#سیر_نبات_حیوان_انسان
آنچه از حس و برهان بدست آمده، این است که
۱- جوهر نباتی مادی وقتی در صراط استکمال حیوانی قرار میگیرد، در این صراط بسوی حیوان شدن حرکت میکند، و بصورت حیوانیت که صورتی است مجرد بتجرد برزخی در میآید،
۲- و حقیقت این صورت این است که: چیزی خودش را درک کند، (البته ادراک جزئی خیالی)، و درک خویشتن حیوان، وجود کامل جوهر نباتی است، و فعلیت یافتن آن قوه و استعدادی است که داشت، که با حرکت جوهری بان کمال رسید، و بعد از آنکه گیاه بود حیوان شد، و دیگر محال است دوباره جوهری مادی شود، و بصورت نبات در آید، مگر آنکه از ماده حیوانی خود جدا گشته، ماده با صورت مادیش بماند، مثل اینکه حیوانی بمیرد، و جسدی بی حرکت شود.
۳-از سوی دیگر صورت حیوانی منشا و مبدء افعالی ادراکی، و کارهایی است که از روی شعور از او سر میزند، و در نتیجه احوالی علمی هم بر آن افعال مترتب میشود، و این احوال علمی در نفس حیوان نقش میبندد، و در اثر تکرار این افعال، و نقشبندی این احوال در نفس حیوان، از آنجا که نقشهایی شبیه بهم است، یک نقش واحد و صورتی ثابت، و غیر قابل زوال میشود، و
ملکه ای راسخه میگردد، و یک صورت نفسانی جدید میشود،
۴- ممکن است نفس حیوانی بخاطر اختلاف این ملکات متنوع شود، و حیوانی خاص، و دارای صورت نوعیه ای خاص بشود، مثلا در یکی بصورت مکر، و در نوعی دیگر کینه توزی، و در نوعی دیگر شهوت، و در چهارمی وفاء، و در پنجمی درندگی، و و اما ما دام که این احوال علمی حاصل از افعال، در اثر تکرار بصورت ملکه در نیامده باشد، نفس حیوان بهمان سادگی قبلیش باقی است، و مانند نبات است، که اگر از حرکت جوهری باز بایستد، هم چنان نبات باقی خواهد ماند، و آن استعداد حیوان شدنش از قوه بفعلیت درنمی آید
۵-. و اگر نفس برزخی از جهت احوال حاصله از افعالش، در همان حال اول، و فعل اول، و با نقشبندی صورت اول، تکامل مییافت، قطعا علاقه اش با بدن هم در همان ابتدای وجودش قطع میشد، و اگر میبینیم قطع نمی شود، بخاطر همین است که آن صورت در اثر تکرار ملکه نشده، و در نفس رسوخ نکرده، باید با تکرار افعالی ادراکی مادیش، بتدریج و خورده خورده صورتی نوعی در نفس رسوخ کند، و حیوانی خاص بشود، - البته در صورتی که عمر طبیعی، و یا مقدار قابل ملاحظه ای از آن را داشته باشد-
۶- و اما اگر بین او و بین عمر طبیعیش، و یا آن مقدار قابل ملاحظه از عمر طبیعیش، چیزی از قبیل مرگ فاصله شود، حیوان بهمان سادگی، و بی نقشی حیوانیتش باقی میماند، و صورت نوعیه ای بخود نگرفته، میمیرد.
۷- حیوان وقتی در صراط انسانیت قرار بگیرد، وجودی است که علاوه بر ادراک خودش، تعقل کلی هم نسبت بذات خود دارد، آنهم تعقل مجرد از ماده، و لوازم آن، یعنی اندازه ها، و ابعاد، و رنگها، و امثال آن، در اینصورت با حرکت جوهری از فعلیت مثالی که نسبت بمثالیت فعلیت است، ولی نسبت بفعل قوه، استعداد است، بتدریج بسوی تجرد عقلی قدم میگذارد، تا وقتی که صورت انسانی در باره اش تحقق یابد، اینجاست که دیگر محال است این فعلیت برگردد بقوه، که همان تجرد مثالی بود، همانطور که گفتیم فعلیت حیوانیت محال است برگردد، و قوه شود.
۸-تازه این صورت انسانیت هم، افعال و بدنبال آن احوالی دارد، که با تکرار و تراکم آن احوال، بتدریج صورت خاصی جدید پیدا میشود، که خود باعث میگردد یک نوع انسان، بانواعی از انسان تنوع پیدا کند، یعنی همان تنوعی که در حیوان گفتیم.
