💠 آموزش دوره ترجمه و مفاهیم قرآن کریم
سطح متوسطه
🔻🔻🔻
کانال 🇮🇷 جرعه نور🇮🇷 👇👇👇
https://eitaa.com/jore_noor
🔹 درس بیست و سوم (بخش اول)
#سطح_متوسطه
•┈✾🍀✿🥀جرعه نور🥀✿🍀✾...
#نهج_البلاغه
حکمت ۳۸
کانال 🇮🇷 جرعه نور🇮🇷 👇👇👇
https://eitaa.com/jore_noor
#شرح_و_تفسیر_حکمت۳۸
چهار نکته سرنوشت ساز امام علیه السلام در این گفتار پربار حکمتآمیزش خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى علیه السلام و در واقع خطاب به همه انسانها مىفرماید: «فرزندم! چهار چیز وچهار چیز را از من حفظ کن که با آن هر کار کنى به تو زیان نخواهد رسید»؛ (قَالَ لاِْبْنِهِالْحَسَنِ ۷: یَا بُنَیَّ، احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً، وَأَرْبَعاً، لاَ یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ). در اینجا این سؤال پیش مىآید که امام علیه السلام چرا نفرمود من هشت چیز را به تو توصیه مىکنم، بلکه فرمود: چهار چیز و چهار چیز. پاسخ سؤال این است که امام مىخواهد بدین وسیله مخاطب را متوجه تفاوت این دو را با هم سازد، زیرا چهار قسمت اول ناظر به صفات «اخلاقى» است و چهار قسمت دوم ناظر به امور «رفتارى» و اضافه بر این چهار قسمت اول از باب اوامر است و چهار قسمت دوم از باب نواهى. امام در چهار قسمت اول نخست مىفرماید: «(فرزندم) بالاترین سرمایهها عقل است»؛ (إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ). انسانى که داراى عقل کافى است هم از نظر معنوى غنى است و هم از نظر مادى؛ از نظر معنوى عقل، او را به سوى خدا و اعتقاد صحیح و فضایل اخلاقى واعمال صالحه دعوت مىکند، زیرا عواقب شوم رذایل اخلاقى را به خوبى درک مىنماید و او را از آن باز مىدارد و در امور مادى با حسن تدبیر و همکارى صحیح با دیگران و تشخیص دوست و دشمن و درک فرصتها و استفاده صحیح از نیروى دیگران به فواید و برکات مادى مىرساند، بنابراین سرمایه پیروزى در دنیا و آخرت عقل است. استثنایى که بعضى از شارحان به این اصل کلى زدهاند که منظور از عقل، آنجاست که از طریق مشورت نتوان کارى کرد صحیح به نظر نمىرسد، زیرا در مورد مشورت نیز عقل است که انسان را به استفاده از افکار دیگران و عمل کردن به نتیجه مشورت دعوت مىکند. در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مىخوانیم: «قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَلاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ؛ اساس کار انسان عقل اوست و آنکس که عقل ندارد دین ندارد». در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان مىخوانیم: «اَلْعَقْلُ مَرْکَبُ الْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ مَرْکَبُ الْحِلْمِ؛ عقل مرکب علم و دانش و علم مرکب حلم (و اخلاق) است». در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله مىخوانیم: «مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِل؛ خداوند چیزى برتر از عقل در میان بندگانش تقسیم نکرده، لذا خواب عاقل برتر از بیدارى (وشبزندهدارى) جاهل است». در حدیث دیگرى در کتاب شریف کافى «اصبغ بن نباته» از على علیه السلام نقل مىکند که جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: من مامورم تو را در میان سه چیز مخیر سازم که یکى را بر گزینى و آن دو را رها سازى. آدم گفت: آن سه چیز کدام است؟ جبرئیل گفت: عقل و حیا و دین است. آدم گفت: من عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما برگردید و عقل را رها کنید. آنها گفتند: اى جبرئیل «إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُ کَانَ؛ ما ماموریم هر جا که عقل است با او باشیم. جبرئیل گفت پس به ماموریت خود عمل کنید و به آسمان رفت». البته منظور از عقل در اینجا کمال عقل است، زیرا آدم داراى عقل بود که در این گزینش آن را برگزید. نقطه مقابل جمله اول چیزى است که امام علیه السلام در دومین جمله از گفتار حکیمانه خود بیان کرده است. مىفرماید «بزرگترین فقر حماقت و نادانى است»؛ (وَأَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ). زیرا آدم احمق هم آخرت خود را به باد مىدهد و هم دنیایش را. او منافع زودگذر را بر سعادت جاویدانش مقدم مىدارد و لذت ناپایدار را بر سعادت پایدار. به همین دلیل روز رستاخیز دستش از حسنات تهى است و پشتش از بار سیئات سنگین. در دنیا نیز بر اثر ندانم کارىها دوستان خود را از دست مىدهد ومنافع آنى را بر درآمدهاى آینده مقدم مىشمرد. بخل و تنگ نظرى که لازمه حماقت است مردم را به او بدبین مىکند و تدبیر لازم براى تمشیت امور مادى را ازدست مىدهدوبه همین دلیل فقرعقل باعث فقردرزندگى مادى او نیز مىشود. یکى از مشکلات مهم کار احمق نیز مشکل بودن درمان اوست، زیرا او مانند بیمارى است که نه دارو مىخورد و نه پرهیز مىکند. مطابق آنچه مرحوم مفید در کتاب اختصاص آورده در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «إنَّ عیسَى بْنَ مَرْیَمَ قالَ: دَاوَیْتُ الْمَرْضَى فَشَفَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَأَبْرَأْتُ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَالَجْتُ الْمَوْتَى فَأَحْیَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَالَجْتُ الاَْحْمَقَ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَى إِصْلاَحِه؛ حضرت عیسى بن مریم گفت: من بیماران (غیر قابل علاج) را مداوا کردم و آنها را به اذن خدا بهبودى بخشیدم.