app-release.apk
6.84M
📙اپلیکیشن محصول 3 جلدی ویژه ماه مبارک رمضان (30جلسه سخنرانی)
🔸خود سازی🔸
🔸جامعه پردازی🔸
🔸تمدن سازی🔸
صهبای سخن دارالعلم(1)
🌺بیانیه گام دوم انقلاب🌺
اپلیکیشن جامع ٣ جلد کتاب زندگی به سبک رمضان بصورت رایگان
#موسسه_فن_خطابه_امیربیان_یزد
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#مهدوی_ارفع
╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗
🆔 @mahdavi_arfae
╚═══ 🍃🌼🍃 ═╝
معرفی کتاب بدون هراس. (ترجیحا نسخه زبان اصلی رو بگیرید)
🔴مروری بر خاطرات وندی شرمن رئیس تیم آمریکا در مذاکرات 1+5 برجام در کتاب "بدون هراس" :
🔹تیم "جلیلی" ما را "عذاب" می داد.
عراقچی در یک جلسه خواسته جدید ایران را مطرح کرد، عصبانی شدم گریهام گرفت، عراقچی خواستهاش را پس گرفت!
دقت داشتیم که تحریمها موجب به خطر افتادن قدرت "روحانی" در ایران نشود!
🔸عراقچی و تختروانچی به من فرش دستباف هدیه دادند اما من به آنها هدیه ندادم چون به لحاظ دیپلماتیک نباید به کشوری که با آنها رابطه نداریم هدیه بدهیم.
در ژنو مخفیانه برنز و سولیوان را از راه آشپزخانه وارد هتل میکردیم تا با ظریف دیدار کنند.
وقتی ظریف عصبانی میشد او را جواد صدا میزدم...
🔹در طول مذاکرات همواره با اسرائیل در ارتباط بودیم و از نظرات متخصصان فنی آنها استفاده میکردیم.
با تیم مذاکره کننده ایران روابط دوستانه پیدا کردیم.
عراقچی هنوز هم عید کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد اما گویا خبر ندارد که من یهودی هستم، نه مسیحی!
بدون شرح
#سعید_جلیلی
#انتخاب_اصلح
#انتخابات
@entekhaabat
🌺🌸
📚 *دیدم که جانم میرود*
پدرم معجزه و امداد الهی صدایش میکرد. میگفت چند بار در کودکی به طور عجیبی از مرگ حتمی نجات پیدا کرده است. شش سالی از من کوچکتر بود اما افکار و اعتقاداتش این را نشان نمیداد. جنگ که شروع شد به خاطر سن کمش نمیتوانست راهی جبهه شود. التماسم میکرد تا او را با خودم ببرم اما شدنی نبود. نفهمیدم چطور با زرنگی تمام توانست رضایت پدر و مادر و فرمانده بسیج منطقه را جلب کند و راهی جبهه شود. و بعد هم درست بیفتد در گردانی که من فرماندهاش بودم.
باید همه حواسم را جمع میکردم که بین او و بقیه فرق نگذارم. هرجا عملیات محدودی میشد که خودم در آن حضور نداشتم عباس را همراه بچهها میفرستادم که جلوی چشمم نباشد.
کار ما تخریبچیها خنثی کردن مین و پاکسازی میادین آن بود. کار خیلی سختی بود و چون عباس سن کمی داشت برای یکی از مهمترین محورهای عملیاتی و اصلاح معبر او را همراه بچهها نفرستادم. در مقرّ مهندسی نساجی اهواز مشغول طراحی آن عملیات بودم که با عصبانیت وارد اتاق شد. خون خونش را میخورد. سفیدی چشمانش به سرخی میزد. زبان که باز کرد نفهمیدم دعوا میکند یا التماس. سرم داد میزد و دور از جانش مثل مادر مردهها اشک میریخت. تا به حال اینجور برافروخته ندیده بودمش.
_ اصلا تو اینجا چه کارهای که منو انتخاب نکردی؟! فکر میکنی چون چند سال از من بزرگتری میتونی جلومو بگیری؟! من باید برم. نمیتونم بمونم...
