eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
7.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
232 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱.۰🥀 اگر این دو تا کار را انجام دهید شهید میشوید؛ اول اینکه اخلاص داشتہ باشید دوم اینکہ پرکار باشید. (حسن‌باقری) 🌱:) @kafoshohada
شهید‌‌‌محمدهادی‌ذولفقاری🌱 شرکت کننده شماره:9⃣2⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
شهید‌‌علی‌اکبر‌شیرودی🌱 شرکت کننده شماره:0⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
شهید‌‌‌ابراهیم‌هادی🌱 شرکت کننده شماره:1⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
باشگاه بدنسازی در جبهه....😅😅 🍃 @kafoshohada
شهیداکبرعباس‌پور🌱 شرکت کننده شماره:2⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
شهید‌‌‌محسن‌حججی🌱 شرکت کننده شماره:3⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
شهید‌علی‌شفیعی🌱 شرکت کننده شماره:4⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
شهید‌‌‌آرمان‌علی‌وردی🌱 شرکت کننده شماره:5⃣3⃣ بنر را پخش کنید، به امید اینکه برنده چالش شهدایی ما شما باشید...🌺 ڪهف ‌الشہدا💙 https://eitaa.com/kafoshohada بہ‌ڪانال‌شہدایی‌مابپیوندین🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 فروردین به چشم بر هم زدنی می‌گذرد. امروز سی‌ام است. هنوز به بابا و مامان زمان دقیق رفتنم را نگفته‌ام اما دیگر وقتش رسیده! حاج‌حمید یکی دو روزی است که اصرار می‌کند بروم سمنان و ببینمشان اما می‌دانستم که اگر بروم، کار سخت می‌شود. هم برای من و هم برای آن‌ها. تقصیرها را انداختم به گردن خودم، به حاجی گفتم می‌ترسم بروم و دل کندن برایم سخت شود. من نمی‌توانم خودم را جای بابا بگذارم. نمی‌توانم توی ذهنم تصور کنم حس و حال بابا را وقتی پشت تلفن می‌شنود که پسرش می‌گوید دارم می‌روم! غلبه می‌کنم بر فکرهایم؛ گوشی‌ام را برمی‌دارم و زنگ می‌زنم به بابا. طول می‌کشد تا گوشی‌اش را بردارد. صدایش را که می‌شنوم، دلم هری می‌ریزد! می‌کوشم به خودم مسلط باشم، صدایم نلرزد، حالم را طبیعی جلوه بدهم و هیجانم را کنترل کنم! حال و احوالی می‌کنیم و می‌روم سراغ اصل مطلب:«بابا من دو روز دیگه اعزامم...» تا این جمله را می‌شنود، اصرار کردنش شروع می‌شود که بروم سمنان و یک دل سیر ببینمشان. هرچه اصرار کرد، به خرجم نرفت. تصمیمم را گرفته بودم. بابا می‌گفت اگر نیایی، من می‌آیم! گفتم بیا و بزرگی کن تا به همین تماس تلفنی اکتفا کنیم. گفت می‌خواهی بروی یک کشور دیگر؛ یک ماه و نیم هم که نمی‌بینمت، دلم طاقت نمی‌آورد، باید قبل رفتن ببینمت... ۶۱ 📔 @kafoshohada