آدم باید امضای خودش رو داشته باشه، خط فکری خودش رو بسازه و دو دو تاش رو با مرام خودش بکنه چهارتا وگرنه که خاکِ زندگی اونقدری روی وجودش میشینه که خودشو لای دو دو تای بقیه گم کنه.
مثل همهیِ وقتایی که چراغ زندگیت خاموش شد و صبر کردی تا چشمت عادت کنه، اطرافت رو ببینی و دوباره راهت رو پیدا کنی، بازم عادت میکنی عزیزم، بازم راهت رو پیدا میکنی صبر کن.
دیر میفهمی که "تو" کافی بودی، چیزی که کافی نبود "دوست داشتنِ یه طرفه از جانب تو" بود.
خیلی دوست دارم بدونم چه فعل و انفعالاتی در مغز یک مرد رخ میده که فکر میکنه با داشتن یه فرزند یا ازدواج با یه زن، سند مالکیت شخص رو به نام خودش زده و هر چیزی اعم از تفکرات و سبک پوشش اون فرزند یا زن رو میخواد کنترل کنه.