eitaa logo
کانال جملات ناب [📖🍃]
13.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
﷽ ســلام. خوش آمدیـــد"🌱 رفیـق: «از اولش خدا بوده از اینجا به بعد هـم هست پس آروم باش» فرمود: «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب یه‌ جوری کمکت می‌کنم ، که فکرشم نکنی» ِ ِ ِ شروط کانال در لینک زیر آمده ↶ https://eitaa.com/joinchat/159384200C1d98b40b2b ِ
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق علیه السلام می فرماید: رفقای خودتان را به‌دو چیز امتحان کنید. اگر این دو خصلت در آنها بود رفیق باشید و اگر نبود از آنها دوری کنید ، دوری کنید. حضرت دو مرتبه فرمود دوری کنید اول ببین رفیقت اول وقت مقید به نماز هست یا داره کاسبی میکنه؟ یا مباحثه می کند؟ دوم ببین موقع داری‌و نداری خوبی میکنه‌به دوستان؟ تا میبینه رفیقش می‌خواد دختر عروس کنه میره یک قالی ماشینی بگیره بیاره براش ، یا میبینه چک هاش عقب افتاده میگه غصه نخور من میدم ، بعدا بهم بده. اما اونی که همین جور نگاه میکنه، می‌بینه همسایه پول نداره دو سیر گوشت بخره ،و با این همه ثروت ، نمیره یک کیلو گوشت بخره بده به این آدم فقیر! اینا نه بو دارن ، نه خاصیت ، خوب به چه درد میخورن! نه دنیا دارن نه آخرت. با کسی که کمک به فقرا نمی کنند رفیق نشید. مرحوم آیت‌ الله مجتهدی تهرانی ره همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
‏گفتم: اینقدر به خودت سخت نگیر. نگاهم کرد و ‏گفت: خسته‌ شدم ، از بس همه همینو بهم میگن ، چرا یک بار فکر نمی‌کنید که شاید واقعا سخته؟ من هم ‏کمی فکر کردم و گفتم شاید بنده‌ی خدا راست میگه، شاید واقعا خیلی سخت باشه ما چه‌ حقی داریم وقتی جای کسی نیستیم بهش بگیم سخت نگیر؟ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
تو سرما با مادرش میوه میفروخت بهش گفتم سخت نیست مادرت رو با خودت همه جا می‌بری؟ گفت برادر و خواهر رهامون کردند و رفتن ... گفتم مادر خودم یک تَنِه‌ تا آخر عمر نوکریت رو می‌ کنم الانم نمیذارم یه لحظه ازم جدا بشه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام فرمود بِرُّ الوالِدَینِ أکبَرُ فَریضَةٍ نیکی به‌ پدر و مادر بزرگ ترین فریضه است ميزان الحكمة، جلد ۱۰ ، صفحه ۷۰۹ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
تو اتوبوس تعدادی از خانم‌ ها بدون روسری بودند. مرد جوانی سیگارش رو روشن کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن! یکی از همون خانم‌ ها صدا زد : آقا سیگار رو خاموش کن. خفه شدیم! اینجا سیگار کشیدن ممنوعه جوان گفت: خانم شما روسریت رو درآوردی و میگی من آزاد هستم بهتره‌ مردا جلو چشم خودشون رو بگیرن و نگاه نکنند! منم دلم میخواد آزاد باشم‌ و سیگار بکشم. بهتره شمام جلوی دماغت رو بگیری و بو نکشی اگر قراره من‌چشمم رو ببندم تو هم بهتره دماغ و دهنت رو ببندی ... همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
محبت همه چیز را شکست می دهد و خود شکست نمی خورد به این جمله اعتقاد داشته باشید ، محبت بر همه چیز غالب است بالاترین قدرت را دارد ، سنگ را آب می کند و کوه را جابجا اگر به شخصی محبت کردید ، باور داشته باشید هرگز نخواهد توانست از یاد ببرد. ماندگارترین اثر هنری انسان محبت است ، هرگز وسعت محبتمان را کم نکنیم. همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
