『♥️』 خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ‌ِ من نمی‌ارزد به غصه خوردنِ تو #حسین_زحمتکش ﹝جُملِڪس﹞

『♥️』 خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ‌ِ من نمی‌ارزد به غصه خوردنِ تو #حسین_زحمتکش ﹝جُملِڪس﹞

『♥️』 خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگِ من نمی‌ارزد به غصه خوردن تو… #حسین_زحمتکش ﹝جُملِڪس﹞

‌『♥️』 در لابلای موی تو سرگشتگی بس است... #حسین_زحمتکش ﹝جُملِڪس﹞

‌『♥️』 پشت سرِ هر عاشقی دعای مادری هم هست... #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی‌ارزد به غصه خوردن تو... #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟ بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی‌ماند اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم برای دست‌های تنگ، ایمانی نمی‌ماند اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم‌های لال من، امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

ماندم زمانه با '"تو"ی رعیت چه می کند با من که پادشاه تو بودم وفا نکرد..! #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

‌ وقتی كه چایِ چشمِ پر رنگِ تو دم باشد... مردی كه پيشَت می نشيند خسته تر، بهتر.. #حسين_زحمتكش ﹝@Jomlax ﹞

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟ بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی‌ماند اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم برای دست‌های تنگ، ایمانی نمی‌ماند اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم‌های لال من، امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی‌ارزد به غصه خوردن تو... #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞

‌『♥️』 پشت سرِ هر عاشقی دعای مادری هم هست... #حسین_زحمتکش ﹝@Jomlax ﹞