دلم نیامد بیشتر از این اشکها و التماسهایش را ببینم. شاید همین اجازه ندادنم فرق گذاشتن بین بقیه بچه بسیجیها و برادرم بود. سریع کوتاه آمدم و اجازه دادم که برود.
آنروز خودم در محور دیگری مشغول شدم. بعد از اتمام عملیات تخریب، سردستهها برای اعلام گزارش و اعلام اسامی شهدا دور هم جمع شدیم. نوبت سردسته گروه عباس که شد سکوت معناداری کرد. دلم هرّی ریخت. اما از او خواستم اسامی را بخواند. با شنیدن اسم عباس بین شهدا، صدای شکستن استخوان کمرم را شنیدم. از درد توی خودم مچاله شدم و بیاختیار دستم به سمت کمرم رفت. وقتی به خودم آمدم از اینکه با شنیدن نام دیگر شهدا به این حال نیفتادهام از خدای خودم خجالت کشیدم.
زیر لب شیطان را لعنت کردم و سعی کردم بر خودم مسلط شوم. با ذکر انا لله و انا الیه راجعون از اتاق بیرون آمدم.
حالا کار من شده بود التماس به خدا. هرچه توانستم گریه کردم و از خدا خواستم مرا هم پیش عباس ببرد و لایق شهادت کند.
تحمل داغ عباس سخت بود. مانده بودم این خبر را چطور به خانواده برسانم. خصوصا که مادرم پا به ماه بود و عقدکنان خواهرم هم نزدیک بود. و من برای اینکه مراسم بهم نخورد و مادرم از غصه سر زا دق نکند زبان به دهان گرفتم و به آنها چیزی نگفتم و حتی برای اینکه شک نکنند خودم هم در مراسم عقدکنان خواهرم شرکت نکردم. بالاخره بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودم، تلفن را برداشتم و زنگ زدم به پدرم و خبر شهادت عباس را دادم. نمیدانم به چه حالی افتاد و همراه خواهرهایم دور از چشم مادرم چطور برای عباس عزاداری کردند؟! خبر فارغ شدن مادرم را که شنیدم به سرعت خودم را به کاشمر رساندم. فورا به دیدن مادرم رفتم. وقتی مرا دید برق خوشحالی در چشمانش درخشید. خندیدم و گفتم: «مادر مسئله خمس را که بلدی؟!» سری تکان داد و تصدیق کرد که بله. دستش را در دستانم گرفتم و گفتم: «تو پنج تا بچه داشتی یکی از آنها را در راه خدا دادی!» احساس کردم یکباره خون در رگهایش یخ زد. خیره خیره مرا نگاه کرد و ناگهان زد زیر گریه. مشت به سینهاش میکوبید و عباسش را صدا میزد.
در آغوشش گرفتم بین پیشانیاش را بوسیدم تا آرام شود. بعد نوزادش را از کنارش برداشتم و به دستش دادم. صورتش را بوسید و گفت: «عباسم تو راه برادر شهیدت را ادامه خواهی داد.»
***
۳ سال بعد، در باختران، علی، برادر بزرگتر عباس، فرمانده قرارگاه تخریب نجف و خاتم الانبیا(ص)، به برادر شهیدش ملحق شد و به آرزوی دیرینهاش دست یافت.
روحشان شاد و یاد و خاطرهشان جاودان باد.
✍🏻 فیروزه نظری/ بهمن ۱۳۹۹
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨بخش اول مستند فروشنده ۳
🔹وقتی گروه بینالملی بحران متن برجام (شباهت ۹۰ درصدی) را ۱۴ ماه قبل از امضای برجام منتشر میکند!
🔹پیشبینی آنچه که عراقچی قرار است در مذاکرات جدید امضا کند!
#نشر_حداکثری
#مهم
#ببینید
✅ @Rajanews
شهید عباس عاصمی🌸
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
شهید علی عاصمی🌺
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
اينها اماناتی بودند كه خداوند متعال به ما داده بود و تا زمانی كه مقدر بود برای ما نگه داشت. پس از آن، امانتهای خود را در فاصله سه سال از ما گرفت. امانت اولی سوخته و دومی بدنش در زير بمب ۷۵۰ پوندی تكهتكه شد.