حضرت مریم علیها السلام با تهمتی بسیار زشت و زننده و شرایط فوق العاده دشواری مواجه شد خداوند خطاب به حضرت فرمودند از این رطب بخور و از چشمه‌یِ آب بنوش و چشم خود به عیسی روشن‌ دار و هرکس از جنس بشر را که ببینی، با او به اشاره بگو: برای‌ خدا نذر روزه سکوت کرده‌ ام و امروز با هیچکس سخن نخواهم گفت سوره مبارکه مریم ، آیه ۲۶ گاهی اوقات‌ در زندگی به مشکلاتی برخورد میکنی‌که از دستت‌ کاری بر نمی‌ آید. صبر کن و زندگی عادی‌ات را بگذران. مشکلاتی هستند که‌ کلید حلشان نزد خود خداست به خدا توکل کن گره‌ات باز‌ می‌شود همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
استاد فاطمی نيا می فرمود: مساله والدين شوخی نيست.! ممكن است که يک پرخاشِ به مادر انسان را صد سال عقب بی‌اندازد و بركات را ببرد اگر كوتاهی‌ كرديد تا دير نشده‌است جبران كنيد ... اگر در قيد حيات هستند ، دلشان را به دست آوريد و به او خدمت كنيد اگر هم به رحمت خدا رفته‌اند، برای آنها استغفار كنيد ... همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
صاحب دُررالمَطالِب نقل می کند: امیرالمومنین علیه‌السلام در بین راه متوجه زن‌فقیری شد که بچه‌های او از گرسنگی گریه می‌کردند زن آنها را به وسائلی مشغول میکرد و از گریه باز می‌ داشت ... برای آسوده کردن کودکان دیگی که جز آب چیز دیگر نداشت، روی پایه گذاشته بود و زیر آن آتش افروخته بود، تا آنها خیال کنند برایشان غذا تهیه می‌ کند. و به این وسیله بچه ها را خوابانید. آقا امیرالمومنین علی علیه‌السلام با تماشای این جریان، با شتاب با قنبر به منزل رفتند ظرف خرمائی‌با آرد و مقداری‌روغن و برنج برداشتند، بر شانه‌ی خویش گذاشت ، و راه افتاد به سمت منزل همان زن. قنبر تقاضا کرد آقا اجازه دهد که او نیز کمک کند ولی آقا راضی نشدند. وقتی که‌ به خانه زن رسیدند اجازه ورود خواست و داخل شد، مقداری از برنج‌ها را با روغن‌در دیگ ریخت و غذایی تهیه کرد آن‌وقت بچه ها را بیدار نمودند و با دست خود به آنها غذا داد ، تا خوب سیر شدند. و مدتی با آن کودکان بازی کردند. تا شاد شدند منبع: سفینه البحار، ج ۱، صفحه ۶۶ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
امام صادق علیه السلام می‌ فرماید: وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر بدن سعد بن معاذ نماز میت میخواند، نودهزار فرشته به نمازش حاضر شدند که‌ حضرت جبرئیل هم میان آنها بود. بعد از نماز ، پیامبر از جبرئیل سوال کرد که به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید و نماز خواندید؟ جبرئیل عرض کرد بخاطر آنکه سعد همیشه در همه حالات ، در راه رفتن و نشستن و خوابیدن و ایستادن ، و چه‌در حالت سواره یا پیاده، همیشه قل هو الله احد را تلاوت می‌ کرد بخاطر همین کار او، خدای‌متعال به ما فرمود: در تشییع او شرکت‌ کرده و بر بدنش‌نماز بخوانیم. سپس مادر سعد بن معاذ بلند صدا زد : ای سعد بهشت گوارای تو باد. پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: چگونه این حرف را میزنی در حالی که هم اکنون سعد فشار قبر دارد.‌ مادر سعد گفت چرا؟ پیامبر فرمود: چون‌ سعد در خانه با خانواده‌ خود بد اخلاق بود. ارشاد ، جلد١، ص١٩٤ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
امام صادق علیه‌ السلام پسرعمویی داشتند به‌ نام حسن افطس که‌ به امام صادق توهین می کرد، و حتی یک‌بار با خنجر به امام صادق حمله کرده بود هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر شهادت قرارگرفت، وصیت نمودند هفتاد دینار به حسن افطس بدهند. به امام اعتراض کردند: چرا چنین وصیتی می کنید در حالی که او به شما حمله کرد ، او قصد جان شما را داشت؟ آقا امام صادق علیه السلام فرمود: عطر مطبوع بهشت، از فاصله ای به مسافت دو هزار سال هم ، به مشام می‌رسد ، اما دو نفر نمی توانند بوی بهشت را استشمام کنند: کسی که عاق والدین شده ، و کسی که با خویشاوندان قطع رابطه کرده است. آیا نمی‌خواهید مشمول آیه۲۱ سوره رعد باشیم: صاحبان اندیشه کسانی‌ هستند: که پیوندهایی را که خدا به‌برقراری آن امر کرده برقرار می کنند ، و از خدا و از سختی حساب بیم دارند بحارالانوار ، جلد ۴۷ ، صفحه ۲۷۶ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
امیرمومنان علی علیه‌السلام فرمود: زمانى بر مردم برسد كه در ميان آنها از قرآن جز خطوط و از اسلام جز اسمش باقى نماند مساجد از نظر ساختمان آباد ، و از نظر هدايت ويران است ساكنان‌و آباد كنندگانش بدترين اهل زمينند ، از آنان فتنه برخيزد، و گناه در آنان لانه گيرد آنكه از فتنه ها كناره گرفته او را به آن باز مى‌گردانند و هركه از آن‌ عقب مانده ، او را به‌ سوى آن سوق مى دهند خدا فرمود: به خودم سوگند خورده‌ ام كه فتنه اى در ميان آنان بر انگيزم كه خردمند در آن سرگردان شود و اين كار را هم انجام داده ، و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش غفلت ما در گذرد. نهج البلاغه ، انصاریان، حکمت ۳۶۹ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
صبور باش، گاهی بايد بدترين‌ها رو تجربه كنی ، تا به بهترين ها برسی برای کنار گذاشتن‌چیزایی که آزارت میده به اندازه کافی قوی باش و برای به دست‌ آوردن چیزهایی که لیاقتش رو داری ، یه کم صبور باش امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود عاقبت‌ صبر و شکیبایی خیر است ، بنابراین صبر کنید تا پیروز شوید همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
آیت الله فِهری، خدمت مرحوم آیت‌ الله بهجت رسید و به ایشان گفتند: بنده‌ و شما ، از جوانی با هم رفیق بودیم من‌ یک سید جوان خام بودم وعقلم نمیرسید که چگونه باید طی طریق کنم اما شما، آن زمان با بزرگان نشستید و عقلتان رسید که باید چه‌ کنید. بنده از شما گله مند هستم.! که حق رفاقت را به‌ جا نیاوردید، دست من را نگرفتید حالا هم که کار از کار گذشته، چون پیر شدم‌ و توان برای حرکت ندارم، اما حالا مهمان شما هستم ، و از خانه‌‌ ی شما نمی‌ روم‌ تا یکی از عنایات خاص که‌ حضرت رضا علیه السلام به شما کرده‌را برایم بگویید. آیت‌ الله بهجت با شنیدن این سخن در پاسخ آیت‌ الله فِهری فرمود: یک مرتبه که خدمت امام رضا علیه ‌السلام مشرف شده بودم؛ امام رضا علیه السلام ده‌ مطلب به من فرمود که یکی‌ از آنها را به‌ شما عرض می کنم. امام رضا علیه ‌السلام فرمودند مگر امکان‌ دارد شخصی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم. م: استادعالی همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
کسی ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺑﺎ ﺷﺎﻩ مملکت بر سر یک ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، اما ﻃﯿﺐ می‌ نشست. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ، ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ می‌ خوﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ رو ﺧﺮﺍﺏ کنه به ﻃﯿﺐ می‌ گفت. ﺭﻭﺯیﺷﺎﻩ به طیب گفت ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﺑﺮﻭ یه مجلس ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ کجا؟ ﻃﺮﻑ کی هست؟ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻓﻼﻥ جا ، شخصی‌ به‌ نام ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ و گفت: ﮐﯽ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ. طیب ﮔﻔﺖ: نه ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ سلام‌الله علیها ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! ﺍﯾﻦ زمانی ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ نبود ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭی ﺯباﻥها باشه ... ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: دستور میدم شکنجه ات کنند، می‌کشمت. آنقدر اورا شکنجه اش کردند ، که ﻃﯿﺐ با اون هیکل، لاغر شده‌ بود. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ او را ﺍعدﺍم کنند ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎم ﺑﺮﺍی ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ ﮔﻔﺖﻣﻦ سیدروح‌الله رو نمی‌شناﺳﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ ، ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ ﻭﻗﺘﯽ‌که ﭘﯿﺎم رو به ﺍﻣﺎﻡ ﺩادﻧﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ : طیب ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ امثال ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ رو ﺷﻔﺎﻋﺖ می کنه ... ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیبی که شصت ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮاﻧﺪه بود ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮفته بود، ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ فرزند زهرا علیها السلام ، لیاقتی پیدا کرد ، که ﻃﻠﺒﻪﻫﺎی ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ شصت ﺳﺎلش رو ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
وداع با پیکر امام خمینی ره در روز وشب پانزده خرداد با حضور اقشار مختلف مردم و همه سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلای امام برگزار شد. اثری از تشریفات مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز مردمی بود. سرتاسر اتوبان، و راه‌ های منتهی به مصلی مملو از جمعیت‌سیاهپوش و عزادار امام امت بود. پرچم‌های عزا بر در ودیوارهای شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و منازل به‏ گوش می‏ رسید در اولین‌ساعت بامدادِ روز شانزدهم خرداد میلیونها نفر ازمردم به‌امامت حضرت آیت الله‏ العظمی گلپایگانی با چشمانی گریان، بر پیکر امام نماز گزاردند. مراسم‌تشییع امام از مصلی تا مرقد مطهر ، بیست کیلومتر با احساسات غیر قابل کنترل مردم برگزار شد، و پیکر مطهر امام به خاک سپرده شد همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
محافظ بوشهری امام، حسین شباب می گوید: روزی دیدم آقای صدوقی "شهید محراب" ، به بیت امام برای ملاقات آمدند ایشان و امام هروقت که یکدیگر را می‌دیدند، تبسم، خنده‌ ای می‌کردند امام علاقه خاصی‌ به ایشان داشتند وقتی ملاقات‌ تمام شد ، دیدم‌ آقای صدوقی ناراحت هستند سوال کردم : ما که هر وقت امام را میبینیم مانند باطری‌ خوابیده شارژ می‌ شویم شما چرا ناراحتید؟ ابتدا از جواب دادن امتناع ورزیدند اما با اسرار گفتند: وقتی وارد شدم دیدم امام دارد نصف هندوانه‌ای که جلوش بود می‌خورد. گفتم: از این هندوانه که می‌ خورید تکه‌ ای به من نیز بدهید امام فرمود سهمیه‌شما در یخچال است و نصف دیگر هندوانه را برای من آوردند بسیار شیرین بود، بعد از ته مانده‌ی هندوانه امام برای تبرک برداشتم و خوردم. دیدم شور است. دلیل آن‌ را پرسیدم؟ امام اول انکار نمودند، اما با اصرار زیاد بنده گفتند: تا حالا به هوای‌نفسم مسلّط بودم و هرگز دنبالش‌نرفتم اما امروز هوس هندوانه کرده. خواستم هم رضایت نفسم را بدست آورم و هم بر نفسم مسلط باشم ، مقداری نمک روی آن پاشیدم ... همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
وقتی‌که در زندان ساواک با شکنجه نتوانسته بودند چیزی از زبان شهید عبدالله میثمی بیرون بکشند، با یک کمونیست، هم سلولش کردند فرد کمونیست که متوجه شده بود، عبدالله حساس است ، تا آب یا غذا می آورند ، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد. چون شهید میثمی، کمونیست ها را نجس میدانست. وقتی نماز و قرآن می خواند ، فرد کمونیست مسخره‌ اش میکرد شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع‌کرد خواندن دعای کمیل تا رسید به این‌جمله از دعا که خدایا ، اگر در روز قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی ، چه خواهد شد؟ نتوانست خودش را نگه دارد ، افتاد به سجده و گریه کرد... سرش را که بلند کرد دید هم سلولی کمونیستش سرش‌را گذاشته کف سلول و او هم گریه می‌ کند ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
وارد منزل شد. رنگ به‌چهره نداشت گفتم: چی شده؟ گفت: از دست بی‌ مسئولیتی بعضی‌ ها کلافه‌ ام. نمیدونم چطوری به‌خودشون اجازه میدن ، که به‌ ناموس مردم ، نگاه بد داشته باشند گفتم: این که ناراحتی ندارد تو باید با ملایمت راهنماییشون کنی گفت: بله ، باهاشون صحبت کردم. و بالاخره متقاعد شدن ، که ناموس مردم هم ناموس خودشونه خاطره‌‌ای از پدر شهید رشیدجعفری همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
بیشترین کسی که‌در تمام طول عمر باهاش صحبت میکنی خودتی تو از صبح که بیدار میشی ، تا شب که میخوابی دائم در حال مکالمه با خودت در ذهنت هستی لطفا با خودت درست صحبت کن ، به خودت احترام بذار ، به خودت حس خوب بده و خودت رو تشویق کن چون همه ما در نهایت تنها هستیم پس ذهن خودتو خونه امن خودت کن ، جایی که درون اون احساس آرامش و امنیت خاطر داشته باشی همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله نقل فرمودند که: خوشا به حال آنانکه قائم اهل بیت مرا درک کنند در حالی که قبل از قیامش، پیرو او بوده‌ اند با دوستش دوست و از دشمنان او برائت داشته و ولایت ائمّه‌ ی هدایت‌ گرِ پیش از او را پذیرفته بوده‌ اند. آنان رفیقانم هستند و برخوردار از مهر و محبّت من ، و باکرامت‌ ترینِ امّت نزد من می‌ باشند ... همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
حسین بن موسی می‌گوید به همراه عده‌ای از جوانان بنی‌هاشم نزد امام رضا علیه السلام نشسته بودیم جعفر بن عمر علوی با شکل و قیافه فقیرانه بر ما گذشت بعضی از ما ، با نگاه مسخره آمیزی به حالت وی نگریستیم آقا امام رضا علیه السلام فرمود: به زودی می بینید، که زندگی او تغییر کرده ، و اموالش زیاد، و خادمین او بسیار و ظاهرش آراسته می شود حسین بن موسی می‌ گوید : پس از گذشت یک ماه ، والی مدینه عوض شد ، و جعفر نزد والی جدید مقام و منزلت خاصی پیدا کرد و زندگی اش همان‌ گونه که حضرت فرمود تغییر کرد، و بعد از آن جعفر بن عمر علوی را احترام ، و برای وی دعا می کردیم. همراه ما باشید با جملات ناب 📄 @jomelatenab
شهید حسین‌ صنعتكار ، بسیار مقیّد به خواندن نماز شب بود. و این روحیه را در عمل به سایرین منتقل می‌ كرد. هرکس که دو روز با حسین بود ، نماز شب خوان میشد‌. روزی‌از او پرسیدم شبی‌ شده كه از خواب بیدار نشوی؟ با تبسمی ملیح گفت:‌ شبی از شدت بخوابی، خواب ماندم. و با نیش پشه‌ ای ، از خواب بیدار شدم. ساعت سه‌ بامداد بود... و من آنقدر خوشحال شده بودم که نهایت نداشت . چون پیک‌ حق ، در قالب پشه‌، مرا از خواب بیدار كرده‌ بود تا نمازم فوت نشود ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
