💫ادامه بخش صد و بیست و هفت💫
برای اینکه مزاحم خواب دیگران نشوم از اتاق بیرون میرفتم و در راهرو قدم میزدم،دا هم می آمد و روی پله ها مینشست،شب آخر دیگر نمی توانستم به راهرو بروم.ذله شده بودم و بی تابی میکردم.همان شب روانه بیمارستان شدم،شرایط سختی را پشت سر
گذاشتم،بیمارستان پر از زخمی بود و اتاق های عمل درگیر جراحی مجروحان جنگ.
عصر روز بعد فرزندم در شرایطی متولد شد که من از شدت درد و اشکالی که در روند طبیعی زایمان پیش آمد دچار شوک شده، بیهوش شدم.بعد از به هوش آمدن نگران وضع بچه بودم.دکتر که از ناراحتی من خبر داشت،مژده داد که فرزندم سالم است.فقط تپش قلبش زیاد بود که معلوم شد بر اثر صدای انفجارهایی بوده که در این مدت که در معرضش بوده ام.به خاطر همین،من و بچه را سه روز در بیمارستان نگه داشتند.بعدهم همراه با نوزادم برگشتم پیش دا و خواهر، برادرهایم توی ساختمان کوشک.لیال و سلیمه،که او هم یک نوزاد یک ماهه داشت و به تهران آمده بودند.همه در یک اتاق بودیم و خیلی شلوغ شده بود.در یک اتاق دو نوزاد داشتیم و خودمان هم که تعدادمان زیاد بود در این شرایط میهمان هم برای عیادت من می آمد.یک شب هوا تازه تاریک شده بود. حبیب نماز میخواند و من چون حالم خوش
نبود،قدم میزدم.ناگهان صدای انفجار مهیبی بلند شد و به دنبالش صدای خرد شدن شیشه به گوشمان رسید،اول فکر کردیم توی ساختمان رو به روی ما که مربوط به شهرداری بود اتفاقی افتاده.ولی مردم گفتند: بمب در ساختمان مخابرات در میدان امام منفجر شده است.آن شب را در نگرانی بدی به صبح رسانیدم.تا صبح صدای آمبولانس ها و ماشین های آتش نشانی قطع نشد.فردا اخبار اعلام کرد که تعداد زیادی در این بمب گذاری به شهادت رسیده اند،بعد از سه روز وقتی دیدم دا با رفتار و کردارش با اسم علی که من برای نوزادم انتخاب کرده ام مخالفت میکند اسم عبدالله را برای فرزندمان انتخاب
کردیم.بعد از هفده روز تصمیم گرفتم که به آبادان برگردم.خاله سلیمه پیشنهاد کرد اول به خرم آباد برویم تا بی بی و پاپا عبدالله را ببینند بعد به آبادان بروم.موقع نماز صبح بود که به خرم آباد رسیدیم.بابا به نماز ایستاده بود.منتظر شدم تا نماز پاپا تمام شود،سلام نمازش را که داد به طرف ما برگشت.چشمش که به عبدالله افتاد زد زیر گریه.بی بی با لهجه کردی میگفت:پیرمرد دیوانه شدی.چرا گریه میکنی؟پاپا گفت:از پشت سر،عین بچگی سیدعلی بود.بلند شد و عبدالله را از بغلم گرفت و بوسید,اذان و اقامه را درگوشش خواند،چند روز که آنجا بودیم عبدالله بیشتر درآغوش پاپا بود.بعد به آبادان رفتیم و ماه بعد بی بی برای دیدن خرمشهر به خانه ما آمد.او هم در دیدارش از خرمشهر حال ما را
داشت.سر خاک علی میگفت:باورم نمیشود زنده باشم و سر خاک علی بیایم.بی بی برای ما خیلی زحمت کشیده بود.خصوصا برای علی و محسن،چون دا بچه هایش را شیر به شیر دنیا آورده بود،بیشتر کارهای بچه ها را بی بی انجام میداد،در بصره و با حوصله زیادی برایمان قصه میگفت به سفارش پاپا سری به خانه شان زدیم تا شجره نامه اش را پیدا کنیم.اموال اینجا را هم به یغما برده بودند،از جهیزیه خاله سلیمه و کادوهای عروسی اش که هنوز جعبه های آن ها را هم باز نکرده بود،خبری نبود.