«والله عزیز ذوانتقام»
خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را
همان شب که شکستی حرمت این خاک و پرچم را
چه باک از مرگ تا ما تشنهی دیدار دلداریم
که با این تشنه کامیها گرفتیم آب زمزم را
ولی بعد از شهادت همچنان دستان ما باز است
ندیدی ضرب شست ناب طهرانی مقدم را؟
صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری
تو که کر میکنی با ادعایت گوش عالم را
چه شب ها که غذای غزه رگبار مسلسل بود
تو حالا نوش جان کن وعدهای این مشت محکم را
هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن
چه ایامی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را..؟
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
#شعر از عاطفه جوشقانیان
#وعده_صادق |#فلسطین | #غزه
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#امالبنین
🔰 از قبیله شجاعان
▫️شنيده بود كاروان به مدينه نزديك شده است. دلش طاقت نمیآورد صبر كند. خودش رفت تا زودتر به كاروان برسد، نزديك دروازه شهر شده بود اما از كاروان خبري نبود. بشير را ديد. بشير سعي كرد راهش را كج كند تا با او مواجه نشود. قدمهايش را تندتر كرد، دويد. بشير را صدا زد. بشير، بشير... . بشير ايستاد. پرسيد بشير چه خبر؟ بشير سرش را پايين آورده بود و لبهايش را میجويد. باز پرسيد بشير چه خبر؟ بشير جواب داد: مادر، سرت به سلامت باد، عبداللهات شهيد شد.
▫️به ياد روزي افتاد كه عقيل به قبيله آنها و يكراست به چادرشان آمد و با پدرش صحبت كرد. وقتی عقيل رفت، پدرش صدايش زد. فاطمه! و او چهار زانو مقابل پدر نشست. عقيل آمده بود تا تو را برای عليبن ابيطالب سلاماللهعلیه خواستگاري كند؛ قبول ميكني؟ و او لبخند زده بود. بعدها مولايش به او گفته بود از برادرم عقيل خواسته بودم زنی از قبيلهای شجاع به من معرفی كند تا برايم شيرفرزندانی بياورد؛ و عقيل تو را برايم خواستگاري كرد. فاطمه دختر حزامبن خالدبن ربيعه عن عامر.
سرش را بالا آورد و دوباره پرسيد بشير چه خبر؟ بشير نگاه طولاني به او انداخت، چه بگويم مادر، عثمان و جعفرت هم شهيد شدند.
▫️انگار همين ديروز بود كه وارد خانه علیبن ابيطالب شد. دستی به سر زينب سلاماللهعلیها كشيد و گفت «خانم به خدمت خانه و شما آمدهام.» وقتي علی سلاماللهعلیه فاطمه صدايش كرد، گفت: مرا فاطمه صدا نزنيد هر بار كه اين نام را بگوييد دل بچهها میلرزد.
▫️بشير از اسب پياده شد. نگران شده بود. امالبنين هيچ واكنشی از خودش نشان نمیداد. صدايش زد: مادر، مادر... . چند قدمی به عقب رفت و دوباره پرسيد بشير چه خبر؟ بشير با صداي لرزانی جواب داد: عباست هم شهيد شد.
▫️چشمهايش را بست. روزي را ديد كه حسن علیهالسلام، حسين علیهالسلام، كلثوم علیهاالسلام و زينب علیهاالسلام كنار پدرشان بر سر سفره غذا نشسته بودند. عباس تازه به دنيا آمده بود، او را بغل گرفت دور سفره و دور سر بچهها و پدرشان گرداند و گفت: عباسم به فداي شما، عباسم به فدای همهتان.
▫️چشمهايش را باز كرد طاقتش تمام شده بود. چرا بشير به او نمیگفت چه خبر؟ بشير نمیفهمد كه او چه میپرسد. فرياد زد از حسين سلاماللهعلیه چه خبر؟ همه بچههای من هر آنچه زير اين گنبد ميناست به فدای ابیعبدالله. بگو از او چه خبر؟ و بشير با صدای لرزانی جواب داد، حسين (سلاماللهعلیه) را لب تشنه...
حرفهای بشير تمام نشده بود كه فرياد زد: بند دلم را پاره كردی و شاهرگ حياتم را بريدی....
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم فاطمه جوادی
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
خداحافظی با ماه رمضان... اشکهای فراق و نجوای سپاس
ای ماه گرامی، ای روشنی بخش دلها و آموزگار جانها!
امروز دستهای دعا را به آسمان بلند میکنیم تا با تو وداع کنیم، در حالی که قلبمان میان غم فراق و شکرگزاری دیدار میلرزد.
تو همچون نسیم پربرکتی آمدی و رحمت خداوند رحمان را به یادمان آوردی و به ما آموختی که صبر، افسارِ نفس است، که شب، زمانِ دیدار است و دعا سلاحی برای زدودن غمها.
در سایهروشن روزهایت، زبان سکوت را آموختیم. در شبهایت، با ادبِ شبزندهداران به سجده افتادیم و بر آستان آسمان التماس کردیم تا آمرزش و رضای خدا را طلب کنیم.
قرآن را چنان خواندیم که گویی برای نخستین بار میشنویمش، و آن را با اشکهایی به پایان رساندیم که عهد بستند هرگز از عبادت جدا نشوند.
ای ماه تراویح و قیام، ای ماه شب قدر که از هزار ماه برتر است! اکنون سحرهایت به پایان رسیده و نجوای عاشقان، همچون آخرین نامههای عشق به آسمانها میرسد.
میدانیم که فراق تو نزدیک شدن به دیداری دیگر است؛ چرا که هر که در تو اخلاص ورزید، از رحمت خدا دور نخواهد ماند.
اما فراق تلخ است؛ چرا که تو جزیی از وجود ما شدهای و به ما یادآوری میکنی که دنیا فانی است و عبادت، جاودانگیست. پس چون کوچ میکنی، دستان ما را بگیر و به سوی پروردگارمان راهنما باش.
امروز میگوییم: «خدایا! این آخرین دیدارمان نباشد»، و به تو قول میدهیم که تقوا را در رفت و آمدهای روزانه همراه خود برداریم و قرآن را چون دوستی ناگسستنی همنشین خود کنیم.
خداوند دانا ما را به اشک سحرهای ماه رمضان بپذیر و کاستیهایمان را بیامرز؛ چرا که به ما آموختی که بنده همواره خطا میکند و استغفار میجوید و تویی بزرگترین آمرزندگان.
سلام بر تو ای رمضان! سلام بر روزهای پاکیزهات، سلام بر شبهایت که ایستگاه تجدید ایمان بودند. ما بر تو میگرییم، اما اشکهایمان سرشار از امید است... امید به دیداری دوباره در سالی دیگر، اگر خدا بخواهد.
خدایا! کارهای نیکمان را بپذیر، ما را از آزادشدگان از آتش قرار ده، لذت مناجات را روزیمان کن و پس از رمضان نیز بر طاعتت پایدارمان دار.
آمین.
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 الناز موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
بخوان در گوش دنیا ، "رتل القرآن ترتیلا"
بخوان از نصر از اسرا ... "و نزلناه تنزیلا"
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان هم سفره ی جالوت با دستان خون آلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دل های پر از طغیان و کفر و کینه : "قل موتوا"
به چشمانی که بازند و نمی بینند : "اُنظرنا"
دمشق و #غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جایی ست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذی الاوتاد ، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخه های کوچک زیتون
نسوزد خانه ای بر شانه های #مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه ، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بی سر را
جهان از درد می پیچد به خود ، آماده ی فجر است
شب تاریک خواهد رفت ، "وعدا کان مفعولا"...
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی می رسد یک لشکر آزاده از هرجا...
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم طیبه عباسی
#انا_علی_العهد
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
دههی کرامت؛ فصل شکوه مهربانیهای الهی
در آسمان نورانی تقویم دلهای مؤمن، دههی کرامت همچون نگینی درخشان میدرخشد.
این دههی پربرکت، از میلاد با سعادت حضرت معصومه(سلام الله عليه) آغاز میشود و با ولادتِ فرخندهی امام رضا(عليه السلام) به اوج معنویت میرسد. دههای که هر لحظهاش، یادآور کرامتهای بیشمار خاندان عصمت و طهارت است.
حضرت فاطمهی معصومه(سلام الله علیه)، بانوی بزرگواری که خاک قم به قدوم مبارکش، عطرآگین شد، مظهر صبر و عفت و دانش است. ایشان چراغ هدایتی برای تمام زنان عالم و فاضل هستند و مسیرِ محبت به اهلبیت(علیهم السلام) را برای مشتاقانِ حقیقت روشن میکنند.
سپس، در قلب این دههی نورانی، میلاد امام هشتم، حضرت علیبنموسیالرضا(علیه السلام) فرا میرسد. امام مهربانیها، که هر سخناش گوهری از معرفت و هر سکوتاش دریایی از حکمت بود. وجود مقدسشان، گنجینهی کرامت و واسطهی فیض الهی برای تمام جهانیان است.
دههی کرامت، فرصتی است تا بار دیگر، دلهایمان را میزبان عشق به این خاندان پاک کنیم. در سایهی محبت آنان، از کرم بیپایان پروردگار بهره ببریم و زندگیمان را با اخلاق و معنویت رضوی آراسته سازیم.
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻خانم موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
🌸جایگاه معنوی #دهه_کرامت در تقویم اسلامی
#قسمت 1
دهه کرامت، ایامی سرشار از نور و معنویت است که با میلاد #حضرت_معصومه (سلام الله علیه)، بانوی شفاعت و مهربانی، آغاز میشود و در میلاد امام رضا (علیه السلام)، خورشید هدایت و ولایت، به اوج میرسد. این دهه، فرصتی است برای بازاندیشی در مفاهیم عمیق کرامت انسانی، شرافت و اخلاص.
واژه «دهه کرامت» نخستین بار در اوایل دهه ۱۳۸۰ وارد ادبیات عمومی ایران شد و بهسرعت بهعنوان نمادی فرهنگی و معنوی در میان مردم شناخته شد. هدف از انتخاب این نام، تأکید بر ویژگیهای والای کرامت و فضایل اخلاقیای بود که در سیره امام رضا (علیه السلام) و حضرت معصومه (سلام الله علیه) نمایان است. این عنوان از سوی نهادهای فرهنگی و مذهبی معرفی شد تا بستری برای تقویت فرهنگ اهلبیت (علیه السلام) و ارزشهای انسانی فراهم آورد.
در این ایام، جشنها، مراسم مذهبی و برنامههای فرهنگی با محوریت ترویج کرامت انسانی برگزار میشود.
دهه کرامت، نهتنها زمانی برای شادمانی و معنویت، بلکه فرصتی است برای تدبر در آموزههای اهلبیت (علیه السلام) و تلاش برای پیادهسازی آنها در زندگی روزمره.
این دهه، پنجرهای است به سوی آسمان، برای رسیدن به نور محبت الهی و بهرهمندی از شفاعت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#قسمت 2
#دهه_کرامت
🌸نقش #حضرت_معصومه (سلام الله علیه) در ترویج علوم دینی
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیه) بانویی عالمه، محدثه و از پرورشیافتگان مکتب اهل بیت (علیه السلام) بودند که در گسترش معارف اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. ایشان نه تنها خواهر امام رضا (علیه السلام) بودند، بلکه از نظر علمی و عرفانی نیز در جایگاهی رفیع قرار داشتند. امام صادق (علیه السلام) در شأن ایشان فرمودند:
«مَنْ زَارَهَا عَارِفًا بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ»
(هر کس او را با معرفت به حقش زیارت کند، بهشت از آن اوست.)
«بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۲»
نقش علمی و حدیثی
حضرت معصومه (سلام الله علیه) راوی احادیث بسیاری از امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) بودند. شیخ عباس قمی در «منتهی الآمال» نقل میکند که ایشان حلقههای درس داشتند و زنان و مردان بسیاری از محضرشان بهره میبردند.
همچنین، علامه مجلسی در «بحارالانوار» روایاتی را از ایشان نقل کرده که نشاندهنده عمق دانش فقهی و تفسیری ایشان است.
جایگاه عرفانی
از منظر عرفانی، حضرت معصومه (سلام الله علیه) مظهر اسماء الهی و تجلیگاه فضایل اخلاقی بودند. امام رضا (علیه السلام) درباره ایشان فرمودند:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنِي»
(هر کس معصومه را در قم زیارت کند، گویی مرا زیارت کرده است.)
«عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۶۷»
این حدیث، نشاندهنده مقام والای ایشان در سلوک معنوی است.
بُعد ادبی و فرهنگی
زیارتنامه حضرت معصومه (سلام الله علیه) که در «مفاتیح الجنان» آمده، نمونهای از بلاغت و فصاحت ادبی است و مضامین عرفانی عمیقی دارد. این زیارتنامه، همچون گنجینهای از معارف ناب اسلامی، همواره مورد توجه ادیبان و عالمان بوده است.
حضرت معصومه (سلام الله علیه) با وجود عمر کوتاه خود، چنان تأثیری در تمدن اسلامی گذاشتند که امروز قم به برکت وجود ایشان، پایگاه علوم دینی شده است. نقش ایشان در ترویج حدیث، تفسیر و عرفان، الگویی جاودانه برای همه جویندگان علم و معنویت است.
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#قسمت 3
#دهه_کرامت
نور شیراز؛ احمد بن موسی (علیه السلام)
در کوچه پس کوچههای زمان، چراغی روشن است که هرگز خاموش نمیشود. او شاه چراغ است، احمد بن موسی(علیه السلام)، آن عارف شبزندهدار که نفسهایش با ذکر خدا عجین بود.
چه زیباست زندگی مردی که همه وجودش را به پای محبت برادرش امام رضا(علیه السلام) ریخت و راهی شد تا به دیدار یار برسد.
در سکوت شبهای شیراز، هنوز هم نجوای مناجاتهایش به گوش میرسد. گویی دیوارهای حرمش، رازهای شبهای عبادتش را در سینه حفظ کردهاند.
او که در زندگی، نمونه کامل یک شیعه واقعی بود، پس از شهادت نیز چراغ هدایتی برای همه جویندگان راه ولایت شد.
زیارتگاهش آینهای است که عشق حقیقی را نشان میدهد. هر که با دل شکسته به آستانش پناه آورد، گویی دست محبتی بر سرش کشیده میشود.
در کنار مضجع نورانیاش، گویی زمان میایستد تا یادآوری کند که عشق به اهل بیت(علیه السلام)، جاودانه است و هیچگاه نمیمیرد.
سلام بر تو ای احمد بن موسی، ای که نامت در دلهای عاشقان زنده است و نورت در تاریکیهای روزگار، راهنمای سفر به سوی خدا.
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#قسمت 4
#دهه_کرامت
طلوع مهر خراسان: ولادت امام رضا سلاماللهعليه و دلدادگی ایرانیان
شبی که ستارگان آسمان مدینه در شُرُف طلوع خورشیدی هشتمین میدرخشیدند، جهان نفسهایش را حبس کرد.
تولد علی بن موسی(علیه السلام)، همان قله نورانی که تاریخ را با نام «رضا» مزین ساخت، نه تنها آغاز حیات جسمانی که تجلی گوهری از ملکوت بود.
گویا آسمانها به زمین لبخند زدند و فرشتگان نغمه سر دادند: «اینک مولودی متولد شد که نامش در لوح محفوظ، مهر بیپایان خلق است.»
در آن شب مقدس – یازدهم ذیالقعده سال ۱۴۸ هجری – گویی کوثر فاطمی بار دیگر جاری شد. امام کاظم(علیه السلام) در آغوش گرفتند فرزندی را که نگاهش عمق اسرار را روایت میکرد. کودکی که در نخستین نگاه، موسی(علیه نبی) در سیمایش تجلی یافت و علی(علی السلام) در روحش حلول کرد.
تاریخ نگاشت: «این مولود، وارث علم پیامبران و مظهر جمال الهی است.»
از مدینه تا خراسان: پیوندی آسمانی
امام رضا(سلاماللهعليه) هرگز به ایران نیامدند مگر آنکه پای در مسیر عشق نهادند؛ اما چگونه است که دلهای ایرانیان قرنهاست در آستان قدسش میتپد؟ شاید پاسخ را در کلام خود ایشان باید جست: «مردم آن دیار، با دلهای پاک و عشق بیریا به اهل بیت میپیوندند.» (بحارالانوار، ج۴۹)
این عشق، ریشه در همان ندای ملکوتی دارد که از مدینه تا مرو، از دل تاریخ تا امروز، پیوندی ناگسستنی آفرید.
