📣واردات یک تن شمش طلا به کشور
رئیس سابق سازمان توسعه تجارت:
🔸با همراهی بانک مرکزی طی ۳ ماهه گذشته بیش از یک تن شمش طلای استاندارد در قالب بازگشت ارز صادرکنندگان خرد به کشور وارد شده است.
🔹این عدد طی ۳ سال گذشته تنها ۸۰ کیلوگرم بوده است. تسهیل شرایط بازگشت ارز در شرایط فعلی بهترین را خنثی سازی تحریمهاست.
@mashreghnews_channel
فرق میکند کی رئیس دولت و مدیر بالادستی باشد
▪️جی پی مورگان ١٠٠٠ کارمند بانک فرست ریپابلیک رو سه هفته پس از خرید شرکت در حال سقوط، اخراج کرد و ٨۵٪ درصد دیگه از ٧٠٠٠ کارمند بانک First Republic به مدت ١٢ ماه به طور موقت و تمام وقت و انتقالی کار میکنن.
ریپابلیک سومین بانکی بود که پس از فروپاشی بانک سیلیکون ولی و سیگنچر ورشکست شد
💬 هیچ
@Fars_plus
▪️آقای اسدی در ۵ سال اسارت کمترین نرمشی در مقابل دشمن نشان نداد و پیغام داده بود برای آزادی من کمترین امتیازی ندهید. جان بدهم یک کلمه علیه نظام نمی گویم.
عامل تداوم و استمرار نظام امثال اسدی و گمنامان بی ادعا هستند...
💬 حسن روزیطلب
☠مامان، من دارم میمیرم؟
♦️پسربچه ۶ ساله انگلیسی آخرین #قربانی سگبازی در این کشور است. سگ خانواده که به قیمت ۲۰۰ پوند خریداری شده بود، با حمله به این کودک انگلیسی آروارههای خود را بر روی جمجمه او فشار میداد، در حالی که این کودک معصومانه از اطرافیانش میخواست تا سر او را از دهان سگ خانواده خارج کنند.
هر چند نگهداری سگ در فرهنگ بریتانیا یک صورت قانونی پیدا کرده است اما به سبب صدمات جانی سگها برای افراد به ویژه حمله به کودکان، رسانههای این کشور خواستار اعمال قوانین سختگیرانهتری هستند.
مادر این کودک انگلیسی به او قول داده که دیگر در خانهیشان سگی نخواهد بود.
پلیس انگلیس هم به مردم این کشور هشدار داده که بدون تحقیق و صرفا با تبلیغات شبکههای اجتماعی اقدام به خرید سگ نکنند!
آیه236🌹 ازسوره بقره 🌹
لاجُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ
اگر زنان را قبل از آميزش جنسى و يا تعيين مهر طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست، ولى آنها را (با هديهاى مناسب) بهرهمند سازيد. آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانش و آن كس كه تنگدست است به اندازهى وسعش، هديهاى شايسته (كه مناسب حالِ دهنده و گيرنده باشد.) اين كار براى نيكوكاران سزاوار است.
@tafsirghorangharaati
آیه236🌹 ازسوره بقره 🌹
لاجُناحَ:نيست گناهی
عَلَيْكُمْ :برشما
إِنْ : اگر
طَلَّقْتُمُ :طلاق دهید
النِّساءَ :زنان را
ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ :تاوقتی که آميزش نکرده اید با آنان
أَوْ:و
تَفْرِضُوا :مقررنکرده اید
لَهُنَّ :برای آنان
فَرِيضَةً :مهری را
وَ مَتِّعُوهُنَّ :وبهرمندشان سازید
عَلَى:بر
الْمُوسِعِ :توانگر است
قَدَرُهُ :به اندازه ی توانش
وَ عَلَى:وبر
الْمُقْتِرِ :تنگدست است
قَدَرُهُ :به اندازه توانش
مَتاعاً :بهره ای
بِالْمَعْرُوفِ :به شایستگی
حَقًّا :که لازم شده است
عَلَى:بر
الْمُحْسِنِينَ:نیکوکاران
@tafsirghorangharaati
2️⃣بگذارید برویم به ۲۲ بهمن ۶۲ وقتی شهید حسن طهرانی مقدم دلیل دیر رسیدن رانندهی مشهدی ماشین مهمات را از او میخواهد و راننده برای او چنین روایت می کند:
به دزفول که رسیدم موشک زده بود. اولین بار بود از نزدیک چنین صحنههایی میدیدم. خانهها که هیچ، محلهها صاف شده بود. قیامتی بود برای خودش. ماشین را کناری زدم و مثل بقیه مردم رفتم کمک. لابلای آوارها زن جوانی افتاده بود. چند جای بدنش زخمی بود. چشمانش باز بود و تقریبا بیهوش. فریاد زدم. چند نفر آمدند کمک. او را بلند کردیم و گذاشتیم عقب یک وانت. ناگهان دیدم دستش را قدری بالا آورد و لباش آرام شروع کرد به تکان خوردن. تمام حواسم متمرکز دستش بود. لبهی بلند و گشاد پیرهنش را گرفته بود لای انگشتان خونینش. انگار تمام توانش را ریخته بود توی آن دست نیمه جان، تا کاری کند. نمیفهمیدم دنبال چه کاری است؟ لبانش هنوز میجنبید. نزدیکتر رفتم تا سرم را به دهانش نزدیکتر کنم. در این بین دیدم با آن دست زخم خورده، لبهی پیراهنش را قدری بالا آورده و انداخت روی سرش.
دلم ریخت. آتش گرفتم. مثل زلزله وجودم لرزید و همانجا زدم زیر گریه. آن زن جوان، در آن حال و روز، داشت موهایش را با لبهی پیراهنش میپوشاند. نزدیکتر که رسیدم و گوشم را به دهانش نزدیک تر کردم، دیدم دارد شهادتین می خواند. لبهی پیراهن لای انگشتانش خشکید و سرش افتاد روی گردنش و شهید شد.
حرفهای راننده که به اینجا رسید، شهید طهرانی مقدم هم داشت گریه میکرد. راننده گفت: اگر زنها و دختران دزفولی اینچنین حیا و شرم دارند که نمی توانند بدون حجاب بمیرند، دختران امام حسین در کربلا..
بیایید با هم برویم به ۲۲ آذرماه ۵۹ . حوالی ساعت ۱۱ صبح. همان روز که توپ خورد وسط آسفالت روبروی مسجد میاندره و بازار شلوغ دزفول، قیامت شد.
پیرزنی کنج خیابان افتاده بود و ناله می کرد. لبهی چادرش را با دندان محکم گرفته و چادر را دور خود پیچانده بود. مدام به مردم التماس میکرد که «دا کُمکُم کُنِه وِرسُم . . »
مردی در برزخ رفتن و نرفتن در حکم محرم و نامحرم مانده بود. بیخیال افکارش دوید و زیر بغلهای پیرزن را گرفت تا از زمین بلندش کند.
پیرزن دندانهایش را بیشتر به چادر فشار میداد، تا چادر از سرش نیفتد. مرد چندین بار او را از زمین جدا می کرد، اما پیرزن سُر می خورد و بر میگشت سر جای اولش. پیرزن وحشتزده و التماس کنان با صدایی که رمقش لحظه به لحظه کمتر میشد، با چادر به دندان گرفتهاش نامفهوم زمزمه میکرد:
«دا برارُم … عزیزُم … راسُم کن . . . »
در آن غبار و سیاهی و آتش، ناگهان ردی از خون از زیر چادر پیرزن چشمان مرد را به حیرت وا داشت. اضطراب سرتا پای مرد را گرفت و دستانش لرزید. پیرزن زخمی بود.
زیر این چادر سیاه رنگی که پیرزن به دندان میکشید و با دست محکم دور خود پیچیده بود، چه اتفاقی رخ داده بود؟
مرد دست لرزانش را دراز کرد و لبه چادر را از لای انگشتان پیرزن بیرون کشید و از آنچه که دید، تمام سلول های بدنش آتش گرفت. انگار آن توپ لعنتی در وجود مرد منفجر شده بود. وحشت در چشمهای مرد پنجه میکشید.
پیرزن جفت پاهایش قطع شده بود و اصلاً پا نداشت اما همچنان کنج چادر را به دندان میفشارد. انگار تمام قدرتش را ریخته بود توی همان نیمچه دندانهایی که محافظ لبهی چادرش بودند. رنگ صورتش رو به سفیدی میرفت. مرد شانه های پیرزن را روی زمین گذاشت و فریاد زد: «کمک.. کمک..»
چه شرم مقدسی داشت پیرزن. لبهی چادرش، عقب وانت در دست باد بود و روحش را ملائکه داشتند بالا می بردند، اما آن مرد دید که هنوز لبهی چادر پیرزن شهید، لای دندانهایش گیر است. جانش رفت، اما دندان هایش هنوز دستبردار چادرش نبودند.
... روضهی بابابزرگ تمام شده است و روضههایی که مکرر از ذهن من عبور کردهاند هم. ملا کاظم هنوز کنار منبر دارد مویه میکند. با دست میزند روی پایش و گریهکنان میگوید امان از حیای فاطمهی صغرا. امان از غریبی زینب...
مجلس هنوز گرم گریه است
و من هم هنوز گرم روضههایی که از پیش چشمم گذشته است.
کاش میشد جایی برای دختران سرزمینم این روضهها را میخواندم و از این حیای مقدس و آن عفاف آسمانی و از آن شرم سترگ میگفتم. کاش جایی بود که مجال روضه خواندن به من میدادند تا به دختران سرزمینم بگویم، چادر، قیمتیترین پوشش عالم است. ما برای این چادر، برای آن حیا و عفاف و شرم مقدس، عزیزترین سرمایههایمان را دادهایم.
عصمت را، مرضیه را، ناهید را و حتی آن پیرزنی را که پاهایش قطع شده بود، اما پس از شهادت هم چادر به دندان می کشید.
این چادر برای ما خیلی گران تمام شده است.
به قیمت خون. خون جوانانمان! خون ۲۰۰ هزار شهید. خون دختران مظلوم و عفیف و نجیب و بی نام و نشان شهرمان!
مراقب حیا و حجابتان باشید!
التماس دعای فرج
💐كانال خواستكاري
با مدیریت استاد دکتر مصلحي
💍 ايتا
https://eitaa.com/drkhastegari
💍 سروش
https://sapp.ir/khastegari2
👆👆
رفقا لطفاً جهت
مشارکت در ازدواج جوانان
حداقل به یک نفر ارسال کنید🙏
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 رویای بی تعبیر
🔻 در دو دهه گذشته، آمار مرگ و میر سیاهپوستان در آمریکا، یک میلیون و ۶۳۰ هزار نفر بیش از حدِ معمول بوده است.
🔻 این یعنی سیاهپوستان ۸۰ میلیون سال زندگی را به نسبت سفیدپوست ها از دست داده اند.
@StrategicNews_ir