eitaa logo
کـــافـــهـ موسیقی (:💝♥️
144 دنبال‌کننده
407 عکس
270 ویدیو
1 فایل
﷽ مجالی برای آرامش.🌱 _کپی آزاد |
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی کاش که بر وفق مرادت باشد آنکه از یاد تو را برد به یادت باشد بعد از این از ته دل کاش بخندی، نه فقط خنده بر کنج لبت، از سر عادت باشد صبح بخیر 🌹☀️ @kafemoosighi
تو_مهم_ترین_ثروت_زندگی_ات_هستی! برای دل خودت زندگی کن نه برای دیگران مهم خودتی .... یه زندگی بساز که ازدرون ، حال دلت خوب باشه. نه اینکه فقط ازبیرون خوب به نظر بیاد. خودتو دوست داشته باش🍃😍 @kafemoosighi 🌱🌺
آدمی چیزی بنام سن ندارد سن صرفا ًبرای جسم است و ما صرفاً جسم نیستیم ما بسیار لامتنهی و وسیع هستیم ما اگر دریابیم چه مقامی داریم تمام فلک به پای ما خواهد افتاد ما بی سن،ما نامیراییم،ما از اوییم و بسو ی او میرویم ما جاودانیم تو چه دانی که ما چه مرغانیم هر نفس زیر لب چه می خوانیم چون به دست آورد کسی ما را ما گهی گنج گاه ویرانیم چرخ از بهر ماست در گردش زان سبب همچو چرخ گردانیم کی بمانیم اندر این خانه چون در این خانه جمله مهمانیم گر به صورت گدای این کوییم به صفت بین که ما چه سلطانیم چونک فردا شهیم در همه مصر چه غم امروز اگر به زندانیم تا در این صورتیم از کس ما هم نرنجیم و هم نرنجانیم مولانا @kafemoosighi 🌱🌺
ای یار دور دست که دل می بری هـنوز چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین! عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بپاکنی شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من! از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز وان سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز @kafemoosighi 🌱🌺
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد