📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_پنجاهُ_نه
هرکس که میدانست راهیام، چیزی میگفت. نرو شهید میشوی! یادت نرود به ما بدهکاری! این حرفها که شوخی بودند اما مرا جدیجدی به فکر میانداختند. با خودم فکر میکردم به چه کسانی بدهکارم؟ فهرست طلبکاران بلندبالا میشد! آدمیزاد به خیلیها بدهکار میماند. خیلی چیزها را نمیشود جبران کرد. مثلا مهر مادری را چگونه جبران کنم و بروم؟
در جواب آنها که راجع به شهادت، شوخی میکنند، فقط میگویم هرچه خدا بخواهد همان میشود... اما توی دلم شرمنده میشوم. من میدانم که با شهدا فاصله دارم. آخر من کجا و شهدا کجا؟ من فقط کوشیدهام که پایم را جای پای آنها بگذارم. دیدهای آنها که به کسی، گروهی، جریانی دل بستهاند، هم و غمشان این میشود که شبیه آن فرد و گروه و جریان شوند؛ از مدل مویشان گرفته تا لباس پوشیدنشان. من هم دلبستهام! دلبسته به کسانی که اغلب نمیشناسمشان؛ گمناماند اما خطشان برایم روشن است... من به این گمنامها هم بدهکارم!...
۵۹
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
سلام ممنونم
سوال چند نفرتون بود اتفاقا
کلی بگم🌸
من از آدم مطلعی پرسیدم و حکمش بطور کلی اینه:
کتابهایی ک درکانالها ب طور پی دی اف گذاشته میشه
اگ اولش ننوشته باشه حق نشر محفوظه
ک ینی راحتین و هرجا باشه میتونید بخونید
ولی اگ نوشته باشه
و داخل کانال و یا گروها ارسال بشه
باید حتما اسم خود ناشر و یا نویسنده ذکر بشه ک معمولا داخل پی دی اف ها هست.
یا راحتر بگم : چون حق نشر محفوظ بوده اگ کسی بخواد اون کتابو ب اسم خودش بکنه و یا اسم نویسنده و ناشر رو محذوف کنه اشکال داره و حرامه✅
امیدوارم منظورم رسونده باشم 😅🌸
هدایت شده از کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
﷽
صلاللہعلیڪیاٵباعبدللہ💚🌱
🥀🥀
روزی که میخواست برود
آمد خانه و به مادرش گفت که با اعزامم موافقت شده
اوهم از روی احساسات مادرانه خیلی گریه کرد که شاید بابک منصرف شود
اما بابک تصمیمش را گرفته بود وگفت:
من حضرت زینب (س) را خواب دیدم
دیگر نمیتوانم اینجا بمانم
باید بروم سوریه🌱
این قضیه رفتنم مال امروز و دیروز نیست .من چندماه است که تصمیمم را گرفته ام.
حتی شنیدم که به او گفته اند که چطوری میتوانی مادرت را تنها بگذاری و بروی!!
بابک هم گفته مادر همه ما آنجا در سوریه هست من بروم سوریه که بی مادر نمانم.
#شهیدمدافعحرمبابکنوریهریس
🍃🍃🍃
@kafoshohada