استاد قرائتی می فرمود: وارد حرم امام رضا علیه‌ السلام شدم ، جوانی‌ را دیدم‌که زنجیر طلا به گردن کرده بود ، متذکر حرمت آن‌ شدم در جواب گفت می دانم و به زیارت خود مشغول شد ابتدا ناراحت شدم، زیرا او سخنم‌را شنید و اقرار به گناه آن هم کرد، اما با بی‌ اعتنایی دوباره‌مشغول زیارت شد به فکر فرو رفتم، که‌ الان ، اگر امام رضا علیه‌ السلام از بعضی از خلاف کاری‌های من بپرسد، نمی‌توانم انکار کنم و باید اقرار کنم در دلم گفتم پس من‌ در مقابل امام رضا علیه‌ السلام و آن جوان هم در مقابل من ، اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم. بعد از چند لحظه همان جوان کنارم نشست ، گفت حاج آقا به‌ چه دلیلی طلا برای مردان حرام است. من دلیل آوردم و او هم قبول کرد. فهمیدم، چون روح من‌ در برابر امام رضا علیه‌ السلام تسلیم شد خدا هم روح این‌ جوان عزیز را در برابر من تسلیم کرد ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
در پادگان دوکوهه مستقر بودند.  مدت ها بود که او را می‌ شناخت و با هم سلام و عليک داشتند.  سعی می‌ کرد در هر فرصت مناسب کنار داود باشد.  داود روحيه و اخلاق خوبی داشت، اما بعضی وقت‌ها يک مرتبه غيبش ميزد. کنجکاو شده بود دليلش را بداند.  يک روز از داود پرسيد: آقا داود تو چه کاره هستی؟  خيلی جدی گفت: توی تدارکاتم. روز بعد صبحگاه مشترک داشتند. همه جمع شدند و قرار شد فرمانده تيپ سيدالشهدا سخنرانی کند.  فرمانده تيپ را نديده بود و علاقه داشت که او را ببيند و بشناسد همه نشسته بودند، اما داوود مردد ايستاده بود.  گفت بشين بابا می خواهم فرمانده تيپ را ببينم. با کمال تعجب ديد ، داوود به سمت تريبون رفت و سخنرانی کرد.  وقتی که برگشت ، با ناراحتی به او گفت: خوب می گفتی فرمانده تيپ هستی.  داود لبخندی زد و گفت من فرمانده تيپ نيستم ، فرمانده‌ تيپ نيامده ، به من گفته امروز به جای او حرف بزنم. قانع شد. می‌دانست که‌داوود دروغ نمی‌گويد اما باز هم نفهميد ، مسئوليت اصلی داوود چيست ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
قدیمی‌ترین منبع که روز ۲۳ ذیقعده را زیارت مخصوصه حضرت مطرح و نقل کرده، از سید ابن طاووس ره است كه در كتاب اقبال الاعمال این گونه روایت می کند: برخی از بزرگان در خصوص ۲۳ ماه ذیقعده آورده اند که مستحب است در این روز، مولای خود امام رضا را چه از دور ، و چه از نزدیک زیارت کنند ، چه با زیارت های معروفی که در روایات در این مورد وجود دارد ، یا سلامی که از دور و نزدیک برای ایشان فرستاده می شود. إقبال الأعمال ، جلد ۱ ، صفحه ۳۱۰ همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
مأمون لعنت الله علیه بارها مجلس ترتیب می داد، و از علما ، رهبران و دانشمندان فرقه‌ها، مذاهب و ادیان مختلف برای مناظره ی با امام رضا علیه السلام دعوت می کرد. با این عمل از یک طرف مقام علمی امام علیه السلام را می آزمود، و از جانب دیگر آرزو داشت ، که اربابان مذاهب با توانمندی‌ و مهارت که در مغالطه و جدل داشتند ، حضرت را مغلوب کنند. امّا امام علیه السلام بدون توجّه به نیّت مأمون در مناظرات شرکت می کرد و فضیلت و دانایی خود را ، در علوم گوناگون بر همگان آشکار می ساخت به طوری که هیچ مناظره و مباحثه علمی برپا نشد ، مگر این که علما و دانشمندان به دانش برتر او اعتراف می کردند ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
آیت‌ الله حائری شیرازی نقل کردند: برای خرید نان ، در نانوایی سنگکی ایستاده بودم. وقتی نوبتم شد، یک نفر دیگر آمد و نانوا هم به او زودتر نان داد. من محترمانه به او اعتراض کردم ، اما یک جواب سَر بالا و تندی به من داد. دلم از او رنجید. نان نگرفتم و از مغازه بیرون آمدم. در راه که می‌ آمدم، دلم از دستش‌آتش گرفته بود. در همین‌ آشفتگی می خواستم او را نفرین کنم. اما یک‌دفعه سرم را بلند کردم، و چشمم افتاد به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام‌ الله‌ علیها گفتم نانوا از شیعیان حضرت است. من اگر نفرین کنم ، از چشم این‌ ها می‌ افتد. اهل‌بیت خوششان می‌آید که من دعایش کنم. دعاش کردم و گفتم: خدایا این آدم را صالح کن. وقتی دعا کردم، آتشی که در دلم‌بود خنک شد. خدا را شکر کردم. بعد دیدم‌هر وقت کسی اذیتم می‌ کند ، اگر دعایش کنم دلم خنک می‌ شود. به شما هم توصیه می‌ کنم هر وقت کسی اذیتتان کرد ، به او دعا کنید. اینها شیعه هستند. چقدر یا حسین و یا علی می‌ گویند. تمام کسانی که‌به شما ظلم کردند را دعا کنید؛ فقط به‌خاطر اینکه شیعه هستند. مثل مادری که به بچه‌ اش دعا می‌ کند و از حقش می‌ گذرد. وقتی شما از این طرف بخشیدی و سخت‌ گیری نکردی ، دل دیگران به شما نرم می‌ شود ، و آن‌ها هم برای شما طلب مغفرت می‌ کنند. دل به دل راه دارد. حق‌دارانِ شما هم از شما صرف‌ نظر می‌ کنند. وقتی حق‌داران صرف‌نظر کردند ، راهت باز می‌ شود ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
آیت‌الله خسروشاهی به‌ نقل از امام خمینی ، به شاگردانِ خویش جهتِ دفع بلا و مصیبت توصیه می‌کردند: عصر و غروب جمعه ، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه بگویید: اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان؛ همانا تو بر هر امری قادر و توانا هستی. همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
عصر بود که از شناسایی آمد. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید؟ نداشتیم یک از بچه ها تندی رفت ، از نزدیکی شهر چند سیخ کوبیده گرفت کباب ها را که دید ، گقت این چیه؟  بشقاب را زد کنار و گفت هرچی که بسیجی ها خوردن ، از همون بیار . اگر نیست ، نون خشک بیار ... یکی از بچه ها می گفت آن وقت‌ها حسن را به قیافه نمی شناختم اما این طرف، و آن طرف چیزهایی درباره اش شنیده بودم. چند ساعت در محوطه دیدبانی بود و هی دستور می داد، و سازماندهی می کرد. من هم که اعصابم خیلی بجا نبود ، از این همه جنب و جوش، به ستوه آمدم. آخر سر کفری شدم ، و از آن بالا داد زدم‌ سرش: که‌تو اصلا کی‌هستی که این قدر به پرو پای بچه‌ها میپیچی و سین جیمشان میکنی سرش را بلند کرد نگاهی به من و به دیدبانی‌انداخت، لبخندی‌زد و خیلی آرام گفت : من نوکر شما بسیجی ها هستم ... همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4
محمدبن سهل‌ قمی می‌گوید در سفر مكه به مدينه، خدمت آقا امام جواد علیه‌‌السلام رسیدم می‌ خواستم لباسی از حضرت برای‌ پوشاندن ، مطالبه كنم. ولی فرصتی پیدا نشد و با امام‌خداحافظی‌ كردم تصميم گرفتم نامه‌ برای آن حضرت بنويسم و لباس از ایشان‌درخواست كنم. نامه ای را نوشتم و به مسجد رفتم. بعد از خواندن دو ركعت نماز به قلبم آمد كه نامه را نفرستم نامه را پاره كردم ، و از شهر مدينه بيرون‌ آمدم. راه را ادامه می‌ دادم، که دیدم فردی نزدیک می شود بخچه‌ ای در دست داشت‌ و از افراد سوال می‌ کرد : محمد بن سهل قمی كدام یک از شماست؟ وقتی كه من را شناخت نزدم آمد و گفت آقا امام جواد علیه السلام اين لباس را برای‌تو فرستاده، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب است محمد بن سهل قمی ، آن لباس ها را گرفت و تا آخر عمر نزد او بود. وقتی كه از دنيا رفت، پسرش احمد با آن دو لباس او را كفن كرد همراه ما باشید با جملات ناب https://eitaa.com/joinchat/1771110412C9af01592f4