جنگ اخیر همه اولویت‌هایمان را به‌هم ریخت. اینکه چه کاری الان لازم است، ضروری‌تر است، فوری تر است... حتی کتاب‌های روی میز از من می‌پرسند آیا الان وقت مطالعه کتابی مثل من است؟ برنامه‌های فردا، هفته بعد، ماه آینده... برای زمانی بیرون از زمان اکنون تنظیم شده بود. حالا باید همه را تغییر داد. چه بسا حتی رژیم غذایی؛ جنس روابط با دیگران، سفرها، سرگرمی‌ها... اگر جنگ به ما هشدار داده باشد که چیزهایی که در گمان و پندار شما دور بود، بسیار نزدیکتر از چیزی است که فکر می‌کردید... اگر از آن آدمها هستید که می‌توانید مستقلاً برنامه‌ها و اولویت‌ها و فوریت‌های‌تان را تغییر بدهید، خیلی خوش‌بختید. بسیاری هستند که تغییر برای‌شان محال یا وابسته به چندین متغیر بیرون از اراده‌ی آنهاست. مثلا کسانی‌که زندگی‌شان به سرمایه‌گذاری در دلار، طلا، بورس، مِلک، ماشین و... گره خورده! ذهن و قلب آنها به میله‌های نمودارهای بازارهای جهانی قلاب شده. بالا و پایین رفتنش به اراده‌هایی در برج‌های نیویورک یا پستوهای سبزه میدان متصل است. بی‌اراده در تغییر یا ثبات. هنگام جنگ، که مرحله‌ای از ظهور است، بسیاری به اضطراب می‌افتند که کاش بتوان زمان ظهور -جنگ- را به تاخیر انداخت تا کارهایشان به سرانجام و سامان (سود مورد انتظار) برسد. یا آنها که در آستانه فارغ‌التحصیلی یا استخدام در یک اداره یا شرکت‌اند، یا یک قدم مانده تا موفقیتی بزرگ را در چیزی کسب کنند... حتی آنها که برای تابستان بلیط رزرو کرده‌اند، یا حتی آنها که طبق برنامه عبادی‌شان تصمیم داشتند به حج عُمره یا کربلا بروند. تغییر که همان اراده الهی در شکستن تصمیم بندگان است، در برابر آرزو و اراده ماست. اینچنین است که حج و زیارت کربلا چنانچه بیرون از پرانتز جنگ و ظهور باشد، ما را به حالی می‌اندازد که آرزوی تاخیر در ظهور را داشته باشیم. هرچند بر زبان دعای فرج بخوانیم! برنامه‌های‌مان را مرور کنیم؛ حقیقتاً توان و آمادگی تغییر تمام عیار آنها را داریم؟ یا جان و قلب ما ثبات و سکوت و سکون و عدم تغییر را می‌طلبد؟ #یادگاری ➕️ @Yaminpour

📣ایران در جمع ۱۰ کشور تولیدکننده آب سنگین آب سنگین؛ دومین ماده استراتژیک هسته‌ای بعد از اورانیوم 🔸آب سنگین یا D₂O که کاربرد مهمی در راکتورهای هسته‌ای، تولید رادیوداروها و تحقیقات علمی دارد، در مجتمع خنداب اراک به‌صورت بومی تولید می‌شود. ایران یکی از ۱۰ کشور جهان با توان تولید این ماده استراتژیک است. 🔹مجتمع آب سنگین خنداب با ظرفیت تولید حدود ۲۰ تن در سال، پس از اورانیوم، دومین ماده استراتژیک هسته‌ای ایران را تأمین می‌کند. این مجتمع طراحی داخلی دارد و سال ۱۳۸۵ به بهره‌برداری رسمی رسید. 🔸ایران تاکنون ده‌ها تن آب سنگین به کشورهای مختلف صادر کرده است؛ از جمله ۳۲ تن به آمریکا و ۳۸ تن به روسیه. خریداران آسیایی و اروپایی نیز به کیفیت بالای محصول ایرانی استقبال نشان داده‌اند. 🔹رژیم صهیونیستی در ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ یک حمله تجاوزکارانه به محوطه مجتمع آب سنگین خنداب انجام داد اما بلافاصله اعلام شد که در این حمله هیچ‌گونه تلفات یا نشت رادیواکتیو صورت نگرفته و سایت پیشاپیش خالی شده است. @mashreghnews_channel