ایرانیان، عشق به امام رضا(علیهالسلام) را در تاروپود فرهنگ خویش تنیدهاند. گنبد طلایی حرمش، نه تنها نمادی معماری که قلب تپنده میلیونها دلداده است. هر زائر، با قدم نهادن در حریمش، گویی بر قلهای از معرفت ایستاده است.
شعرایی چون مولوی و حافظ، نامش را در غزلهای عرفانی خود جاودانه ساختند و خوشنویسان، کلامش را با طلا بر کتیبهها نقش زدند. اینها همه، ترجمه همان جمله امام است: «محبت ما اهل بیت، در دلهای مؤمنان جای گرفته است.» (عیون اخبار الرضا)
سپیدهدمی که هرگز غروب نکرد
امروز، پس از دوازده قرن، اشکهای شوق زائران در ضریحش، ادامه همان ندایی است که در روز ولادتش آسمان را به لرزه درآورد. ایرانیان، در هر سوژهای – از نقاشی قهوهخانهای تا نوای دلنشین موسیقی مقامی – عشق خود را به او فریاد میزنند. آیا این همان تحقق وعده الهی نیست که فرمود: برترین مخلوقات، آنانند که محبت آل محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جانشان ریشه دوانده است.
ولادت امام رضا(علیهالسلام)، طلوع مهر بیغروبى است که از مدینه تا خراسان، از دل تاریخ تا امروز، راه بشریت را روشن کرده است. دلدادگی ایرانیان به این امام همام، قصهای است از عشقى که زمان و مکان را درنوردیده و در جان یک ملت جاودانه شده است. به راستی، چه زیبا سروده است شاعر:
«به خراسان اگر آن خورشید نتابد
جهان را ارزش آفتابى نخواهد بود...»
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻خانم موسوی یکتا
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#روایت_جنگ
قسمت1⃣
سالها در روضه ها همراه با زینب کبری(س) دو کودکم را لباس رزم پوشانده بودم و باچشمانی خیس از اشک روانه ی میدان کرده بودم و هربار به خود نهیب زده بودم که شهادت آرزوی هر انسان آزاده ایست و این جسم خاکی تنهاامانتی ست که دوباره به خاک خواهیم سپرد
پس اگر دشمن سرشان را هم به سویم پرت کند چون ام وهب رجزخواهم خواند وخواهم گفت هدیه ای را که در راه خدا داده ایم پس نخواهیم گرفت...
وامروز هنگام تحقق تمام آن رویا ها بود...
میان نبرد حق وباطل باتنها سلاح ایمان، لباسی ازجوشن دعا برقامت رعنای کودکانم پوشاندم و دست دردست هم درهوایی گرم میان ازدحام دلدادگان جهاد راهی یکی از باشکوه ترین نماز جمعه های تاریخ شدم...
اززمین وزمان گرما بود که بر سر و رویمان میبارید وشوق وحرارتِ قلب هایمان را چند برابر می کرد.
خورشید به بالاترین جایگاه خود درآسمان رسیده بود و میخواست گرمای وجودش را نه بر تن ها که بر جان هایمان بریزد...
لحظه ای ذکر ودعا از لبانم نمی افتاد...
لرزشی عمیق را در وجودم حس می کردم که بی شباهت به ترس بود...
نوری از جنس ایمان بود که با آرامشی عجیب بر قلب هایمان سرازیر می شد...
ما به سمت پناهگاهی آمده بودیم تا با هم شعار یدالله فوق ایدیهم را مشق کنیم...
آمده بودیم تا سر خُم می به سلامت باشد گرچه شکند سبویی...
شعارهای بعد از نماز برایم ایمان بعد از ایمان بودند و با هربار الله اکبر یک قدم خود را به خدایم نزریکتر می دیدم...
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻 خانم بغدادی
#هر_خانه_یک_سنگر
#سهم_من_از_جنگ
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#روایت_جنگ
قسمت2⃣
شب ازنیمه گذشته بود انگار کسی خواب راازچشمانم ربوده بود...
