شرکت کننده شماره۱۵۲ [فروشگاه#لوازم_تحریرفانتزی 😻🎊] .. بهمراه #مسابقات و #قرعه_کشی😍🎁🌿 توی این کانال برای خودت زیبایی بخر🎉 جهت #عضویت روی لینک زیر کلیک کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/1765015586C245c994eb6 • برای شرکت در #مسابقه کلیک کنید🤘🌸• •دنیای زیبایی هاااااا😌🍃•

🔈خبر ویژه به ادمین های محترم برای درآمد زدایی آیا تا بحال از ایتا درامد کسب نکردی تبلیغات ما کاری میکنه که درآمد داشته باشی 😍 ما رو در کنالتون مدیر میکنید و در عوض ماتبلیغات میزاریم و نسبت به ویوتون به شما پول میدیم شرط ورود هم اینه که ۱۰۰+ ویوتون باشه آمارتون‌ بالای 1کا باشه کانال تبلیغات ما👇 @Khadmo_Reza_313 @Khadmo_Reza_313 @Khadmo_Reza_313 جهت شرکت به پیوی بیایین @khadmoreza

میخای گناهاتو ترک کنی؟ میخای خودسازی کنی؟ میخای کنترل خشم داشته باشی؟ میخای پیش خدا محبوب باشی؟ صاحب این کانال یه دختره که خودش گناهکار بوده همه داستانش رو تو کانال نوشته🌸 داستانشو بخون بهت امید میده گناهاتو ترک کنی شعارشم اینه که:خدا،خدای ادم بدا هم هست❤️ به مدت یه ماه عضو شو اگه تغییر نکردی لفت بده💐بری کانالشون بزنی پیام اول داستان دختر برات میاره🌸 .ـ.ــ.ــ.ــ.ـ.ـ🕊♥️🕊ـ.ــ.ــ.ــ.ــ. تـرک گـنـاه ❖═▩ஜ••🍃🌹🍃❖═▩ஜ••❖ ‌‎‌‌‌‎ @tarkgoonah ❖═▩ஜ••🍃🌹🍃❖═▩ஜ••❖

طلبه‌شهید ےشود🕊؟ آری‌طلبه‌شہید‌مےشود:)!... اینجا‌ڪلی‌انرژے‌مےدیم ♡🌊 برنامه‌های‌خودسازی‌داریم❗️📚 "پرسش‌وپاسخ‌داریم‌اونم‌برای‌همه🗣😎" جوابتونو‌میدیم😌✓ 'ما‌طلبه‌نسل‌امام‌زمانیم🖇🍃' ڪانالمونودنبال‌ڪن📲↯ https://eitaa.com/joinchat/1027407938C0831ca8bf1 با‌صلوات‌واردشو‌رفیق-!🌿 امتحانش‌ضررنداره... #ما‌فرزندان‌نسـل‌ظھوریم #رفیق‌جا‌نمونے

﷽ -فاطمه بسه تو نمیدونی بابات از این #بسیجیای مفت خور بدش میاد؟درسته کارش حقوقش بالاست اما بابات از قماش اینا متنفره حالا بیاد دخترشو بده به اینا که تو بقچه بپیچنش و خونه نشین بشه؟اخه دختر خیره سر تو تازه عمومیت تموم شده به راحتی میتونی بورسیه بشی آمریکا با اشکان پس چرا میخوای زتدگیتو تباه کنی بااین یقه آخوندیای ریشو؟؟؟؟؟؟ با حرف های مامان ٬بغض به گلویم چنگ انداخت و اشک از چشمانم جاری شد ٬ -خانوم تمومش کن. پدرم رو به سمت من برگشت و با انگشت اشاره مرا مخاطب قرار داد و همانطور خشم و کینه از چشمانش سرازیر بود -#ببین‌فاطمه‌اگه‌بخوای‌با‌این‌پسره‌ریشو‌ازدواج‌کنی اولا٬از #ارثم محرومت میکنم٬دوما حق نداری پاتو تو خونه بزاری حرف آخر... پدر پشتش را به من کرد و دست هایش در هوا میلرزید. -#دیگه‌دختر‌من‌نیستی... زنگ در به صدا درآمد٬تپش قلب منم همراه آن پرصدا شد و...... ✾✯✾✯✾✯✾✯✾✯✾ برای این که بدونی ادامش چی میشه بزن رو لینک (قراره‌بزودی‌تو‌کانال‌شروع‌بشه) تا فرصت هست سریع عضو شو⁦(•‿•)⁩👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1778122910Ce8944401eb

🚫💯بهترین رمان ایتا از نظر مخاطب💯🚫 در #راهرو بیمارستان اقای پایدار را دیدم٬تنها بود٬با #عصبانیت به سمت من می آمد😨 .به چند قدمی من که رسید یقه ام را چسبید و مرا به دیوار فشرد.از #شوک نمیدانستم چیکار کنم.که گفت:😡😡 -پسره بیشعور مگه نگفتم دور و بر #دختر من افتابی نشو حرف حالیت نیست؟؟قصد جون دخترمو کردی که هربار باید تو بیمارستان پیداش کنم اره؟اباید تو رو ...😔 -بابا بسه تمومش کنید!!😳 این #صدای فاطمه بود که دست اقای پایدار را درهوا گرفته بود اما هنوز به یقه ام #چنگ زده بود که......😳😳😢 https://eitaa.com/joinchat/1778122910Ce8944401eb بدووووووو الان پاک میشه 🤐🤐😱😱😱😱

💚 تبادلات گسترده ی شهدایی 💚 ادمین تب میشم با جذب بالا😍🌪 کانال های +۳Kهم دستمه پس جذبت‌ عالیه🤩🔥🔥 ادمین 50تا کانالم بنرتون تو 50😳تا کانال قرار میگیره دیگه از این بهتر هم مگه داریم😇 آمـارت +200 بـود و مذهبی پیوی باش😊💥 👤@moham13 توی کانال جذب هامون عضو باشید تا از نوبتتون خبر دار بشید👇🏻👇🏻 ☄اینفو جذب مون 🌪 🔥https://eitaa.com/joinchat/2931228819Cbf603492d2🔥

دیدی تشنگی فشار بیاره چشم ها سیاهی میره دیدی ؟ حالا ببین پچه ۶ ماهه بچه سه سال چه میکشن امید حسین اول خدا بود دوم عباس بود میخواهم دلت اتیش بزنم گدازه بگیرم کم کم شیطان رو به خدا گفت خدایا یادت گفتی سه تا از دعاهام استجابت میکنی دوتاش اینکارو کردی فقط مونده یکی یادت اومد خدا خدا گفت بله یادم اومد قولی دادم یادم نمیره شیطان گفت الان میخوام دعای بعدی استجابت کنی میخوام همین اول کاری اتیش بزنم قلبت حاطری ؟ گفت میخوام ایت خورشید هر چی بیشتر به این خانواده حسین به لشکر حسین نزدیک کنی 😭 اخ بمیرم وقتی گفت خدا اشک ریخت بمیرم برای پچهای حسین دلم میخواست روصه علی اصعر بخونم اما بزرگوار گفت روضه یه ساله حسین بخونم دیدی دختر عاشق پدرهاشون هستند ؟ دیدی ؟ اما وقتی حسین خواست بره میدان اومد برای وداع اومد پیش اهل بیتش با همه وداع کرد حتی با دخترش تا اینکه خواست بره سمت میدان رقیه با صدای پچه گانه اش گفت باباجون حسین بر گشت گفت جان بابا گفت باباجان من اب نمیخوام من اب نمیخوام ترو خدا نرو میدان جنگ اون ها میکشنت چیشد دلت اماده ؟ گفت بابا جون اون ها رحم ندارن اون هاعمو عباس کشتن 💔😭 اون ها رحم ندارن بابا جون حسین اشکش جمع شد اومد دم گوش رقیه چیزی گفت رقیه اروم گرفت 💔 گفت بابا جون حرف اخرم میزنم مواطب خودت باش حسین لبخندی به رقیه زد رفت میدان جنگ اما زینب تعجب کرد رقیه با این بی تابی که میکرد رفت گوشه ای نشست با بغض خیره شد به بیابون زینب اومد طرف رقیه گفت عمه جان چیشده ؟ چی بابا بهت گفت اینطوری اروم شدی حالا وقتش اگه تاالان گریه نکردی الان وقتش ها 😭😭😭😭😭