(ترجمه المیزان ج۱ص۳۱۱)
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از پنجره🇮🇷
نشستن در جلسه بد گویان به دین ممنوع
۱.وقتی که کفار مشغول استهزا ء به آیات قرآن هستند از آنها اعراض کنید تا سخنشان عوض شود
۲.اگر فراموش کردی این نهی را وقتی متوجه شدی به نشستن ادامه نده
۳.این نهی فقط اختصاص به کفار ندارد بلکه شامل همه ظالمین است
وَ إِذا رَأَيْتَ اَلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّا يُنْسِيَنَّكَ اَلشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ اَلذِّكْرى مَعَ اَلْقَوْمِ اَلظّالِمِينَ(انعام ۶۸)
۴.اگر در جلسه استهزا کنندگان بنشینی همانند آنها خواهی بود
قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي اَلْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اَللّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اَللّهَ جامِعُ اَلْمُنافِقِينَ وَ اَلْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً(نساء ۱۴۰)
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
#راضی_به_کاری_شریک_آن_کار
اگر کسی دید یا شنید کاری انجام می دهند و او به ان کار راضی شد در ثواب یا عقاب ان کار شریک خواهد
حضرت علی علیه السلام می فرماید؛
۱-اى مردم، خشنودى نمودن از كارى و ناخشنودى نمودن از كارى پاداش و كيفر را فراگير كند
۲-. ماده شتر قوم ثمود را يك تن كشت ولى عذاب همه را در برگرفت، زيرا همه از كشتن آن خشنود بودند
۳-. خداى تعالى فرمايد: «آن را كشتند و همه پشيمان شدند»
۴-زمانى نگذشت كه زمينشان صدا كرد و فرو رفت، چونان صداى گاوآهن تفته در زمين نرم.
۵- اى مردم، هر كه در راه روشن و آشكار رود به آب رسد و هر كه از آن تخلّف جويد در بيابان سرگردان بماند
أَيُّها النَّاسُ إِنَّما يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَى وَ السُّخْطُ. وَ إِنَّما عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَى فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ» فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الُمحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ.
أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ، وَ مَنْ خَالفَ وَقَعَ فِي التِّيهِ!
نهج البلاغه خ ۲۰۱
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از خبرگزاری فارس
این اغتشاش برنامهریزی شده بود
🔹رهبر انقلاب: این حادثهای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت. خب حادثهی تلخی بود. دل ما هم سوخت. ولی واکنش به این حادثه بدون اینکه تحقیقی شده باشد، بدون اینکه هیچگونه امر مسلّمی وجود داشته باشد، این نبود که یک عدهای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود بیاورند، امنیت را به هم بزنند، قرآن را آتش بزنند، حجاب از روی سر زن محجبه بکشند، مسجد و حسینیه را به آتش بکشند، بانک را به آتش بکشند، ماشینهای مردم را آتش بزنند.
🔹این واکنش به یک قضیهای که حالا تأسفآور هم هست، این موجب نمیشود که یک چنین حرکاتی انجام بگیرد این حرکات عادی نبود، طبیعی نبود. این اغتشاش، این اغتشاش برنامهریزی شده بود.
@Farsna
هدایت شده از نسیمی از قرآن
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️🇮🇷
غمگین نباشید
ناراحت نباشید
متاثر نباشید
حاکم ایران #حضرتحجتابنالحسن است.
#سیدحسننصرالله
#امام_حسن_عسکری
۱-امام حسن عسکرى (ع) در روز جمعه هشتم ربیعالثانی سال 232 هجری قمری در مدینه به دنیا آمد. پدرش امام دهم حضرت امام هادی (ع) است. نام مادر گرامی آن حضرت «حدیث»، «سَوسَن»، یا «سلیل» ذکر شده است.
۲-دوره امامت امام عسکری (ع) همزمان با سه خلیفه همراه بود:
معتز عباسی (۲۵۲-۲۵۵ ق)،
مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ ق)
و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ ق).
۳-در دوره زندگی امام عسکری (ع)، دستگاه عباسی به ابزاردستی برای امیران رقیب تبدیلشده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند.
بعد از قتل «مستعین»، خلیفه دیگری عباسی «معتز» به خلافت رسید و در سال 255 حضرت را زندانی نمود. با آغاز خلافت «معتمد» (۲۵۶ ق) که با قیامهای شیعی روبهرو بود، امام از زندان آزاد شد. در صفر سال ۲۶۰ ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد.
۴-سرانجام امام حسن عسکری در هشتم ربیعالاول سال ۲۶۰ ق، در ۲۸ سالگی در سامرا به شهادت رسید
@jorenab
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
#شیخ_بهایی
https://eitaa.com/jorenab
آگاه باشید و براستی آن کس از ما(یعنی حضرت مهدی(ع) )که فتنه های آینده را دریابد،
۱-با چراغی روشنگر در آن گام می نهد
۲-، و برهمان روش صالحان (پیامبر اکرم(ص) و امامان گذشته) رفتار می کند تا گره ها را بگشاید،
۳- بردگان (و ملّت های اسیر) را آزاد سازد
۴-، و جمعیّت گمراه (و ستمگر را) پراکنده،سازد
۵- و جریان حق پراکنده را جمع آوری کند
۶- (حضرت مهدی(ع) سالهای طولانی) در پنهانی از مردم به سر می برد آن چنان که اثر شناس اثر قدمش را نمی یابد گرچه در یافتن اثر (و نشانه ها) تلاش فراوان نماید.»
اَلا وَ اِنَّ مَن اَدرَکَها مِنّا یَسری فِیها بسِرِاجٍ مُنیرٍ و یَحذُو فیها عَلی مِثالِ الصّالِحین لیَحلَّ فیها رِبقاً وَ یُعتِقَ فیها رقّا وَ یَصدَعُ شَعباً، وَ یَشعَبَ صَدعاً، فی سُترَةٍ عَنِ النّاسِ لایُبصِرُ القائِفُ اَثَرَهُ وَلَو تابَعَ نَظَرهُ
(نهج البلاغه خطبه ۱۵۰)
@jorenab