متنم را از نو دوباره خواندم
توجهی به ساعت که بی توجه به من در حال گذر بود نداشتم
به خود که آمدم نزدیک اذان صبح بود ...با همان وضوی سرشب سر به سجاده گذاشتم
دلم هزارتکه بود تکه ای درغزه، تکه ای دریمن، تکه ای درشهادت سرداران وطن...
بایدبرای۴۰مومن دعامیکردم،باهر نام شهیدی قطره اشکی برصورتم روان میشد...
میان اللهم اغفر لشهید سیدحسن نصرالله و سیدابراهیم بودم که ناگهان
صدای شکسته شدن دیواره های صوتی آسمان امن شهرم وجودم را ناامن کردند
صدای تپش قلبم را به وضوح میشنیدم...
به خودنهیب زدم که چیزی نیست این نیزخواهد گذشت
هرچه سعی کردم به سراغ شهیدبعدی برم نشدکه نشد گویی همه باهم صفحه ی وجودم راترک گفته بودند...
دل شکستن نمازراهم نداشتم باید به هرزوری بود به اتمام می رساندمش...
هواپیما بود یاهرچیزغول پیکر دیگری، صدایش تمامی نداشت
به متن نوشته شده سرشبم فکرمیکردم که مناسب بودبرای بعد ازشهادتم!
به زیرآسمان رفتم...
تاچشم کار میکرد سیاهی بود و برق نگاه ستارگان،که درحال تماشای من بودند...
#سهم_من_از_جنگ چه بود؟
کجای جبهه حق جای داشتم...
باب جهاد ازهرسو به رویمان درحال گشودن بود...
#جهاد_تبیین یک قلم لازم داشت برای این نبرد...
دیگر ساکت ماندن معنا نداشت ما همه در کارزاری الهی به مقابله فرا خوانده شده بودیم
دست خدا که بالای تمام دستها بود راحس میکردم
(ولله جنود السماوات ولارض)
(یدالله فوق ایدیهم)
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻خانم بغدادی
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft
#روایت_جنگ
قسمت3⃣
بی خبری
نباید به سرک کشیدن درفضای مجازی عادت می کردم...
چندروزی می شد که در بی خبری بودم...
بی خبری خوش خبری برایم بی معنا بود!
مگر میشود عزیزت در معرکه جنگ باشد و با بی خبری خوش باشی...
دراین چندروز بچه ها را به معنای دقیق کلمه به دندان گرفته بودم...
نمیخواستم آب در دلشان تکان بخورد...
چراغ کوچک بالای سرشان را آهسته خاموش کردم
چقدر آرام خوابیده بودند...
به حالشان غبطه خوردم
من باایمان به شغل همسرم به ازدواج او درآمده بودم وهمیشه هم بابت آن خدا را شاکربودم
روی کاناپه روبه روی درنشستم
قد رعنایش را دربین چهارچوب در میدیدم که به طرفمان می آید
کاش آخرین بارحسابی نگاهش کرده بودم
به تصویر آخرین خداحافظی اش درذهنم خیره مانده بودم
نفهمیدم چطور خوابم برد
نورآفتاب به زورخود را به درون خانه کشیده بود
دلم شور می زد،تلفن همراهم رابرداشتم
باخواندم اولین خبر بی اختیار موبایل ازبین دستانم رها شدومحکم به زمین خورد
چند لحظه ای چشمانم سیاهی رفت همانجاوسط آشپزخانه نشستم...
خبردورسرم میچرخید...
حمله آمریکا به سایت اتمی فردو قم!
روزی را که سالهادرذهنم باخودتمرین کرده بودم فرارسیده بود.
انگار همه چیز در خواب بود
دلم می خواست همان لحظه زنگ در به صدا در می آمد وخبرخوشی را میشنیدم...
چندلحظه بیشتر نگذشت که با صدای زنگ در ازخیالاتم بیرون آمدم...باور کردنی نبود
باپاهایی که سعی دراستوارنگه داشتنشان داشتم به سمت درحرکت کردم...
#هر_خانه_یک_سنگر
#سهم_من_از_جنگ
#ارسالی_طلبه_جامعهالزهراسلاماللهعلیها
✍🏻خانم بغدادی
#معاونتتبلیغوامورفرهنگی
#ادارهکلامورفرهنگی
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
@jz_mft