هدایت شده از جرعهنوش | علی احسانزاده
پیرامون عزاداری #محسنیه (2)
- عناوین ثانویه هم باید در جعل مناسک مد نظر قرار گیرند. یکی از این عناوین، بازتاب فراوانیِ مناسک عزا در جامعهی مؤمنان است. اگر ما نسبت به وفیات و موالید، نگاه تقویمی داشته باشیم، به چند مشکل برمیخوریم: اولاً بهجز عاشوراء و 21 رمضان و نیمهی شعبان، هیچیک از ایام شهادت و میلاد، تاریخ دقیق حتمی ندارد. بنا بر این، اگر بخواهیم حداکثری نگاه کنیم، باید همهی احتمالات را مراسم بگیریم و گر نه، در برگزاری مراسمات، به تبعیض عمل کرده و فقط مناسبتهای قویتر را برگزار نکنیم یا یکی را از میان احتمالات برگزینیم، که این خلاف نگاه تاریخی است و صرفاً جنبهی رجائی در آن لحاظ شده است. ثانیاً در برخی موارد دچار تعارض میشویم مانند هفتم صفر که محل تعارض شهادت امام مجتبی و میلاد امام کاظم (علیهماالسلام) است. آنوقت ممکن است به رفتارهایی مبتذل دست بیازیم مانند آنچه اخیراً مرسوم شده که میلاد حضرت موسی بن جعفر را بدون هیچ مدرکی در ذیالحجه میگیرند تا با شهادت امام حسن تداخل نداشته باشد! ثالثاً کمتر روزی را خواهیم یافت که در آن مصیبتی بر اهل بیت علیهمالسلام وارد نشده باشد، اینگونه اگر هیئتی بودن را التزام به حزن و فرح اهل بیت تعریف کنیم و ملاک حزن و فرح را هم تقویمی بدانیم، مصیبتزدگی وجه غالب ایام ما در طول سال خواهد بود و این خود چند ایراد دارد؛ یکی آنکه بزرگداشتها و مناسک مرتبط با آنان را لوث، عادی و بیخاصیت میکند و غرض اصلی را از بین میبرد، دوم: اکثر متدینین را از کلیت بزرگداشت و عزاداری خسته و رویگردان میکند و سوم: اهل ولاء را به اقلیتی از جامعهی متدین تبدیل میکند که احیاناً از آن سو تندرو خوانده شوند و از این سو، قاطبهی مؤمنین را لاابالی و بیولایت خطاب کنند. و این دوقطبی و انشقاق قطعاً از نظر شرع انور مردود است و مضر. چهارم: عزاداری حالتی فوقالعاده است که لوازمی دارد، حال اگر به وجه غالب تبدیل شود، میزان تعطیلات و حالاتِ فوقالعاده افزایش یافته و جامعه را از روند باثبات کارآمد خارج میکند. نمونهاش همین تعطیلات فراوان حوزوی است. مثلاً چرا باید در همهی ایام شهادات، دروس حوزههای علمیه تعطیل باشد؟ آیا این مورد رضایت ائمه است و یا خاصیتی برای عموم طلاب دارد، یا فقط ناشی از همین نگاه تقویمی غیرحکیمانهی #اسلام_مناسکی است؟
- مناسک وضع شدهاند تا اغراضِ جعل را فراهم آورند، حال آنکه ما اغراض را فراموش کرده، و به این پوسته بدون توجه به مغزی که باید میداشت و اکنون از آن تهی شده است، چسبیدهایم و فقط عزا میداریم تا ثواب ببریم. غافل از آنکه آنچه از ثواب بر آن رفتارها بار نمودهاند، برای تقویت آن لُبّی است که در ورای این ظاهر و پوسته حاصل میشود. ولی ما با حفظ آن ظواهر، به جنگ آن غرض رفتهایم و امید ثواب داریم و مقدس مینُماییم!
- نکتهی آخر، پیرامون زمان حمله به بیت امیرالمؤمنین و جراحت حضرت زهراء (علیهماالسلام) است که بنا بر تحقیقات استادانی چون استاد یوسفی غروی و استاد طائب، این ایام حدود دو هفته پیش از شهادت حضرت صدیقهی طاهره است نه در دههی پس از رحلت رسولالله (صلوات الله علیه و آله).
@jorenush
13790223_7330_24k.mp3
27.12M
#هدیه ویژه میلاد مبارک نبی اکرم (ص) و امام صادق (ع)؛
خطبههای امام خامنهای در نماز جمعه تهران در اردیبهشت ۷۹
این دو خطبه شامل دو سرفصل کلی است؛ یکی شرحی از شخصیت و سیرهی پیامبر
یکی هم بحثی مفصل دربارهی وحدت اجتماعی
این روزها که #وفاق_ملی نقل محافل و مجالس است، شنیدن این سخنرانی ضروری مینماید.
@jorenush
هدایت شده از روزنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید حسن نصرالله:
این نظر شخصی من است....
اگر قضیه شهادت حاج قاسم و ابومهدی سهل گرفته شود، این آغاز یک خطر است.
▫️ای سیدعزیز!