میگفتم كه جنازه عباس را نديدم به جای او جنازه علی را خواهم ديد و او را به سينه خواهم گرفت تا قلبم آرامش پيدا كند ولی صد افسوس كه از آن قد رسا و اندام زيبا يک بقچه بيشتر نمانده بود.
مادر شهید🎤
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
گلزار شهیدان عاصمی در کاشمر.
🌺🌸🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
از چپ ایستاده(نفر اول دانشآموز تخریبچی شهید عباس عاصمی)
از راست نشسته (نفر دوم سردار شهید علی عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه کربلا)
🌺🌸🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
ردیف وسط از راست: نشسته دانشآموز و تخریبچی شهید عباس عاصمی، ناشناس، سردار شهید علی عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه کربلا.
🌺🌸🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
از راست نفر اول دانشآموز و تخریبچی شهید عباس عاصمی
🌺🌸🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺🌸
نام و نام خانوادگی: عباس عاصمی
تولد: ۱۳۴۶/۶/۳۱، کاشمر.
شهادت: ۱۳۶۲/۵/۹، عملیات والفجر ۳، منطقه مهران.
گلزار شهید: گلزار شهدای کاشمر در جوار آیتالله شهید سیدحسن مدرس.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺🌸
امام را عاشقانه دوست داشت. هميشه میگفت: «اگر ما واقعاً پيرو امام باشيم در تمام زمينهها مسائل حل میشود. اگر جنگ تمام هم بشود تازه اول کار است و ما بايد کلی بجنگيم، بعد از عراق نوبت خيلی از کشورهاست.»
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
AUD-20210421-WA0001.mp3
5.18M
... گفتم: «مادر مسئله خمس را که بلدی؟!» سری تکان داد و تصدیق کرد که بله. دستش را در دستانم گرفتم و گفتم: «تو پنج تا بچه داشتی یکی از آنها را در راه خدا دادی!» احساس کردم یکباره خون در رگهایش یخ زد. خیره خیره مرا نگاه کرد و ناگهان زد زیر گریه. مشت به سینهاش میکوبید و عباسش را صدا میزد.
در آغوشش گرفتم بین پیشانیاش را بوسیدم تا آرام شود. بعد نوزادش را از کنارش برداشتم و به دستش دادم. صورتش را بوسید و گفت: «عباسم تو راه برادر شهیدت را ادامه خواهی داد.»
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺🌸
یکی از دوستان عباس آقا میگفت:
عباس هرشب ساعت را برای خواندن نماز شب کوک میکرد؛ ولی از خوف و ترس این که شاید بیدار نشود زودتر از زنگ ساعت بیدار میشد. یک شب او خواب ماند و هر چه ساعت زنگ زد بیدار نشد. بر اثر صدای زنگ ساعت بچهها بیدار شدند و فهمیدند که عباس نماز شب میخواند. وقتی عباس فهمید که دوستانش از این موضوع مطلع شدند خیلی ناراحت شد و از آن شب به بعد ساعت را کوک نکرد و بدون صدای زنگ، برای نماز خواندن بیدار میشد.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۱
#شهید_عباس_عاصمی
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
حالا تا یه چیزی میشد، بیبیسی و اینترنشنال داشتند اخبار لحظه به لحظه میدادند
اما الان
بیبیسی داره بازپخش برنامه نقش دولت در برجام پخش میکنه😐
اینترنشنال هم داره از تبعات روحی بعد از تجاوز حرف میزنه!!😐
در سحرگاه روز نهم ماه رمضان
شیر بچه های مقاومت،سربازان حاج قاسم
در عملیاتی منگنه وار هماهنگ،متوازن،دقیق و حساب شده،اهداف فوق استراتژیک نظیر دیمونا در اسرائیل با موشک،فردوگاه ملک خالد در عربستان را پهپاد هدف قرار دادند
تا یهود و سعود این فرزندان ابلیس با هم مورد عنایت قرار بگیرند
🛑ارتش رژیم صهیونیستی از اعلام دلیل ناتوانی در رهگیری موشک وارده به سمت راکتور دیمونا خودداری کرد.
