eitaa logo
خبرهای تازه
115 دنبال‌کننده
39.5هزار عکس
24.8هزار ویدیو
341 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💖✨💖✨💖✨💖✨💖✨💖 شماره کارت گروه جهادی برای کمک به نیازمندان 6037701891263789 بانک کشاورزی خانم مصلحی .💖✨💖✨💖✨💖✨
ارائه کتابهای متنی و صوتی مفید و معرفی کتابهای برتر @book_nahadpnu 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت مهدی علیه‌السلام:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: در کارهایتان از پنهان کاری کمک بگیرید زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسد است.. 📚تحت العقول
بی وفایی دنیا (حضرت عيسي ) عليه السلام به همراهي مردي به مسافرت رفت ، پس از مدتي راه رفتن گرسنه شدند و به دهكده اي رسيدند . عيسي عليه السلام به آن مرد گفت : اگر می توانی برو ناني غذایی تهيه كن که با هم بخوریم و خود مشغول نماز شد . آن مرد رفت و سه عدد نان تهيه كرد و بازگشت ، اما مقداري صبر كرد تا نماز عيسي عليه السلام پايان پذيرد . چون نماز طول كشيد يك دانه از نان ها را خورد . حضرت عيسي عليه السلام سوال كرد ، چند تا نان آوردی ؟ سه عدد آوردی ؟ گفت : نه همين دو عدد بود اوردم . مقداري بعد از غذا دوباره راه پيمودند و به دسته آهويي برخوردند ، عيسي عليه السلام به قدرت خداوند يكي از آهوان را نزد خود خواند و آن را ذبح كرده و خوردند . بعد از خوردن، عيسي فرمود : به اذن خدا اي آهو زنده شو و حركت كن و برو ، آهو زنده شد و حركت كرد و رفت . آن مرد در شگفت شد و سبحان الله گفت عيسي عليه السلام فرمود : ترا سوگند مي دهم به حق آن كسي كه اين نشانه قدرت را براي تو آشكار كرد و آهو را بعد از مرگش زنده کرد ، بگو نان سوم چه شد ؟ گفت : دو عدد بيشتر نبوده است ! دو مرتبه به راه افتادند و نزديك دهكده بزرگي رسيدند و به سه خشت طلا كه افتاده بود برخورد كردند . آن مرد گفت : اينجا ثروت زيادي است ! فرمود : آري يك خشت از تو ، يكي از من ، خشت سوم را اختصاص مي دهم به كسي كه نان سوم را برداشته ، آن مرد حريص گفت : من نان سومي را خوردم . عيسي عليه السلام از او جدا گرديد و فرمود : هر سه خشت طلا مال تو باشد . آن مرد كنار خشت طلا نشسته بود و به فكر استفاده و بردن آنها بود كه سه نفر دیگر از دور دیده شدند و نزدیک آمدند و چشمشان به طلاها افتاد و مرد را با طلاها تنها ديدند . با خود گفتند که خوب است این مرد تنها را بکشیم و طلاها را برداریم ، لذا همین کار را کردند و همسفر عيسي را كشته و طلاها را برداشتند ، چون گرسنه بودند قرار بر اين گذاشتند يكي از آن سه نفر از دهكده مجاور غذایی ، ناني تهيه كند تا بخورند . شخصي كه براي غذا آوردن رفت با خود گفت : غذا را مسموم كنم ، تا آن دو نفر رفيقش پس از خوردن بميرند و طلاها را تصاحب كنم‌. آن دو نفر هم عهد شدند كه رفيق خود را که برای تهیه غذا رفته پس از برگشتن بكشند و خشت طلا را بين خود تقسيم كنند . هنگامي كه نان را آورد آن دو نفر او را كشته و خود با خاطري آسوده به خوردن نانها مشغول شدند . چيزي نگذشت كه آنها بر اثر مسموم بودن غذا مردند . حضرت عيسي عليه السلام در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده ديد و فرمود : (اين طور دنيا با اهلش رفتار مي كند . زیرا دنیا به کسی وفا نمی کند ) پند تاريخ 2/124 - انوار نعمانيه ص 353 کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84