بیا آن روسری قرمز گلدار را سر کن
بترکد چشم بدخواهان ، عزیزم
میشوی محشر
تو را با چادر مشکی و سنگین
دوستت دارم
بگو مثل بسیجی ها عروسم
میشوی خواهر ؟
#سید_تقی_سیدی
🆔 @jomlax
روسری را باز کردی، رونمایی
خلق شد
شانه را برداشتی از مو، رهایی
خلق شد
ناگهان دیدی مرا، قلبم تماما
ایستاد...
این چنین در من شکوهِ آشنایی
خلق شد...
#جواد_مزنگی
🆔 @jomlax
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره ی صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
– شعر از: مرتضی عبداللهی
#شاعرانه
🆔️ @jomlax