شاید براتون سوال پیش بیاد که "آیا قراره تا آخر تابستون هر روز نفرتپراکنی کنم علیه گرما؟" که باید بگم بله برنامه همینه.
[تقلید]
قبلتر ها که خاک فضای مجازی روی زندگیها ننشسته بود شاید آدمای متفاوت تری داشتیم، یک نفر از ارکست لذت میبرد یکی از آهنگهای گوگوش، یکی کتاب میخوند یکی دیگه با مکتوبات آبش تو یه جوب نمیرفت. یکی سرخ بود، یکی سفید، یکی سینه چاکِ تئاتر بود و یکی دیگه میگفت این مطربی و اَدا بازی چیه؟
اما حالا عزیزِ من! امان از حالا! فغان از الان و اشک از فردا.
الان تهِ کلماتت رو مزین میکنی به علائم نگارشی، علایقت رو وصل میکنی به فلان بلاگر، نگاهت رو میدوزی به رفتار فلان چنل نویس و قلبت رو پر میکنی از چیزهایی که یا اونقدر کوچیکن که گم میشن و یا اونقدر بزرگن که قلبِ تو رو گم میکنن. خاک مجازی رو پاک کن، جارو رو بردار و بیوفت به جونِ قلبت.
نذاری دو صباحی هم که به خودت حق انتخاب و ساختن دادن "دنباله رو چیزی باشی که دوستش نداری"