـےگویـے...
[➕مــــن فـقـــط #تـــــــو💞 را دارم..! ]
@dokhtaranzahrayii
@jihadmughnieh
❤️با توکل به نام اعظمت❤️
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
از نظر سردار چه کسانی شهید میشوند؟
عکس باز شود☺️
@jihadmughnieh
#خنده_حلال
دو روز پیش رفتم مجلس ختم بابای دوستم
اومدنی میخواستم به مادر دوستم بگم غم آخرتون باشه برگشتم گفتم :
بار آخرتون باشه
اونم گفت چشم 😐😂
@khandeabad124
@jihadmughnieh
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛💛
❤️
#کتابخونی_در_قرنطینه
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهلو_هفتم
از نگاه نحسش نجاست میچکیدومیدیدم برای تصاحبم لَه لَه میزند که نفسم بند آمد.
قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این زندان راه فراری نبودکه پشتم به دیوار خورد و قلبم ازتپش افتاد. از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به اشکم خندید و طعنه زد
:《خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زودبرسی!》
با همان دست زخمی اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد وسادگی ام را به رخم کشید :
《با غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!》
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید واشکم را به ریشخند گرفت :
《پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟》
به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد
:《زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس!》
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا می آمد و دیگر بین من و مرگ فاصله ای نبود.
دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه جهنمی اش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :
《واسه پسرعموت چی اوردی؟》
و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :
《مگه تو آمرلی چیزی هم پیدامیشه؟》
صورت تیرهاش از شدت خونریزی زردشده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت.
دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد
:《پسرعموت رو خودم سر بریدم!》
احساس کردم حنجرهام بریده شد که نفسمهایم به خس خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد.
اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از
درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم راداخل ساک بردم.
من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد.
عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
انگار باران خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید.
عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم
میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم....
@jihadmughnieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید یک نهضت راه بندازیم😳
نهضت جهانی رفع سوءتفاهم...🤔☺️
#استادپناهیان
@jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه
از فردا حرمها هم باز میشه☺️😍 التماس دعا فردا عیده☺️❤️ @jihadmughnieh
هنوز معلووووم نیس عاقا اشتباه شد😂😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید فطر بر همه ی شما مبارک.☺️☺️
البته کسانی که مرجع تقلیدشون آیت الله سیستانی نیستند.
🔰چرا شاهد بروز اختلاف در اعلام روز عید فطر هستیم؟
🎙گفتگو با حجتالاسلام علیرضا موحدنژاد، عضو ستاد استهلال رهبر انقلاب
✅نظر آقا این است که اگر هلال با ابزار دیده شود، قابل قبول است و رؤیت حاصل شده است. به زبان ساده، این سخن بدان معنا است که اگر کسی پشت عدسی دوربین یا لنز تلسکوپ هلال را ببیند، مانند کسی است که دوست خود را با دوربین روی کوه دیده است و نمیتوان گفت که دیدن صورت نگرفته است. اما برخی از مراجع، رؤیت با چشم غیرمسلح را قبول دارند و بر این باورند که فقه آنچه در عرف در زمان معصومین علیهمالسلام برای رؤیت وجود دارد، تأیید میکند. برخی از مردم هم فکر میکنند که این موضوع به امروزی یا غیرامروزی بودن مراجع برمیگردد و این در حالی است که این موضوع صرفاً به مبانی فقهی مراجع بازمیگردد. بنابراین ایشان با توجه به مبانی خودشان اول ماه را اعلام میکنند و سایر مراجع نیز بر اساس معیارهای خود عمل میکنند.
🔗 مطالعه متن کامل گفتگو:
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=30318
💻 @khamenei_maaref
🔰 آیا درباره روز عید فطر مردم باید به حکم مرجع تقلید خود رجوع کنند یا حاکم اسلامی؟
🎙 گفتگو با حجتالاسلام علیرضا موحدنژاد، عضو ستاد استهلال رهبر انقلاب
در اینجا یک بحث وجود دارد که آیا این موضوع یک بحث اجتماعی و حکومتی است که نظر حاکم در آن ترجیح داشته باشد یا خیر. اینطور که در نظر مراجع و بیان مقام معظم رهبری دیده میشود، تشخیص روز اول ماه بودن یا نبودن را یک امر حکومتی نمیدانند و آقا نیز در یکی از خطبههای عید فطر اشاره کردند که این یک موضوع فقهی است و هرکس باید به فتوای فقیه خود رجوع کند. نظر مراجع نیز در این موضوع مانند آقا است.
🔗 مطالعه متن کامل گفتگو:
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=30318
💻 @khamenei_maaref
🔰 نقش ستاد استهلال در اعلام عید فطر از سوی حضرت آیتالله خامنهای چیست؟
🎙 گفتگو با حجتالاسلام علیرضا موحدنژاد، عضو ستاد استهلال رهبر انقلاب
کار ستاد استهلال از این قرار است که گزارشهایی تنظیم کرده و خدمت رهبر انقلاب ارائه میکند و وارد این مقوله نمیشویم که اول ماه کی است. صرفاً گزارشها را خدمت معظمله ارائه میدهیم و تشخیص با ایشان است. البته غیر از گزارشها، پیشبینیهای کارشناسان را نیز در اختیار ایشان قرار میدهیم و بنابراین ایشان گزارش پیشبینی کارشناسان و گزارشهای عملی رؤیت را نیز در اختیار دارند و بر مبنای آن تصمیمگیری میکنند و ستاد دخالتی در این موضوع ندارد.
🔗 مطالعه متن کامل گفتگو:
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=30318
💻 @khamenei_maaref
#خنده_حلال
بچه ی خسیسه ۲۰ میگیره.😃
.
.
باباش میزنه پس کلش میگه تو که با ۱۰ قبول میشدی لازم بود انقد خودکار مصرف کنی؟😐😕
@jihadmughnieh
#واجب_فراموش_شده
گاهی هست که تذکر دادن شما باعث #حذف گناه نمیشه...🙃✨
ولی باعث میشه اون عمل در #ملاعام انجام نشه...🙂☝️
✅مثلا چند نفر دارن تو پارک قمار بازی میکنند...مطمئنا با تذکر اونهامتحول نمیشوند اما باعث میشه اونکار در خفا انجام بشه.
این یک نوع تاثیر💪👌
@jihadmughnieh