اینجا فضای مجازیه و تو هیچ ایدهای نداری که کسیکه داره باهات چت میکنه و میگه «خوبم» دقیقا داره چیو تحمل میکنه! یا کسیکه هر روز حالتو میپرسه، استوریاتو میبینه و یا استوری میذاره واقعا خودش تو چه حالیه!
شاید خیلی خوشحال و خوب بهنظر برسه ولی داره با چیزای عجیب و غریبی تو دنیای واقعی سرو کله میزنه.
یا نمیدونی کسیکه یمدت غیبش میزنه و نیست واقعا حالش چطوره و تو دنیای واقعی داره بهش چی میگذره.
پس اگ نمیتونی تو حرف زدنت مهربون باشی،
اگ نمیتونی اهمیت بدی،
اگ نمیتونی درک کنی،
اگ نمیتونی حال کسیو خوب کنی،
لطفا قضاوت عم نکن!
چون آدما تو فضای مجازی فقط همون چیزیو بهت نشون میدن که خودشون انتخاب میکنن پس لطفا جوری وانمود نکن که انگار همهی داستانشونو میدونی!
@jomlatzibaa
امیدوارم کسی توی زندگیتون بیاد که زبون روح شما رو بلد باشه. که مجبور نباشید مداوم خودتون رو واسش توضیح بدید.
@jomlatzibaa
هر چه می گویم نر است این زندگی
گوید : بدوش!
هر چه می گویم که افتادم ز پا
گوید : بکوش؛
@jomlatzibaa
حقیقت مثل جراحیه
درد داره ولی درمان میکنه
ولی دروغ مثل یه قرص مسکّنه
یه زمان کوتاهی آرومت میکنه
ولی عوارض جانبیش
تا ابد همراهت میمونه...
@jomlatzibaa
لیمو شیرین باشعور ترین میوهاس. میدونی چرا؟!
چون آدمو مجبور میکنه براش وقت بذاره،
بهت میگه اگه دیر بری سراغ خیلی چیزا ممکنه
اون چیز شیرینو بهت تلخ کنه..
@jomlatzibaa
من پولدار ترین آدمای این شهرو دیدم که یه ماشین معمولی سوار میشن.
عاشق ترین آدما رو دیدم که حتی یه استوری هم از عشقشون نمیذارن.
خیر ترین آدما رو دیدم که اصلا هیچکس نمیشناستشون.
با کلاس ترین آدما رو دیدم که یه گوشی معمولی داشتن.
با معرفت ترین آدما رو دیدم که هیچوقت دم از رفاقت و معرفت نمیزدن.
خلاصه گول ظاهر زندگی آدما رو نخورید، چیزای واقعی هیچوقت نمایشی نیستن.
@jomlatzibaa
💢 بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شم
و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه نخودی" بود.
ننه نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچهدار نشده بود...
میگفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخت و فال میگرفت.
پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
ننه نخودی در زمستان و تابستان آبیخ میخورد، ولی یخچال نداشت.
ننه ، شبها میآمد درِ خانهی ما و یک قالب بزرگ یخ میگرفت.
توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسهی ننه نخودی" بود.
ننه با خانهی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن میآمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم میآوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و در حین صحبت با پدر توی هر جملهاش یک "پسرم" میگفت.
یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد.
بچهی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد.
ننه بهش آبنبات داد.
ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و کاسهی ننه نخودی را از جایخی برایش آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت:
"ننه! از این به بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بیحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسهی ننه نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخاش، یک لایه برفک نشسته بود..
یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
او توی خانهی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر
ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت...
توی تشییع جنازهاش کاسهی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.
👌یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد....
کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی!!!
هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...
حواسمان به یکدیگر باشد.
در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم.
نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود...
یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم...
چون عمر و زندگی اون چیزی که فکرمیکنیم نیست خیلی کوتاه ست...🌺
@jomlatzibaa
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻❤🌻 رابطه رو بخاطر هر چیزی خراب نکنین...
@jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ما تو گوش کسی زدیم که بقیه حتی جرات ندارن زنگ در خونهاش رو بزنن
@jomlatzibaa
آنکه بیشتر می داند
رنج بیشتری می کشد
تنهایی عمیق تری را تجربه می کند
تفاوت رنج می آورد
تو را وا می دارد زخم را پنهان کنی
درد را نگه داری برای خودت
تنها تر شوی .....
@jomlatzibaa