درخت نخل درخت عجیبی است! گویی این درخت اصلا نبات نیست! چیزی شبیه به آدمیزاد است.
وقتی می خواهند نخلی را قطع کنند، می گویند بِکُشش! بی جهت نیست که واحد شمارش نخل هم چون آدمیان، «نفر»است...
نخل تنها درختی است که اگر سَرش را قطع کنی می میرد! بر خلاف همه ی درختان که اگر سرشان را بزنی، بار و بَرگشان بیشتر هم می شود. اما نخل نه! سَرش را که قطع کردی می میرد. مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخلِ بی سر می میرد!
آب هم اگر از سَر نخل بگذرد و به زیر آب فرو رود، خفه می شود و می میرد! مثل آدمیزاد. درخت مقدسی است... ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ «ﺩﮐﺘﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ» ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ!
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎِ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳَﺮَﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻧِﻤﻮﺩِ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭَﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشد...
✍️ دکتر حسام صالح
@jor_va_jor
راز عشق و رمز کوری ...
دختر جوانی چند ماه مانده به عروسی اش، آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد او که جوانی زیبا و رعنا بود به عیادتش رفت و ضمن همدلی با او، از درد چشم خودش هم نالید. بیماری دختر باعث شد کم کم آبله تمام صورت زیبایش را فرا بگیرد و بعد از جند ماهی آبله تمام چهره اش را پوشاند. مرد جوان هم پس از مدتی، عصای سفیدی به دست می گرفت و هر روز به عیادت نامزدش می رفت و هر بار بیشتر از درد چشم اش می نالید.
موعد عروسی فرا رسید. دختر جوان نگران صورت خود بود که آبله آنرا کاملا از شکل انداخته بود، نامزدش هم کور شده بود و جز سایه چیز دیگری نمی دید و این امر دل دختر را آرام می کرد و باعث می شد از زشتی چهره اش خجالت نکشد و تازه شوهرش را هم دلداری می داد. همه مردم می گفتند : عروس نازیبا همان بهتر که دامادش نابینا باشد.
چند سال بعد از ازدواج آنها، زن از دنیا رفت، مرد به یکباره عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند و شیوه درمان و راز شفای چشمش را از او پرسیدند. مرد گفت: "من فقط شرط عشق را به جا آوردم".
@jor_va_jor