نامه به گالانت آقای ژنرال یوآو گالانت ! 🔹دیدم برای رهبر و فرمانده من نامه نوشته ای. متوجه شدم اهل نامه نگاری هم هستی، برای همین چند سوال که ذهنم را به خود مشغول کرده میپرسم، امیدوارم جواب مناسبی بدست آورم. در متن نامه ات از توانمندی های امنیتی و اطلاعاتی خود سخن گفتید، من پیش از این نیز داستانهای زیادی در این باره شنیده بودم اما چند سوال: این نیروی امنیتی اطلاعاتی شما چطور متوجه عملیات گسترده هفتم اکتبر نشد؟ این نیروی امنیتی اطلاعاتی که فرماندهان مقاومت را ترور میکند، چطور توان یافتن اسرای اسراییلی در دست حماس را دو سال است که ندارد؟ این نیروی امنیتی اطلاعاتی چطور متوجه نشد که ایران بعد از چند ساعت میتواند فرماندهیش را جایگزین کند و سپس تلاویو و حیفا را با خاک یکی کند؟ این نیروی امنیتی اطلاعاتی با همه ابزارهای مدرنی که لابد باید داشته باشد، چطور نمیتواند جلوی نفله شدن هر روزه نیروهای ارتش خود به دست مجاهدین حماس را بگیرد؟ احساس نمیکنید اگر جواب این سوالها را به مردم خودتان ندهید رسما آبرویی برای توان امنیتی اطلاعاتیتان نخواهد ماند؟ 🔹در نامه خود درباره حلقه آتش حول اسراییل سخن گفتید. آن حلقه بنا بود چه کار کند؟ غیر از این بود که جنگ به داخل خاکتان کشیده شود که شد، بنادرتان تعطیل شود که شد، فرودگاهتان نیمه تعطیل شود که شد، مهاجرت را معکوس کند که کرد، احساس ناامنی در کشورتان فراگیر شود و گنبد امنیت را بی اعتبار کند که کرد، آویزان بودنتان به آمریکا را برملا کند که کرد، راستی چرا ارتشتان نتوانسته حزب الله که هیچ، انصارالله که هیچ، لااقل حماس را از بین ببرد؟ زشت نیست بعد از دوسال جنگ آمریکا و اروپا و اسراییل با گروه کوچک و کم سلاحی به نام حماس، الان باید بنشینید و با حماس مفاد آتش یس را بحث کنید؟ واقعا سوال دارم جواب مردمتان را چه میدهید؟ 🔹بیایید میدان را رها کنیم سوال های جدی تری دارم؟ به نظرتان چرا تمام کشورهایی که روی هم پیمانیشان حساب کرده بودید در جنگتان با ایران ما، همگی پشت سر ایران قرار گرفتند؟ یک جای کار لنگ نمیزند؟ به نظرتان یک نفر انسان عادی حاضر است پرچم شما را در دست بگیرد و با خیال راحت و امنیت در خیابانهای کشورهای منطقه فقط راه برود؟ به نظرتان اینجا در این منطقه با این وضع میتوانید ادامه دهید؟ یک سوال جدی تر ؛ به نظرتان آمریکا تا کی برایتان هزینه میدهد و سود و فایده ای نمیبرد؟ احساس نمیکنید این فریاد زدن هماهنگی بی بی با ترامپ کمی مضحک شده؟ هماهنگی اگر در خطر نباشد که فریاد زدن نمیخواهد. احساس نمیکنید کم کم این سخن در بین نخبگان خود آمریکا و مردم در حال فراگیر شدن است که چرا باید خرج یک کشور بی خاصیت و جنایتکار را آمریکا بدهد؟ 🔹داخل این حلقه آتش که فرمانده من حول زمینهای غصبیتان ساخته، چه جهنمی درست شده. فکر میکنید چند سال دیگر میتوانید دوام آورید؟ بروید جلوی دیوار ندبه بایستید و بپرسید چه شد که فرماندهان ایران را زدیم ولی همه نود ملیون ایرانی مقابلمان ایستادند؟ شاید بهتان الهام شد که بفهمید با این مردم چه باید کرد؟ با مردم کل منطقه که از شما متنفرند و با مردم کل دنیا چه خواهید کرد، دعا کنید شاید دود شدن افسانه هولوکاست در ذهن و دل مردم دنیا ، که کل مشروعیت شما را به باد داده یک طوری جبران شود. واقعا فکر میکنید چقدر دیگر دوام خواهید آورد؟ شیخ علی مهدیان قم @ali_mahdiyan

⭕️ پیوست رسانه‌ای گرای ترور رهبر انقلاب اینگونه طراحی و ارسال شد. 🔴 راوی | امین‌ غفاری |عضو شوید👇 ✅️ http://eitaa.com/joinchat/535363612C2a863024c1

گفت‌و‌گو با خانواده پاسدار شهید ابوالفضل جلالی از شهدای حمله رژیم صهیونیستی ♦️به رهبرم بگویید ابوالفضل شما را خیلی دوست داشت 🔹مادر شهید:پسرم دوست داشت پیش مقام معظم رهبری برود و او را ملاقات کند. می‌گفت: فقط دوست دارم یک‌بار آقا را ببینم. اگر شهید شدم و شما را پیش آقا بردند اگر گذاشت دست راستش را ببوسید اگر نگذاشت پایش را ببوسید. بگویید ابوالفضل خیلی شما را دوست داشت. چفیه آقا را بیاورید و روی قبرم بگذارید. هر چه هدیه داد بیاورید و سر قبرم بگذارید. 🔹روز تشییع تابوت پسرم را روی سرم گذاشتم و گفتم: حضرت فاطمه(س) پسرم را شما به من دادید، من هم او را تقدیم شما می‌کنم. پسرم را به اهل‌بیت، خصوصاً امام حسین(ع) و به رهبرم هدیه کردم. خوشحالم که پسرم در راه اسلام رفت. 🔹پدر شهید:خدایا راضی‌ام. من وقتی خبر شهادتش را شنیدم سجده شکر به جا آوردم. 🔹شهید مشتاق زیارت شهدا خصوصاً شهید سردار علی‌ هاشمی بود. ساعت 2 نصف شب به بهشت‌آباد اهواز می‌رفت تا با شهدا درد دل کند به نوعی سعی می‌کرد از آنها الگو بگیرد. مراسم تشییع شهدا هم زیاد شرکت می‌کرد. 🔹اهل‌بیت(ع) پیش خداوند واسطه شدند تا پسرم شهید شود. خداوند هم دعای او را مستجاب کرد چون او خادم اهل‌بیت بود. متن کامل مصاحبه در لینک زیر: لینک کوتاه: https://kayhan.ir/001JkP 🔸عضویت در کانال" تبیین نیوز " 🇮🇷@tabeennews_ir

♦️۱۰ سال پیش علاءالدین بروجردی درمورد مکانیسم ماشه چه گفت و سعید جلیلی چه پاسخ داد ؟ 🔹چرا حامیان برجام تلاش می کردند ایرادات برجام را توجیه کنند تا مردم متوجه واقعیت نشوند؟ 🔹این روزها که اروپایی ها اصرار به استفاده از مکانیسم ماشه دارند امثال ظریف ، عراقچی و روحانی متوهم خام اندش که منتقدان را مسخره می کرد چه پاسخی برای افکارعمومی دارند؟ 🔸عضویت در کانال" تبیین نیوز " 🇮🇷@tabeennews_ir

🎥 بدیهیات دیپلماسی در ماجرای هتک حرمت به ساحت رهبر انقلاب رعایت نشد 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین #قنبریان 🏴 مجلس عزای دهه دوم محرم 📥 دریافت نسخه: تصویری | صوتی 📅 پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴ 🕌 مسجد دانشگاه تهران 🏴 هیأت دانشجویی اصحاب‌الحسین (علیه‌السلام) دانشگاه تهران 📲 @ashabolhossein_ir

