eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
337 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا پایان راه بسیجی‌های تو 🎥 کلیپ/ تشییع پیکر مطهر بسیجی مدافع امنیت شهید سید محمد امین مودت 💠 حرم مطهر حضرت احمد بن موسی الکاظم علیه السلام این شهید عزیز در حال گشت امنیتی، بر اثر سانحه تصادف به شهادت رسیدند... ایشان نوجوانی ۱۶ ساله و فعال در عرصه بسیج بودند ... اعضا بدن این شهید اهدا شده است. شهدا رایادکنیم باذکر صلوات🌷 ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فرجهم⭐⚡ 1403/02/04 جهـــــــاد فرهنگــــی شیــــــــراز
🔶همانطور که اقبلا علام شده،افرادی که قصد سفر به مشهد مقدس را دارند جهت هماهنگی به دفتر حسینیه مراجعه نمایند، لازم به ذکر است که همگان بدانند هنوز موتور خانه و آب گرم ساختمان راه اندازی نشده و نیاز مبرم به کمکهای شما عزیزان داریم لذا تقاضا مندیم که با کمک خود ما را در راه اندازی کامل موتور خانه و آب گرم ساختمان یاری فرمایید. 🔺کمکهای خود را به حساب شماره 90 در قرض الحسنه شهید مطهری و قرض الحسنه گل نرگس(مسجدالحجت) واریز و فیش ان را به دفتر حسینیه تحویل و رسید دریافت کنید هر کدام از همشهریان میتوانند با واریز یکصد هزار تومان برای خود و هر یک از اعضا خانواده، در راه انداز موتور خانه و بهره برداری از ساختمان سهیم باشند. 🔶همچنین همشهریان به صورت غیرحضوری و توسط لینک زیر میتوانند واریز انجام دهند. لینک واریز به حساب خیریه حضرت ابوالفضل(حسینیه مشهد)👇 https://r-bank.ir/153511777790 ‌ # هیئت مدیره حسینیه مشهد# https://eitaa.com/hoseiniyekarsang
🌸 جدیدترین روش ترک اعتیاد با ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد در ابتدای شروع دوره درمان 🌸 ترک قطعی و ریشه ای اعتیاد به انواع مخدرهای سنتی و صنعتی مانند: تریاک ، شیره ، هروئین سورچه ، شیشه ، ترامادول دتا هندی ، اُپیوم ، ب۲ و ... 🔴 با تاییدیه رسمی از سازمان غذا و دارو و وزارت بهداشت 🔴 بدون درد و خماری و بدون نیاز به بستری و غیبت از محل کار شروع درمان و دریافت مشاوره: لینک کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2978546406C8223b5c099
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مسجد خوب به این میگن! 👈 شما تا حالا این مسجد رفتید؟ ➖ برگرفته از جلسات «تربیتِ تقوا محور در خانواده، مسجد و مدرسه» در فاطمیۀ بزرگ تهران، جلسۀ ششم هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع) تلگرام | بله | سروش | روبیکا | آپارات | اینستاگرام | سایت @Panahian_ir
💫بخش صد و بیست و هفت💫 به همین خاطر اصلا به فکر این نبودم که چیزی به عنوان یادگاری بردارم.هیچ چیز اهمیتی نداشت.فقط موتور بابا که گوشه ای افتاده بود به نیت آنکه به درد بچه های سپاه بخورد برداشتیم.آن روز که با دا به خرمشهر رفتیم،روز خیلی بدی بود خیلی به دا فشار آمد تا چند روزی حال خوشی نداشت.بدجوری توی خودش رفته بود،هر چه من و لیال سعی میکردیم حرفی بزنیم که از آن حالت دربیاید و فكرش به مسأله دیگری منحرف شود و بخندد فایده ای نداشت.دا اصرار داشت هر روز به خرمشهر برود.ولی به خاطر پاکسازی نشدن منطقه،تردد به سختی صورت میگرفت.توی جاده پشت سر هم پست های دژبانی بود که سعی میکردند نگذارند زیاد مردم به شهر بروند.هیچ جای شهر عارب از خطر نبود، مناطق مختلف مین گذاری شده بود.از طرفی مردم خرمشهر که مدت ها از شهرشان دور بودند،عشق دیدار شهرشان را داشتند.دا اصرار داشت برود خرمشهر بماند.با توجیه او را راضی کردیم که امکانش نیست.