امروز آن خطر بزرگ
مثل صاعقه بر سرمان فرود آمده است
و ما امروز عزادار توایم...
اما
شادی این لحظات دشمن کوتاه خواهد بود
انشالله
آنان را به عزا خواهیم نشاند
دعایمان کن که شرمندهات نشویم
@rozaneebefarda
داغ شهید را سرد نکنیم
شهادت سید، یک حادثهی عادی نیست؛
هیچ شهادتی عادی نیست، ولی شهادت سید فراتر از همه است؛ نصرالله علمدار جبهه بود.
پس شهادت سید را عادی نکنیم.
وقتی سیدالشهداء علیهالسلام در عاشورای ۶۱ شهید شدند، حضرت زینب و امام سجاد علیهماالسلام سخن از جایگاه والای شهید و پیروزی جبههی حق در همهی مراحل تاریخی و ... نزدند؛ مردم کوفه را سرزنش کردند، از عظمت شهادت عاشورا گفتند، گریستند و گریاندند. و دنیای پس از عاشورا، هرگز برای آنان مانند پیش از عاشورا نشد.
حضرت زینالعابدین علیهالسلام تا پایان عمر، یعنی تا سیوچند سال بعد، زندگی عادی را بر خود حرام کرد؛ همواره گریست، گریاند و بستر روایت عمق فاجعه را فراهم کرد.
تا عاشورا عادی نشود.
خون شهید، آن هم شهادتی به این عظمت، ظرفیت تولید انقلاب دارد،
از تیزی و تلخی حادثه کم نکنیم.
همدیگر را دلداری ندهیم،
#خشم_انقلابی را حفظ و تقویت کنیم.
همین
@jorenush
اگر انقلابیون قم در ۱۷ دی ۵۶، مقالهی توهینآمیز به امام را کوچک گرفته بودند و نخروشیده بودند، جرقهی انقلاب زده نمیشد.
لحظهشناسی و درک حساسیت صحنه، میتواند جرقهی یک حرکت عمومی و انقلاب باشد.
ولی اگر در این فاجعه، سخن از پیروزیها بگوییم و آیات امیدبخش قرآن را بخوانیم و دل خودمان را تسلی دهیم یا تحلیلهای دیپلماتیک ارائه دهیم، هزاران جرقه نیز ما را به انقلاب نخواهد رساند.
بلایی که بر سر شهادت حاج قاسم و هنیه و دیگران آوردیم، بر سر شهادت سید نیاوریم.
حرکت کنیم
به جای اقدامات صوری و نمادین، اقدامات عینی و واقعی بکنیم.
فراموش نکنیم
#تبیین نیازمند بستر است
تا گوشها حساس نشوند، به تبیین گوش نخواهند سپرد
و بستر تبیین را میدان فراهم میکند.
@jorenush
رئیس شورای عالی امنیت ملی باید مسئولیت این جنایت را بپذیرد
باید از او #استیضاح کرد
از نمایندگان مجلس میخواهیم نظر #شفاف خود را درباره این مساله بیان کنند که عقبنشینی این رئیس و بستن دست فرماندهان میدان، چه تاثیری در تاخیر حمله به اسرائیل و جریکردن این سگ هار داشته
نمایندگان باید موضع خود را مشخص کنند: یا رئیس را به محکمهی مجلس بکشند و او را ملزم به انتقام #سخت کنند
یا ما تکلیفمان را با آنها خواهیم دانست.
@jorenush
برای من، تابستان ۱۳۸۵ آغاز یک دوران و زندگی جدید بود؛
ورودم به مدرسهی عشق، همراه شد با جنگ ۳۳روزه.
و این، شتابدهندهی فوقالعادهای بود برای تغییر در من و زندگیام.
جنگ ۳۳روزه نهفقط نقطهی عطفی در تاریخ منطقه و جهان، بلکه نقطهی عطفی در زندگی کسانی چون من هم بود.
آن سال و روزهای پرشور و هیجان و سربلندی، به من و ما عزت داد، افتخار بخشید، امید و تکیهگاه داد؛ ما را زنده کرد.
و این وسط، #سید_حسن_نصرالله یک قهرمان بود؛ یک اسطوره.
دوستش داشتیم و پشتمان به او گرم بود؛ آنچنان که بچهها در مقابل لات محل به بابای خود دلخوشند؛ او بابای جوان و نیرومند ما بود، مرتبهای پایینتر از پدربزرگ حکیمی که سایهاش بر سرمان است.
سید را نه آنکه فقط دوست داشتیم، به او مباهات میکردیم، اعتبار ما بود.
سید برای خیلیها مانند من، حیثیت وجودی داشت؛ یعنی اگر نبود حتماً بخش مهمی از وجود ما ناقص بود.
و حالا او نیست.
او که امید و دلگرمی ما بود در مقابل آن حرامیها.
گرمی صدایش و فریاد رسایش خون را در رگ ما میجوشاند، کلماتش جان میبخشید.
و حالا آن صدا و آن کوه باصلابت و زیبا، خاموش شده.
اللهم انا نشکو الیک ...