🤣🤣😆😆چقدر شبیه رامبد

روش درست باربیکیو در آپارتمان😂👏 قطعا دست یک ایرانی تو کاره😂

هرجایی که به عقل جنم نمیرسه 😂

هیچی وحشتناک‌تر از منوی بدون قیمت نیست‌، تا آخر غذا باید استرس داشته باشی که چند میخواد بشه😂😂

همین الان مامانم اومد بهم گفت : بگیر بخواب ، بی خوابی سلول های مغز رو پیر می کنه! منم گفتم : مامان جان ، من مغزم کجا بود که سلول داشته باشه؟ هیچی دیگه ، قانع شد و رفت !😂

یادش بخیر موقع امتحان دینی ، چیزایی که من مینوشتم میشد باهاش یه دین جدید ساخت😁🤣

کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت: غرور ، دروغ و عشق ... چرا که انسان با غرور می تازد با دروغ می بازد. و با عشق میغازد 😐 این آخری رو نتونستم جور درارم فقط گفتم یه چیزی باشه که قافیه ش درست باشه ، اثر هنریه😐😂

ﺯﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ : "ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ" ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ : "ﺑﻤﯿﺮﻣﻢ ﻧﻤﯿذﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ" به ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﯼ ﻋﺎﺷﻖ که ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﺯﺭ ﻣﻔﺖ ﻣﯿﺰﻧﻦ! عشق واقعی موقع تقسیم ته دیگ سیب زمینی مشخص میشه 😝😂

روش های رفتن به خارج !🤔 ۱_ با ماشین😐 ۲_ با اتوبوس☹️ ۴_ با هواپیما🤓 ۵_ با قاچاق😑 ۶- با فتوشاپ😎😂 مورد 6 واسه فعالای مجازی بسیار پرکاربرده 😂😂😂

😂😂😂

😂😂

تاآخر ببینید 😁😂😂😂

😂😂😂😂

یه اکانت داشتم تو بیو نوشته بودم هر 300نفر که فالو کنن یه عکس از خودم میذارم😎 300نفر که فالو کردن یه عکس از خودم گذاشتم 700نفر بلاکم کردن😢😂😂 ‌

خجالتیا اینجوری ان 😂 ‌

بهش گفتم میخوای ماکارونی درست کنی یک سیب زمینی بنداز تهش. موقع خوردن این صحنه را دیدم!😅😅😅

وقتی با رفیقام میرم رستوران و موقع حساب کردن میشه😂😍

طرز تهیه ماهی تنوری😂😂

با یکی دعوام شد گفت جوری میزنم بری با برف سال دیگه بیایا، گفتم با این خشکسالی شاید سال دیگه هم برف نیاد گفت آره حق با توئه واقعا بارندگی کم شده منو ببخش، همدیگرو بوسیدیم رفتیم 😐😂 ‌

‏از حموم اومدم بیرون مامانم تتو رو بدنم رو دید با خودش گفت مردم پسر بزرگ کردن مهر نظام پزشکی و مهندسی گرفتن... منم گوسفند بزرگ کردم مهر تایید دامپزشکی گرفته🤦‍♂😁😂 ‌

😐😂

همسایمون رفته آلمان دیشب زنگ زد گفت گربه‌م چطوره؟ گفتم والا مُرد😕 گفت داداش خبر بد رو اینجوری نمیدن که مثلا بگو داشت تو تراس بازی میکرد فرداش هم میگفتی افتاده مُرده گفتم ببخشید چشم😒 گفت خواهش میکنم حالا بابام چطوره؟ گفتم داره تو بالکن بازی میکنه 😢 فردا خبر اصلی رو بهت میدم😂

بچه که بودم قهر کردم، یه روسری برداشتم و توش دوتا لباس گذاشتم وگره زدم به ننم گفتم من میرم که بچه‌ت رو دزد ببره، گدا بشه ماشین بزنه بهش ببرنش بیمارستان...همینجور که میگفتم اونقدر تراژدی بود خودم گریه‌م گرفت. ننم گفت حالا بمون ناهار ماکارونی داریم فردا برو، گفتم باشه چشم 😂😂😂

🐏روزی ملا نصرالدین گوسفندی برای حاکم شهر هدیه برد. 🐏حاکم از این کار او خوشش آمد و یکی از غلامانش را صدا زد و گفت 🐏به جای این گوسفند یک خر به این مرد بدهید. 🐏ملا به تندی گفت: اختیار دارید قربان شما خودتان بیشتر از صد خر برای ما ارزش دارید😐😂😂