یکی پرسید آهسته ...
چرا شعر تو ترکی نیست ؟!
نمیدانم جوابم چیست!
من اصلا شاعرم آیا ؟
نمیدانم، ولی اصلا
چرا از شهریار وُ صائب وُ پروین نمیپرسند؟!
نظامی، شمس، مولانا ... از آنها این نمیپرسند؟
و یا از شاعران ترک دیگر این اصول دین نمیپرسند
که بیش از شعر ترکی با زبان مشترک گفتند آن اشعار
بیا بیدار شو ای یار
بیا این اشک تمساحان نکن باور
تو انسانی، نه گرگی، نه شبیه پارسپانها خر
جز این کشور جز این رهبر جز این ساقی جز این ساغر، به غیر از یک زبان مشترک ، راه نجاتی نیست
بیا تا فرصتی باقیست
تا نوح است کشتیبان
بیا تا همسفر باشیم
بیاید جمعه ی دیدار
رسد از راه آن دلدار
کافشین 🍂
....
🌊🌪️
قبل از شبِ طوفان هوا مانند من آرام بود
او غصه خورد وُ سیر شد وقتی که وقت شام بود
آری عزیز از اوٌَلَش
داعش همان برجـام بود
سازش جهاز ِ مادر ِ صدام بود
با گَــَلّهی کـــَـفتارها گــُـفتارها ناکام بود
إفإیتیإف ابزار خودتحریمی ِ بی نام بود
همواره سازشکارها کمبودسازی میکنند
بحث چراغ وُ خانه وُ مسجد به کلی دام بود
آنجا اگر لبنان نبود خط مقدم باز اگر تهران نه، در ایلام بود
ای منجی دنیای ما برگرد ای آقای ما
ظلم جهانخواران فقط تصویر این ایام بود
کافشین ✨
✍🏻 غزلین بیرآججا کسدی و بیرآز دایاندی شاعیر
سورا فاللانان غزلدن گوتوروب دولاندی شاعیر
باشاباش بو دنیا قاندی گونو عالمین یاماندی
نه دِسین هله نه قالسون ، سئوزی ده یاماندی شاعیر
کافشین ✨
⌛🕥
باز زمین سایهی دیوارهاست
خط ِ زمان ، عقربهی مارهاست
در کف تو این دل إشغالیام
مثل ریه خانه ی سیگارهاست
جنگ نگو باز جهان جنگل است
محو ضعیف عادت کفتارهاست
راه نجات بشــریت فقط
رد شدن از نعش جهانخوارهاست
کافشین 🍂
✍🏻 و مجبور است اسرائیل
کنار جنگ بنزینی و حذف ارز نیمایی
کند آغاز با ما جنگ وُ آتش را
و در سرمای آبانی🍂
به همکاریِّ مزدوران آلبانی
بریزد بر زمین خون سیاوش را
و با پوسیدگان سازد پوریم اقتصادی را
کند ممنوعتر با لشکر غم باز شادی را
ولی ما نیز مجبوریم
از عالم لشکر غم را براندازیم
و طرحی دیگر اندازیم
کافشین ✨
🌳🐊🌲زیباست این جنگل ولی زیباست از دور
تنها زبـان زنـده ی دنیا «فقط زور»
یک مرد باهوش از جهان تعریف میکرد
به به ، چه ماهی ای زمین! بود او فقط کور
در شهر هر شهدی دروغین بود آری
شهدِ عسل در کوه بود وُ نیش زنبور
در تور صیاد است فردا مثل ماهی
آن کس که بر اهل زمین میداد دستور
از لطفتان از بوی سبزی هم لبم سوخت
این آش بود از اولش مثل دلم شور
کافشین ✨
ادامه ... همین جا
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💼✨ تو هنوز توی کیفت دو بغل ستاره داری
تو هنوز آفتابی سر هر مناره داری
دل تو شبیه غزه لب تو شبیه بیروت
به دل از ظهور منجی خبری دوباره داری
کافشین ✨
✨
دلم تا آخر دنیا غمی از باستان دارد
خیالم قصه میبافد خیالت داستان دارد
برون کن لشکر غم را از این دلهای اشغالی
که یادت در دل صحرا بسی بی خانمان دارد
کافشین 🌊
،،
یاران همه از سازشیان عشوه خریدند
گفتیم شود قطعی وُ قحطی نشنیدند
گفتیم که دل بر خود ِ پوزیده نبندید
پشت سر او لشگری از فتنه چپیدند
فردا همه از خویش برنجید نه از ما
صد نامه نوشتیم ، نخواندند ندیدند
کافشین ✨
💔
با غمش هر بار من هم گریه کردم بیشتر
میشود این درد در من باز هر دم بیشتر
قصه یاس کبودی که پس از دیوار وُ در
باز هم میگفت من دورت بگردم بیشتر
قصه اش آتش فشان خلقت است اما شده
قهرمان داستان آه سردم بیشتر
آتش نمرود آن شب بر در حیدر نشست
کعبه شد بتخانه بار دیگر، عالم بیشتر
قصه را خاموش می کردم که پهلویش شکست
آن شب قدری که بود از عرش اعظم بیشتر
کریم شاهزاده رحیمی 🍂
،،،،
با کلک کردی سیاهم ، رنگ میخواهی چه کار؟
از تو ویرانیم ، دفع جنگ میخواهی چه کار ؟
من دو تا عکس آنطرفتر در خودم خواهم شکست
اینهمه در سینهی خود سنگ میخواهی چه کار؟
بر تنم پیراهنی صد تکه از برچسبهاست
بیش از این در داستانها انگ میخواهی چه کار؟
با درخت دشمنی دست مدارا دادهای
خنجری در پشت سر در چنگ میخواهی چه کار؟
کرده ای یک عمر خوش رقصی برای اجنبی
باز راحت رقص کن آهنگ میخواهی چه کار؟
من فریب چشمهایت را نَشُسته خوردهام
ساده ام اینقدر من، نیرنگ میخواهی چه کار ؟
شعرهای کافشین را در جهان تکثیر کن
یک وزارتخانهی فرهنگ میخواهی چه کار؟
کافشین ✨