در طول مدتی که در آبادان بود،هر چند روز یکبار او را به خرمشهر میبردیم،حلقه فیلمی را که در خانه پیدا کرده بودم،برای چاپ به عکاسی دادم،تعداد زیادی از عکس ها سوخته بود و آن تعداد که ظاهر شد تصاویر علی و دوستانش بود.وقتی توی کوچه ها و ویرانه ها راه می رفتیم این شعر که بعد از فتح خرمشهر در مسجد جامع خوانده شده بود در ذهنم مرور میشد. یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان فریاد و فغان دارد دردی کش میخانه..... بعد از آزادی خرمشهر آتش دشمن به روی شهر بیشتر از قبل شده بود.توپخانه به نزدیکی محل سکونت ما منتقل شده بود،به همین دلیل،به حدی بمباران میشد که بعضی وقت ها به کلی ما را زمین گیر میکرد.خانه ها میلرزیدند و همین طور ترکش توپ و خمپاره ها بود که به خانه ها میخورد و یا وارد آنها میشد.هرچه میگذشت بر شدت تخریب اضافه میشد و دائم نایلون هایی که به جای شیشه نصب کرده بودیم،از بین رفت. منافقین همچنان آزار و اذیت های شان را ادامه میدادند.یک شب درخانه عباسی کسی نایلون پنجره را پاره میکند.مثل اینکه قصد ورود به خانه را داشته.آنها که چراغ را روشن میکنند،طرف فرار میکند،این مسئله برای دیگران هم پیش آمده بود.به این دلیل،هر وقت حبیب نبود توی انباری می خوابیدم. انباری اتاقک کوچک موکت شده ای بود.فکر میکردم آنجا از همه جا مطمئن تر است.من در آن هوای گرم دائم حالت آماده باش داشتم و با چادر و مانتو شلوار و مقنعه می خوابیدم.با خودم میگفتم:اگر قرار هست شهید شوم حجابم محفوظ بماند.شب ها و ظهرهای گرم کلافه ام میکرد ولی چاره ای جز تحمل نداشتم.از شدت گرما و عرق تنم زخم شده بود.کولر خانه خراب بود.تا اینکه روزی حالم خیلی بد شد و دچار گرمازدگی شدیدی شدم.به حبیب گفتم:گرما دیگر غیر قابل تحمل است.کولر را راه اندازی کن‌گفت:نمی توانم دست به اموال مردم بزنم.گفتم:خب وقتی اجازه داده اند ما اینجا زندگی کنیم،این اجازه شامل کولر هم میشود،میگفت:نه گفتم:حالا من تحمل میکنم ولی تو فکر دو روز دیگر که بچه مان به دنیا می آید را بکن، نمیتواند این گرما را تحمل کند.گفت:بچه من باید بتواند سختی ها را تحمل کند. وقتی حبیب مساله شرعی استفاده از کولر را پرسید،قانع شد که کولر را راه اندازی کند. همان شب حسین آقا،شوهر لیال به حبیب گفت:تو هفته به هفته خانه نیستی اگر این با وضعی که دارد حالش به هم بخورد کسی نیست به دادش برسد.آن شب تصمیم گرفته شد حسین لیال را از اصفهان بیاورد و آنها با ما زندگی کنند.خیلی خوشحال شدم که از تنهایی در می آیم و دلشوره و اضطراب و خوابیدن هایم در انباری تمام میشود،دوباره با لیال هم خانه شدم.از خدا خواسته روز وشب مان را در آن چند وقت با هم می گذراندیم.از گذشته ها حرف میزدیم.یاد بعضی چیزها ما را متأثر میکرد و یاد بعضی دیگر،به خنده مان می انداخت. پا به ماه بودم که رفتم بیمارستان طالقانی که در جاده آبادان و خرمشهر قرار داشت.چون در شرایط منطقه اتاق های عمل را برای مجروحان جنگی در نظر گرفته بودند،توصیه پزشکان این بود که بهتر است برای زایمان به بیمارستان شهر دیگری بروم.شهریور ماه بود، من با زینب و سعید و حسن که برای تعطیلات تابستان به آبادان آمده بودند، برگشتیم تهران ساختمان کوشک.زمانی که من برای درد و عفونت کلیه هایم بیمارستان رفته بودم ناچار شدم عکس رادیولوژی بگیرم و داروهایم را مصرف کنم.به این دلیل پزشک زنان احتمال زیادی میداد که تاثیر اشعه ایکس و داروهای مصرفی روی بچه ام اثر منفی گذاشته باشد.به این جهت اغلب اوقات فکر و ذکر من این بود که بچه ام سالم است یا نه،خیلی سعی میکردم روحیه ام را نبازم. میگفتم:خدایا زشت ترین بچه را به من بده اما سالم باشد.حبیب هم به تهران آمد. روز های مادر شدنم نزدیک بود و من آنقدر حالم بد بود که شب تا صبح بیدار بودم.
💫ادامه بخش صد و بیست و هفت💫 برای اینکه مزاحم خواب دیگران نشوم از اتاق بیرون میرفتم و در راهرو قدم میزدم،دا هم می آمد و روی پله ها مینشست،شب آخر دیگر نمی توانستم به راهرو بروم.ذله شده بودم و بی تابی میکردم.همان شب روانه بیمارستان شدم،شرایط سختی را پشت سر گذاشتم،بیمارستان پر از زخمی بود و اتاق های عمل درگیر جراحی مجروحان جنگ. عصر روز بعد فرزندم در شرایطی متولد شد که من از شدت درد و اشکالی که در روند طبیعی زایمان پیش آمد دچار شوک شده، بیهوش شدم.بعد از به هوش آمدن نگران وضع بچه بودم.دکتر که از ناراحتی من خبر داشت،مژده داد که فرزندم سالم است.فقط تپش قلبش زیاد بود که معلوم شد بر اثر صدای انفجارهایی بوده که در این مدت که در معرضش بوده ام.به خاطر همین،من و بچه را سه روز در بیمارستان نگه داشتند.بعدهم همراه با نوزادم برگشتم پیش دا و خواهر، برادرهایم توی ساختمان کوشک.لیال و سلیمه،که او هم یک نوزاد یک ماهه داشت و به تهران آمده بودند.همه در یک اتاق بودیم و خیلی شلوغ شده بود.در یک اتاق دو نوزاد داشتیم و خودمان هم که تعدادمان زیاد بود در این شرایط میهمان هم برای عیادت من می آمد.یک شب هوا تازه تاریک شده بود. حبیب نماز میخواند و من چون حالم خوش نبود،قدم میزدم.ناگهان صدای انفجار مهیبی بلند شد و به دنبالش صدای خرد شدن شیشه به گوشمان رسید،اول فکر کردیم توی ساختمان رو به روی ما که مربوط به شهرداری بود اتفاقی افتاده.ولی مردم گفتند: بمب در ساختمان مخابرات در میدان امام منفجر شده است.آن شب را در نگرانی بدی به صبح رسانیدم.تا صبح صدای آمبولانس ها و ماشین های آتش نشانی قطع نشد.فردا اخبار اعلام کرد که تعداد زیادی در این بمب گذاری به شهادت رسیده اند،بعد از سه روز وقتی دیدم دا با رفتار و کردارش با اسم علی که من برای نوزادم انتخاب کرده ام مخالفت میکند اسم عبدالله را برای فرزندمان انتخاب کردیم.بعد از هفده روز تصمیم گرفتم که به آبادان برگردم.خاله سلیمه پیشنهاد کرد اول به خرم آباد برویم تا بی بی و پاپا عبدالله را ببینند بعد به آبادان بروم.موقع نماز صبح بود که به خرم آباد رسیدیم.بابا به نماز ایستاده بود.منتظر شدم تا نماز پاپا تمام شود،سلام نمازش را که داد به طرف ما برگشت.چشمش که به عبدالله افتاد زد زیر گریه.بی بی با لهجه کردی میگفت:پیرمرد دیوانه شدی.چرا گریه میکنی؟پاپا گفت:از پشت سر،عین بچگی سیدعلی بود.بلند شد و عبدالله را از بغلم گرفت و بوسید,اذان و اقامه را درگوشش خواند،چند روز که آنجا بودیم عبدالله بیشتر درآغوش پاپا بود.بعد به آبادان رفتیم و ماه بعد بی بی برای دیدن خرمشهر به خانه ما آمد.او هم در دیدارش از خرمشهر حال ما را داشت.سر خاک علی میگفت:باورم نمیشود زنده باشم و سر خاک علی بیایم.بی بی برای ما خیلی زحمت کشیده بود.خصوصا برای علی و محسن،چون دا بچه هایش را شیر به شیر دنیا آورده بود،بیشتر کارهای بچه ها را بی بی انجام میداد،در بصره و با حوصله زیادی برایمان قصه میگفت به سفارش پاپا سری به خانه شان زدیم تا شجره نامه اش را پیدا کنیم.اموال اینجا را هم به یغما برده بودند،از جهیزیه خاله سلیمه و کادوهای عروسی اش که هنوز جعبه های آن ها را هم باز نکرده بود،خبری نبود.ما توانستیم بین خرت و پرت هایی که صدامیان برجا گذاشته بودند شجره نامه را پیدا کنیم،پاپا به خاطر توجهی که به شجره نامه داشت،آن را داخل را داخل لوله فلزی کرده بود.من هر وقت این لوله فلزی را میدیدم یاد تیر و کمانهای قدیمی می افتادم. وقتی شجره نامه را پیدا کردیم خیلی خوشحال شدم.می دانستم این بهترین هدیه برای پاپاست.زمانی که بی بی و پاپا برگشتن، پاییز بود و هوا رو به سردی میرفت.خانه ای که ما در آن زندگی میکردیم، سوراخ سنبه های زیادی داشت،ما هم وسیله گرم کننده نداشتیم و از سرما یخ میکردیم،به تمام در و پنجره هایی که شیشه نداشت،پلاستیک زده، زیر پرده ها هم گرفته بودیم.با این حال سوز و سرما از زیر درها وارد خانه می شد.به همین خاطر مجبور میشدم در انباری خانه که کوچکتر بود و سریع گرم میشد،بمونم.عبدالله روز به روز بزرگتر میشد و شیرین تر، او بچه خیلی صبوری بود و برای من اذیتی نداشت. ساکنان منازل رادیو و تلویزیون بیشتر وقت ها عبدالله را پیش خودشان میبردند.چون در آبادان مغازه ای به آن صورت نبود،من اغلب برای تهیه پوشاک و شورت گرمایی و وسایل دیگر بچه غالبا دچار مشکل میشدم.عین این بود که در جزیره ای دورافتاده باشم،هرکسی که میخواست به شهر دیگری برود و برگردد، سفارش میدادم مقداری وسیله برایم بخرد. علی شوشتری هر وقت به خانه خواهرش می آمد،میفرستاد دنبال عبدالله،یک بار من خانه خواهرش بودم،شنیدم از راه نرسیده به او می گوید:برو عبدالله را بیاور،خواهرش گفت: عبدالله اینجاست.
ضمن عرض تسلیت ( شادی روحش صلوات)
ضمن عرض تسلیت ( شادی روحش صلوات)
🔴 فراخوان شرکت در پویش ملی «پای کار ایرانیم» 🔹 با ارسال یک ویدئوی ضبط شده در کارگاه، خود و محل کارتان را معرفی کرده و جمله «پای کار ایرانیم» را بیان نمایید. 🔹 ارسال آثار تا یازدهم اردیبهشت ماه به شناسه زیر: 🌐 @pa_kar_iran 🎁 جوایز: ۵ ربع سکه بهار آزادی به آثار برتر ۱۴ جایزه ۵ میلیون تومانی به قید قرعه وزارت تعاون، کار و رفاه‌ اجتماعی: 🆔 @mcls_gov_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 راهنمای شرکت در پویش ملی «پای کار ایرانیم» 🔹 شرکت در پویش تنها در قالب ارسال فیلم امکان‌پذیر است. 🔹 در هنگام ضبط تصاویر رو به دوربین خود و محل کارتان را معرفی نمایید. 🔹 ویدئوهای ارسالی باید ویژه این پویش تهیه شده و در آن جمله «پای کار ایرانیم» ذکر شده باشد. ✅ ارسال آثار تا یازدهم اردیبهشت ماه به شناسه زیر: 🌐 @pa_kar_iran 🎁 جوایز: ۵ ربع سکه بهار آزادی به آثار برتر ۱۴ جایزه ۵ میلیون تومانی به قید قرعه وزارت تعاون، کار و رفاه‌ اجتماعی: 🆔 @mcls_gov_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گزارش تصویری برخی از جلسات و بازدید‌های آقای در شهرستان نجف‌آباد؛ در فروردین ماه سال۱۴۰۳ 📌کانال اطلاع رسانی دفتر آقای ابوترابی:👇 🆔@abotoraby
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ چهارشنبه: شمسی: چهارشنبه - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 24 April 2024 قمری: الأربعاء، 15 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹جنگ احد و شهادت حضرت حمزه، 3ه-ق 🔹وفات حضرت عبدالعظیم حسنی،‌ سال 250یا252یا255 ه-ق 🔹رد الشمس توسط امیر المومنین علیه السلام، 8_7ه-ق 🔹معرکه بنی قینقاع، 20ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️25 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️44 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️51 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــــلام 🕊🌸 صبحتون بخیر روزی بی نظیر🕊🌸 صبحی دلنشین آرامشی عمیق      🕊🌸 لطف همیشگی خـدا لبخندی از سرخوشبختی🕊🌸 آرزوی همیشگی ام بـرای شما🕊🌸 صبحتون بخیرونیکی🕊🌸 ✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
سلام یک نیروی کار متعهد مرد فعلا جهت نگهبانی از یک ساختمان درمانگاه بلااستفاده در خیابان بوعلی خمینی شهر زیر نظر تامین اجتماعی با حقوق اداره کار و بیمه و بیمه تکمیلی بصورت شیفت ۲۴_۲۴ نیازمندیم. شرایط سنی بین ۲۰ تا ۳۰ دارای کارت پایان خدمت یا معافیت شماره تماس 09133203656 کریمی ✅ @kahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجه📢📣 توجه📢📣 قابل توجه همشهریان عزیز و گرامی خانواده هایی که فرزند زیر پنج سال دارند و مبلغی برای فرزندشان به صورت کالابرگ واریز شده است بدون پرداخت مبلغی میتوانند خرید انجام بدهند آدرس کوشک خیابان معلم شمالی جنب نانوایی حکمت الله مهرابی برای اطلاعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید۰۹۱۳۶۶۹۶۸۴۴ https://eitaa.com/joinchat/2749694487Cd404453dae
⬅️بسته سلامت امروز 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ۵ دمنوش بهاری برای رفع کسالت • دمنوش گل سرخ طبیعت گل سرخ معتدل و کمی قابض است. این دم‌نوش آرام بخش و شادی افزا است، بنابراین نوشیدن آن در این فصل برای کسانی که احساس افسردگی و اضطراب می‌کنند، مفید است. • دمنوش بهارنارنج بهار نارنج طبیعتی گرم دارد. اشتهاآور و برای ضعف اعصاب مفید است. برای درمان طپش‌ه‌ای ناگهانی قلب موثر است. این دم کرده برای معالجه تورم گلو، درمان درد سینه و سردرد بسیار مفید است و ضد یبوست است، این دمنوش خاصیت ضدمیکروبی و ضدباکتریایی نیز دارد. • دمنوش قاصدک نوشیدن دمنوش قاصدک به طور مرتب، سبب می‌شود همواره احساس انرژی داشته باشید. • دمنوش نعنا مهم‌ترین خاصیت دمنوش نعنا، تاثیر آن بر درد‌های دستگاه گوارش شامل درد معده، روده، نفخ، دل پیچه، تهوع و اسهال است، آرامبخش خوبی است و ناراحتی اعصاب و تشنج را بر طرف می‌کند. • دمنوش اسطوخودوس این گیاه به رفع علائم ناشی از حساسیت فصلی، سرماخوردگی، میگرن شدید، عفونت‌های تنفسی کمک می‌کند و آرام‌بخش است. ‌✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᬼ꙰ٖٖٖٜ ♡بسـم الله الرحمن الرحیم♡ᬼٖٖٖٜ꙰ 💫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏💫 🌻بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى. ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 چهارشنبه های امام رضایی 🌸 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ورود سیل قدرتمند به رودخانه اصلی شهر تفت 🔹حجم گسترده و سرعت زیاد آب قابل توجه است 🔹در صورت عمل نکردن سیل بندهای یزد، خطرات جدی متوجه شهر تاریخی یزد است ✅ @Khabar_Fouri