هر چی داریم باید خرج خدا کنیم که اگه یه روزی دستمون خالی شد،همین دست بالا آوردن ها دست مارو بگیره،
لذا شب خداحافظی بچه های علی ِ تو هم تو این خداحافظی سهیم شو😭😭😭
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
دارم میرم شب وصاله😭😭😭
شب وصال ِ کیه؟ نمی شه شب شهادت مولا بخونی و از فاطمه نگی. چون علی این جوری دوست داره.
دارم میرم شب وصاله
ندیدمش این همه ساله
😭😭😭😭😭
حالا وقتی دید چی گفت؟
بهم میگه:پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی
حالا من چی میگم بهش؟
بهش می گم راست میگی ولی،سی ساله پیش مرده بود علی،من و ببر بی مُعطلی
😭😭😭😭
پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ
بار سفر هم که بسته امُّ ،نگاه نکن فرق شکسته امُّ
رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر
حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
😭😭😭😭
تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود
فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟
نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه،چشام هنوز خیس بارونه
کاش می اومد بارون اون روزی،که می دیدم داری می سوزی،مغیره کرد فتنه افروزی
حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست
😭😭😭😭
ببخشند سادات
وقتی که در بی هوا شکست
دیدم صدات بلند شد:آه…
بگو یا زهرا……
😭😭😭😭
یازهرامادرم😭😭😭
روایت میگه علی هر کی رو می دید صدا می زد. حسنم بیا بابا تو پسر بزرگمی، این جوری نگاه نکن،بقیه به تو نگاه می کنند.
وصایا رو گفت، وصیت کرد. هی نگاه می کرد، حسینم تو بیا بابا، تو این جوری گریه نکن جگر بابا رو آتیش نزن، اما میگن بین همه ی نگاها تا نگاش می افتاد به زینب، خود مولا گریه می کرد.😭😭😭
زینب تو کوه پر غرور باش،بودی همش بازم صبور باش
از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم
سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب
بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست
😭😭😭😭
همچین که روضه ی کربلا برپا شد،یه وقت گفت: بگید عباسم بیاد. امشب شب عباس ِ،همه جای عالم رسم ِ پدر که می خواد بره، بچه ی کوچیک تر رو به بزرگتر میسپارند.
اما عباس شانزده سالشه؛ همه نگاه کردند، دیدند علی داره کارو یه جور دیگه جلو می بره بر خلاف قاعده، دست حسین رو تو دست عباس گذاشت،
گفت:عباس دست داداشت رو فشار بده، مبادا یه روز تنها بمونه، می خوام بگم امشب عباس دست حسین رو گرفت فشار داد. اما کربلا حسین دست عباس رو گرفت،دید یه دست بریده رو زمین افتاده. امشب شبشه😭😭😭😭
سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل
هرکی گرفتاره بگه:
سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل
😭😭😭
صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
کی میشود بیایی گویم سرت سلامت
ای آفتاب زهرا، کی شام تار ما را
چون صبح دم نمایی،
گویم سرت سلامت😭😭😭😭
یابن الحسن کجایی، ما اومدیم گدایی
شب قدر شب شهادت امام علی (ع) اومدی صدا میزنی، خوب دل بده😭😭😭😭
کی می شود بیایی، در صبح آشنایی
ای جلوه خدایی، گویم سرت سلامت
در ماتم عزای مولا علی نشستی
ای یار کربلایی گویم سرت سلامت
یابن الحسن کجایی، داد از غم جدایی😭😭😭
بریم در خونه امام علی (علیه السلام)، امشب کوفه چه خبره، جلوی خانه مولا علی همه جمعند…
همه اومدند ببینند چی میشه ، حال آقا امیر المومنین بهتر شده یا نه…😭😭😭😭
روی دستای یتیما کاسه های پر شیره
از نگاهشون میشه فهمید باباشون داره می میره
یکی شون با گریه می گفت دیگه هم بازی نداریم
بی تو امشب روی خاک ها غریبونه سر می ذاریم
😭😭😭
آخ امان از یتیمی😭💔
با بچه یتیمها بازی می کرد…
مرکب میشد رو پشت آقا سوار میشدند…
چه آقای مهربونی بود😭😭😭
هر کی اومده عیادت رو لبش امن یجیبه دیگه خوب نمیشه مولا، آخرین حرف طبیبه
کنار بستر مولا صدای گریه بلنده حسنش با دست لرزون داره زخمش و می بنده
همه بی تابند و اما امون از گریه دختر مرحم زخم باباشه چادر خاکی مادر
قطره اشک حسین و وقتی که بابا می ببینه
😭😭😭😭
حسین تو دیگه گریه نکن، من طاقت گریه تو رو ندارم، آخه وقتی حسین گریه میکرد، مادرش هم گریه میکرد، پیغمبر هم گریه می کرد…
اصلا همه عالم گریه میکرد😭😭😭
قطره اشک حسین و وقتی که بابا می ببینه همه حرف و نگاهش با یل ام البنینه
عباسم تو کربلا جان تو و جان حسین… یادت نره هواش رو داشته باش😭😭😭
طبق سفارش آقا امیرالمومنین علی علیه السلام اومدند یه کاسه شیر برای ابن ملجم ملعون بردند…
خانم زینب خطاب به اون نانجیب گفت انشاء الله بابام خوب میشه تو رو به سزای عملت می رسونه😭😭😭😭
گفت حالا که اینجوریه بذار بگم دلت بسوزه، من اون شمشیر رو به هزار درهم خریدم، هزار درهم دادم تیزش کردند، هزار درهم دادم زهرش دادند…
چه زهری اگه تو دریا بریزی ماهی ها همه می میرند…
برو دیگه بابات خوب نمیشه…
ای مظلوم عالم علی علی…😭😭😭
باباعلی بمیرم برای غربتت😭😭😭😭