🌸 رمان نوجوان 🌸 📒 زیبای رانده شده 🔺 زیبای رانده شده، داستان سفر موسای مبرقع فرزند امام جواد و برادر تنی امام هادی به ایران است. 🔹 زیبای رانده شده رمانی برای نوجوان، نوشته ی سید سعید هاشمی، شاعر و نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان است. این اثر درباره زندگی برادر امام هادی(ع)، موسی مبرقع است که برای زیارت مزار عمه‌اش، حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم می‌آید 😊 🔸 موسی بن محمد الجواد (ع) (۲۱۴-۲۹۶ هـ. ق)، فرزند امام جواد (ع) و برادر کوچک‌تر امام هادی (ع) است. او در چهل سالگی از مدینه به قم مهاجرت کرد و تا پایان عمر ساکن این شهر بود. وی در دوران حیات در قم مورد تکریم بزرگان و مردم شهر بود و پس از درگذشتش عباس بن عمرو غنوی، حاکم قم بر پیکر وی نماز خواند ☘ مدفن این بزرگوار در قم است و به دلیل این که چهره‌اش را می‌پوشانید، مبرقع نام گرفته است. 💌 این رمان داستانی پرفراز و نشیب از ایران در قرن دوم هجری را به مخاطب نوجوان و جوان روایت می‌کند. 📒 کتاب زیبای رانده شده ✍ نویسنده‌سیدسعیدهاشمی 🌀 انتشارات کتابستان معرفت •••🍁🍁🍁🍁🍁••• #دختران_مشکات ╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ http://eitaa.com/joinchat/611057667Cde6fe6cd16 ╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯

نائب الزیاره مشکاتی ها همین الان شاهچراغ امامزاده احمدبن موسی برادر امام رضا علیه السلام یه مشکاتی از شیراز

🌸 یک لقمه از کتاب 🌸 📒 زیبای رانده شده نزدیک مغرب بود که کاروان به حوالی قم رسید 😊 هوای قم گرم بود؛ اما نه به گرمی کوفه و بغداد و مدینه 👌 از همان دور می‌شد سرسبزی باغ‌های اطراف قم را دید ☘ قبلا شنیده بود که قم شهری سرسبز است اما تابستان‌های گرمی دارد؛ اما وقتی نسیم لطیف قم به صورتش دست کشید، تفاوت هوای قم را با هوای کوفه که سال‌ها در آنجا زندگی کرده بود، احساس کرد 😇 جلویشان کاروانسرای بزرگ و زیبایی نمایان شد. کاروان‌ سالار به زبان فارسی فریاد زد: در همین کاروانسرا اتراق می‌کنیم 📣 مسافران نفسی از روی راحتی کشیدند. از صبح زود که چشم از خواب باز کرده بودند تا حالا داشتند یکریز حرکت می‌کردند. تکان‌های اسب‌ها و شترها، دل‌ و روده زن‌ها و بچه‌ها را حسابی تکانده بود 🤪 تعدادی از بچه‌ها در آغوش مادرانشان خوابیده بودند. چند لحظه بعد، فضای کاروان‌ سرا پر از صدای زنگولهٔ شترها و سُم اسب‌ها شد. اسب‌ها و شترها بارهایشان که خالی شد، با خیال راحت و دل خوش رفتند سراغ علوفه‌ای که دستیاران کاروان‌ سالار برای‌شان آماده کرده بودند 😁 کاوه به آقا موسی گفت: اجازه بدهید اسب‌تان را ببرم تیمار کنم. گفت نیازی نیست. من نمی‌خواهم در اینجا بمانم. می‌خواهم همین الآن وارد شهر شوم ... •••🍁🍁🍁🍁🍁••• #دختران_مشکات ╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ http://eitaa.com/joinchat/611057667Cde6fe6cd16 ╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯

شیرینی رمان نووووووش جونتون 😍

👆👆👆👆👆 کیا این پیام رو یادشونه 👇👇👇👇 https://eitaa.com/ka_meshkat/10415 👆👆👆👆👆

یه 👇👇👇

••🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼•• مِثل خرمالو‌های رسیده ی حیاطِ خانه ی مادربزرگ 😍 مِثل عطرِ دارچینِ چای‌‌ های عصرانه ☕️ مِثل بارانِ پاییز 🌧 مِثل عود مِثل انارِ دانه‌ دانه با گلپر 😋 مِثل موسیقی خش‌خشِ برگ‌ها 🍁 مِثل نوشتنِ آخرین خطِ مشق‌های دوران کودکی 💤 مِثل عید مِثل آب ‌بازی ... چیز‌های خوب، ساده اند ☺️ و تنها شنیدنِ اِسمشان کافیست تا خوب شود حالِ دلت 😇 + حال دلتــ♥️ــــون خوووووووب 🤩 •••🍁🍁🍁🍁🍁••• #دختران_مشکات ╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ http://eitaa.com/joinchat/611057667Cde6fe6cd16 ╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯

-------°•🔥🇺🇸•°------- 🌹| کاروان ماشین و موتور به تکریم روز تشییع شهید فخری زاده ‌جانش را نذر امامش کرد و ما قدردان فداییان امام زمانیم...✋ امروز ■ #دوشنبه ۱۰ آذر، ساعت ۱۶ ■ #قم ابتدای بلوار پیامبر اعظم ◾️#قزوین میدان جانبازان به طرف تپه نور الشهدا ■ #پایان_مذاکره 《 پویش مردمی پایان مذاکره 》 🔰 نشر حداکثری...