@ebteda_ir 🔺اگر نیروی اجتماعی تَرک پُست کند! آیا جامعۀ ایران، در نبرد با دشمنانش، مستعد آسیب‌پذیری اجتماعی نیست؟ هیچ تضمینی برای عدم آسیب‌پذیری وجود ندارد. فعال شدن ظرفیت فرهنگی و اجتماعیِ ناپیدای ایرانیان در ایام جنگ 12 روزه، یک نشانه و پیام مهم دارد و آن اصالت امر اجتماعی، حتی در تضمین امنیت ملی و دفع خطر حملۀ خارجی است. اگر بپذیریم که جنگ، بعد اجتماعی دارد و بخش مهمی از طراحی بزرگ دشمن، وابسته به محاسبات اجتماعی است، باید #نیروی_اجتماعی هم داشته باشیم؛ سازمان اجتماعی هم. آیا نیروی اجتماعی داریم؟ ما همیشه نیروی اجتماعی داشته‌ایم. تاریخ فشردۀ انقلاب اسلامی، سرشار از ظهور و بروز نیروهای اجتماعی است. انقلاب که پیروز شد و مرحلۀ مبارزۀ سیاسی از سر گذشت، نیروهای فعال در این مبارزۀ طولانی، با تدبیر امام(ره) در ساحت امر اجتماعی آرایش گرفتند و به عنوان نیروی اجتماعی ظاهر شدند. کار این نیروها آنچنان مهم بود که دستگاه ترور دشمن، بخش مهمی از نیروهای اجتماعی را هدف گرفت! پس از پایان جنگ تحمیلی، زیرساخت‌های این سازمان اجتماعی با ابزار تردید و شبهه، مورد بازنگری و بازاندیشی قرار گرفت و بساطش به تدریج و با لطایف‌الحیل برچیده شد. روند این بازنگری، سریع و شوک‌آور بود و نیروهای اجتماعی در اثر این تجدیدنظرطلبی تخریبی، متشتت و پراکنده شدند. گروهی در نظام اداری (کارمندی) مستحیل شدند، گروهی رو به سوی #کار_فرهنگی نهادند و گروهی نیز راه #خیریه‌گرایی در پیش گرفتند. امروز و پس از یک دورۀ متراکمِ حمله به زیرساخت‌های سازمان اجتماعی کشور، مرزها به‌هم ریخته و از نیروی اجتماعی، هویت‌زدایی و اعتبارزدایی و استقلال‌زدایی شده است. این استحاله زمانی رخ داد که امر اجتماعی، مخدوش و بی‌اعتبار شد و ذیل سیاست –به معنای فروکاسته‌اش- جای گرفت. نیروی اجتماعی نیز در نهایت، بخشی از پروژۀ سیاست شد و «ترکِ پُست» کرد! او کجا باید می‌ایستاد و کجا را می‌‎پایید؟ نیروی اجتماعی در نقطۀ گسست‌ها می‌ایستد؛ در نقطۀ نابرابری، تبعیض، فقر و فساد. نه برای نظاره‌گری و احتمالاً گاهی هیاهو؛ بلکه برای تحمیل اراده‌اش در اصلاح و ترمیم گسست‌ها و تغییر به نفع اجتماع. اما او را جای دیگری فرستاده‌اند. او جای دیگری ایستاده است. دور از گسست‌ها و تعارضات. دشمن، همچنان مترصد شبیخون است. نیروی اجتماعی می‌تواند مانعش شود. فقط باید او را به رسمیت شناخت. نیروی نظامی، ترک پست نمی‌کند. نیروی اجتماعی هم نباید ترک پست کند؛ یعنی نباید او را وادار به ترک پست کرد و با کار بیهوده، فرسوده‌اش کرد.

📹 همسر شهید سپهبد رشید: شهادت پسرم و همسرم امتحان الهی بود 🔸زهرا رحیمی، مادر شهید عباس رشید و همسر شهید سپهبد غلامعلی رشید: 🔸زیر آوار به صدیقه طاهره التماس کردم که همسر یا پسرم برایم بمانند و پناه من شوند. 🔸تنها فرزند پسرم و همسرم به شهادت رسیدند که این یک امتحان الهی بود. 🔸شهدا در مسیر اهل بیت و امام حسین بودند. 🔘 بله | ایتا | سروش‌پلاس | اینستاگرام | تلگرام @Kayhan_Online