🔸️سخنگوی ارتش اسراییل: معلوم نیست رهگیری موشک بر فراز دیمونا موفق بوده باشد
🚨«فاتح» نقطهزن و نقطهای که نخواست هدف بگیرد
🔻تلاش اسرائیل برای ضربهگیری از حمله به حومه دیمونا: «موشک در بیابان سقوط کرد»
🔹پس از انتشار اخبار اولیه حمله موشکی به منطقهای در نزدیکی تاسیسات هستهای دیمونا، ارتش رژیم صهیونیستی در موضعی کوتاه اعلام کرد که این موشک در منطقهای خالی از سکنه «سقوط» کرده است.
🔹اطلاعات موشک «فاتح۱۱۰» که محتملترین گزینه برای حمله امشب به شمار میرود، به خوبی نشان میدهد که این موشک توان طی مسافتی بیش از فاصله محل شلیک تا برخورد را داشته و این احتمال که موشک به علت نقص فنی یا اتمام سوخت در منطقه نامشخصی سقوط کرده باشد، کاملا منتفی است.
🔹از سوی دیگر، قابلیت نقطهزنی دقیق موشکهای خانواده«فاتح» این پیام روشن را به دشمن میرساند که عدم برخورد این موشک با تاسیسات در حال کار هستهای، نه به دلیل ناتوانی در هدفگیری بلکه به دلیل تصمیم انسانی بر عدم هدف قرار دادن این تاسیسات صورت گرفته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🔴🌎صحنه های از فرار صهیونیست ها به پناهگاه
@baradaranebasiji
🔴افشای تصاویر و جزئیات کامل صهیونیست های کشته شده در مرکز موساد در اربیل☝️
عکس ها و جزئیات کامل سه افسر صهیونیست که در حمله به مرکز اطلاعات و عملیات موساد در اربیل جان باخته اند ، مشخص شده است:
1-پرز یعقوب؛ افسر و فرمانده واحد عملیات ویژه مرکز ؛ او چند ماه پیش با هواپیمای نظامی که از باکو می آمد به اربیل آمد.
2-منحانین نوعام؛ یک افسر اطلاعات ، متخصص امور خاورمیانه و ایران و مقام مسئول واحد نظارت و جمع آوری اطلاعات. وی اخیراً از مرکز موساد امارات به اربیل آمده است
3-عکیفا عامی ؛ افسر اطلاعات و متخصص فناوری اطلاعات او یک ماه پیش از تل آویو به اربیل آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🔴🌎 لحظه اصابت دو موشک که در منطقه ای که محل سایت هسته ای #دیامونا اسقاطیل است به زمین نشست
@baradaranebasiji
🔴انفجار در قلب صنایع دفاعی صهیونیستها طبیعی بود یا عمدی؟
🔹مسئولان و رسانههای صهیونیست اعلام کردهاند انفجار در صنایع نظامی «تامر» در اثر حادثه پیشآمده برای یک ماهوارهبر بوده؛ ادعایی که با بررسی برخی شواهد، رد کردن آن بسیار محتمل است. مثلا حجم انفجاری که در فیلم حادثه دیده میشود، بسیار بزرگتر از انفجار یک موتور ماهوارهبر است.
🔹معمولا در تست پیشرانهای فضایی، به دلیل حساسیت قطعات، سطح بالایی از ایمنی برای تست در نظر گرفته میشود تا در صورت بروز حادثه از گسترش آن جلوگیری شود؛ موضوعی که در این انفجار شاهد آن نیستیم. تاکنون اغلب تست سامانههای راکتی این شرکت نیز خارج از محل فعلی حادثه انجام شده است.
🔹از سوی دیگر، احتمال تعمدی بودن انفجار نیز به سبب حساسیت بالای این تأسیسات از یک سو و از سوی دیگر، نارضایتیهای داخلی این رژیم و اقدامات خرابکارانه آن در کشورهای منطقه و جنگ اطلاعاتی که این رژیم طی چند وقت اخیر به راه انداخته نیز قابل بررسی و تأمل است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
مرگ بر اسراییل
مرگ برامریکا
⭕️ دوران بزن در رو تمام شده
🔺بزنید چند برابرشو میخورید💪
🔻اونایی که داخل کشور قدرت دفاعی رو تمسخر میکردن الان کجا هستن؟
@Afsaran_ir