🌹مثل آقای خامنه ای پیدا نمیکنید
🌹امام خمینی (ره):
شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها،یک نفر را مثل آقای خامنهای پیدا بکنید که:
متعهد به اسلام باشد
و خدمتگزار
و بنای قلبیاش بر این باشد که به این ملت خدمت کند،پیدا نمیکنید.
ایشان را من سالهای طولانی میشناسم، و در آن زمانی که اول نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف برای رساندن پیامها تشریف میبردند و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر بود همه جا،تا آخر و حالا هم هست.
یک نعمت خدا به ما،این است که داده.
📒 صحیفه نور جلد۱۷ ص۲۷۲
🇮🇷 @nohoomeday
🥀🥀
#خاطراتشهدا 🌹
#روایت_عشق 🌼
آقا سجاد اهل مطالعه بود. او پس از خواندن سلام بر ابراهیم، عاشق شهید هادی شد.
به هرکسی از دوستان می رسید یک جلد کتاب ابراهیم می داد و می گفت: «بخون بعد بهم برگردون ».
همیشه چند جلد کتاب تو ماشین داشت و به صورت گردشی به دوستاش و آشناها می داد.
گاهی خواننده کتاب از بس عاشق کتاب می شد که دیگه بازگشتی تو کار نبود و آقا سجاد اون کتاب رو به عنوان هدیه تقدیمش می کرد.
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
#شهیدسجادطاهرنیا
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
🥀🥀
🔶 کلام ناب
▪️ حاج ابرهیم همت می گفت؛
انسان يک تذکر در هر چهار ساعت به خودش بدهد، بد نیست.
بهترین موقع بعد از پایان نماز، وقتی سر به سجده می گذاریم، مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بیندازد؛
آیا کارمان برای رضای خدا بود؟!
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استـــــوࢪے🌱
نـــــمازاولوقت🦋🕊
🥀🥀
✍️ شهید نیری در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و این شهید را در تهران دفن کردند.
آیت الله حق شناس پیش نماز این شهید در مسجد محله زندگی شان بود. او در یکی از مراسم ها خطاب به جمع گفت شهید نیری را بسیاری نشناخته اند و این را به این دلیل می گویم که شبی در حالی که چراغ های مسجد خاموش بود وارد مسجد شدم و مشاهده کردم در و دیوار مسجد ذکر لااله الا الله و ملک الحق المبین می گویند.
خوب که دقت کردم دیدم شهید نیری در حالی که نیم متر از زمین فاصله دارد در حال خواندن نماز است.
با حیرت به نماز خواندن او نگاه کردم و سپس از وی پرسیدم به چه دلیل به این جایگاه رسیده ای.
او در حالی که از پاسخ دادن اجتناب می کرد در برابر اصرارهای بی نهایت من گفت تا زنده هستم این خاطره را برای کسی بازگو نکنید. روزی که با بچه های بسیج جهت انجام اردو به یکی از جنگل های اطراف تهران رفتیم من را مسئول آوردن آب کردند در حالی که به سمت رودخانه انتهایی جنگل می رفتم چشمم به چند خانم افتاد که در حال آب تنی در کنار رودخانه بودند.
به یک باره لا اله الا الله گفته و از آن مسیر فرار کردم در حالی که از جایی دورتر آب پیدا کرده و به محل اسکان برمی گشتم، اما مدام از دیدن آن چند خانم خود را سرزنش می کردم و ذکر لا اله الا الله را تکرار می کردم .
در نهایت هنگامی که آب را بر روی آتش گذاشتم و این ذکر را تکرار می کردم با تعجب دیدم وسایل اطراف من نیز این ذکر را تکرار می کنند و این گونه شد که از آن زمان نماز و حالات من به این شکل تغییر پیدا کرد...
شهیداحمدعلینیری
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada