✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ ز بوی تو یک عمره مست و مدهوشم بیا و لحظه آخر نکن فراموشم بیا بر سر بازار و این گدا بنواز که نقد جان به هوای نگاهت بفروشم السلام علیک یاامام رئوف یاامام رضاجانم😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫 ❣@jomlatzibaa

زندگی در گذر است🤍 مثل بهار و تابستانی كه رفت🌸🌿 مثل پاييزی كه تمام شد🍁🍂 و زمستانی که آمد🌨❄️ ❄️زندگی در گذر است بیشتر قدر بدانیم🤍 🍂🍁@jomlatzibaa

سه بلا که اگر در دنیا نبود آدم‌ها مغرور می‌شدند @jomlatzibaa

دلتون شاد یاران همیشه همراه👏👏👏👏👏❤️❤️❤️❤️ @jomlatzibaa

دوست داشتن قشنگه... دوست داشتن مقدسه ... ولی "عشق" نیاز به مراقبت داره ! مراقب خودمون خوبی هامون و کسایی که دوسشون داریم باشیم ... حیفه ... حیفه تو دنیایی که عشق کیمیاست عشق و از دست بدیم ...♥️ @jomlatzibaa

‌ 🐍داستان آموزنده چوپان و مار ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، شیر را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «دیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش می‌کنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.» ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ. 🌹@jomlatzibaa

آدم های خوب ❤️ نه خاطره اند نه تاریخ❤️ بلکه ❤️ حقیقت روزگارند ❤️ درست مثل خودت....❤️ ❤️..تقدیم به شما عزیزان 🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @jomlatzibaa