دیروز در خدمت یه *خانواده ارمنی* بودیم. موقع انفجار توی خونه بودن. مادرشون توی اتاقی بود که رو به انفجار بود. روی زمین خوابیده بوده موقع انفجار. و شیشه خورد میشه روشون و ترکش ها میره تو بدنشون. فکشون و دو تا دنده هاشون شکسته بود. پهلوشون و پاشون هم پاره شده بود و چندین بخیه. تازه از بیمارستان مرخص شده بود. بقیه اعضای خانواده هم که توی اتاقاقی دیگه بودن آسیب های جزئی تر دیده بودن. *ولی یه گله ازشون نشنیدیم.* خدا خیر بده یکی از روحانیون مسئول رو که عیادتشون رفته بود و خیلی ذوق داشت صاحب خونه و هرکیو میدید بهش میگفت فلانی اومده عیادتمون خدا خیرش بده. میگفت من جونمم برای کشور بدم این رسیدگی‌ش بهمون رو نمیتونم جبران کنم. همه هزینه‌های درمانشون رایگان شده بود. فرد شاکری بود... وقتی رفتی تو خونه *گفت همممه چی رو بریزید بیرون، هیچی نمونه.* ولی خیلی وسایلش هنوز قابل استفاده بود. تازه یکسال بود خیلی وسایل خونه‌شون رو نو کرده بودن. مبلا و چندتا میز و بوفه و ... . بهش میگفتم حیفه بعضیاشو نگه دارید خب. میگفت همممه ش بره، *اینا نو بوده بدیدش به یکی که نیازمنده.* متمول نبودن. اما خاطره بدی مونده بود براشون و نمیخواست چیزی از اون شب وحشتناک جلو چشمشون بمونه. دیدیم شرایطشون اینجوریه، هماهنگ کردیم سه تا وانت و وسایلشون رو بردیم سرای محله دپو کردیم. قرار شد وسایل رو تمیز کنن. چند روز دیگه که یکم حال خانواده بهتر شد بهشون بگن هرکدومش لازمه برش گردونیم براشون. خدا *خانم‌های جهادی سرای محله* رو خیر بده... اسمشون آرسن بود. وسط روز رفته بودیم نماز زنگ زد برای هماهنگی ادامه کار. مکالمه با عبارت جالبی برام تموم شد. گفت: *«یا علی، خداحافظ»*. برام عجیب و جالب بود. کتاب دو جلدی تاریخ جهان جواهر نعل نهرو هم داشت. از اون چاپای قدیمیش. همه کتاباشو داد خمیر کنن. این دو جلد رو اجازه گرفتیم برای طلاب برداریم. کنار همین خونه یه *مغازه اسباب بازی فروشی* بود. یه *خانم بدحجاب پشت دخل* بود. رفتم داخل و پرسیدم که آسیبی دیدن یا نه و کمک میخوان یا نه. ظاهر مغازه همه چی مرتب بود و *فکر نمیکردم کمکی بخوان!* اما گفت انبارشون توی طبقه بالا رو موج انفجار به هم ریخته. رفتیم دیدیم. گرد و خاک بود. یه گوشه پر از اسباب بازی‌هایی بود که داغون شده بودن. گفت پدرم تنهایی شیشه خورده ها رو جمع کرده و اسباب بازی‌ها رو جدا کرده. اما از فشار کار قلبش درد گرفته. امروز رفته بیمارستان گفتن *دو تا رگ قلبش گرفته و نیاز به آنژیو داره...* هماهنگ کردیم *چندتا خانم* برای عصر رفتن کمکش. اولش خیلی محل نذاشته بود شاید چون *چادری* بودن. اما وقتی دیده بود دارن جدی‌جدی انبارشونو تمیز میکنن رفته بود کمک. *گفته بود: ما حس تنهایی داشتیم فکر میکردیم هیچکی کمکمون نیست و همه دارن زندگی خودشون رو میکنن، اینکه چیکار برامون کردید به کنار، اینکه حس کردیم کسی به فکرمونه از همه چی ارزشمندتره.* خیلی ذوق داشت. *آخر روز مادرشون از پیش پدرشون از بیمارستان اومده بود مغازه. وقتی دیده بود همه چی تر تمیز شده تو پوست خودش نمیگنجید. میگفت شوهرش از بیمارستان که برگرده ببینه اینجا اینجوری شده بال در میاره.* الحمدلله آنژیو موفق انجام شده بود و بستری شده بودن. الحمدلله.

🔺روایت بغض‌آلود المیرا شریفی مقدم از خداحافظی با فرزندانش در زمان جـنگ ۱۲ روزه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🚨همیشه « خبردار » باش 👇👇 @khabardar_ir

ایرانیان در سراسر جهان، با استقبال و واکنش های مثبت جوامع مختلف روبه رو شده‌اند ‌‌‌‌‌‌‌ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🚨همیشه « خبردار » باش 👇👇 @khabardar_ir