رئیس جمهور شش کلاسه ما فارغ التحصیل شد
دنیا بماند برای فیلسوفان پر ادعا
😭😭😭سیدما سلام ما را به آقایمان برسان
#ننگ_بر بی_تقوایی
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@TahaAmin313
🎥حضور لرستانیها در مشهد و شرکت در مراسم تشییع شهدای خدمت
✅کانال اخبار لرستان👇
https://eitaa.com/joinchat/3922723130C486bebc8b6
این تصویری است که دوست نداشتند رسانه ای شود
بله بعد از ۷۵ سال
بالاخره صهیونیست ها آواره شدند...
آنچه می بینید اردوگاه آواره های صهیونیست است.
در جنگ رسانهای کوتاهی نکنیم.
🌿یاری مظلومان با ارسال پیام🌿
#مسجد_الاقصی
#قدس
شما در قدس نماز خواهید خواند❤️
💠🇮🇷🌍
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #رفراندوم ؟!
«ما هر سال حداقل دوتا رفراندوم داریم؛ با ما حرف از رفراندوم نزنید»
#امیدمجید | عضوشوید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2557345827C5a933ecdf7
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍🏻 عجب کلیپ نابی ……
بار الها در رهت هر کس بمیرد زنده است
زندگی بی عشق تو ننگ است و بی ارزنده است
حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم
من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم
شهید آل هاشم عزیز😭
#امیدمجید | عضوشوید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2557345827C5a933ecdf7
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❎ میگوید: من از روحانی و جهانگیری پرونده هائی داشتم که می توانستم در مناظرات علیه آنها استفاده کنم ولی این کار را نکردم.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#همراه_با_شهدا
علت توفیقات معنوی بسیار در یک شهید (قبل از شهادت)
محسن نوری از دوستان
#شهید_احمدعلی_نیّری» تعریف میکند که:
«یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابهلای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
📚کتاب عارفانه زندگی نامه و خاطرات عارف شهید احمد علی نیری
جمع اوری و نشر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❎ میگوید: من از روحانی و جهانگیری پرونده هائی داشتم که می توانستم در مناظرات علیه آنها استفاده کنم ولی این کار را نکردم.