ما توانستیم بین خرت و پرت هایی که صدامیان برجا گذاشته بودند شجره نامه را پیدا کنیم،پاپا به خاطر توجهی که به شجره نامه داشت،آن را داخل را داخل لوله فلزی کرده بود.من هر وقت این لوله فلزی را میدیدم یاد تیر و کمانهای قدیمی می افتادم. وقتی شجره نامه را پیدا کردیم خیلی خوشحال شدم.می دانستم این بهترین هدیه برای پاپاست.زمانی که بی بی و پاپا برگشتن، پاییز بود و هوا رو به سردی میرفت.خانه ای که ما در آن زندگی میکردیم، سوراخ سنبه های زیادی داشت،ما هم وسیله گرم کننده نداشتیم و از سرما یخ میکردیم،به تمام در و پنجره هایی که شیشه نداشت،پلاستیک زده، زیر پرده ها هم گرفته بودیم.با این حال سوز و سرما از زیر درها وارد خانه می شد.به همین خاطر مجبور میشدم در انباری خانه که کوچکتر بود و سریع گرم میشد،بمونم.عبدالله روز به روز بزرگتر میشد و شیرین تر، او بچه خیلی صبوری بود و برای من اذیتی نداشت. ساکنان منازل رادیو و تلویزیون بیشتر وقت ها عبدالله را پیش خودشان میبردند.چون در آبادان مغازه ای به آن صورت نبود،من اغلب برای تهیه پوشاک و شورت گرمایی و وسایل دیگر بچه غالبا دچار مشکل میشدم.عین این بود که در جزیره ای دورافتاده باشم،هرکسی
که میخواست به شهر دیگری برود و برگردد، سفارش میدادم مقداری وسیله برایم بخرد. علی شوشتری هر وقت به خانه خواهرش می آمد،میفرستاد دنبال عبدالله،یک بار من خانه
خواهرش بودم،شنیدم از راه نرسیده به او می گوید:برو عبدالله را بیاور،خواهرش گفت: عبدالله اینجاست.
#قصه_شب
#بخش_صد_و_بیست_و_هفت
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
🔴 فراخوان شرکت در پویش ملی «پای کار ایرانیم»
🔹 با ارسال یک ویدئوی ضبط شده در کارگاه، خود و محل کارتان را معرفی کرده و جمله «پای کار ایرانیم» را بیان نمایید.
🔹 ارسال آثار تا یازدهم اردیبهشت ماه به شناسه زیر:
🌐 @pa_kar_iran
🎁 جوایز: ۵ ربع سکه بهار آزادی به آثار برتر
۱۴ جایزه ۵ میلیون تومانی به قید قرعه
#پای_کار_ایرانیم
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی:
🆔 @mcls_gov_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 راهنمای شرکت در پویش ملی «پای کار ایرانیم»
🔹 شرکت در پویش تنها در قالب ارسال فیلم امکانپذیر است.
🔹 در هنگام ضبط تصاویر رو به دوربین خود و محل کارتان را معرفی نمایید.
🔹 ویدئوهای ارسالی باید ویژه این پویش تهیه شده و در آن جمله «پای کار ایرانیم» ذکر شده باشد.
✅ ارسال آثار تا یازدهم اردیبهشت ماه به شناسه زیر:
🌐 @pa_kar_iran
🎁 جوایز: ۵ ربع سکه بهار آزادی به آثار برتر
۱۴ جایزه ۵ میلیون تومانی به قید قرعه
#پای_کار_ایرانیم
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی:
🆔 @mcls_gov_ir
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
هدایت شده از ابوالفضل ابوترابی نماینده نجف آباد و تیران و کرون
19.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزارش تصویری برخی از جلسات و بازدیدهای آقای#ابوالفضل_ابوترابی در شهرستان نجفآباد؛ در فروردین ماه سال۱۴۰۳
📌کانال اطلاع رسانی دفتر آقای ابوترابی:👇
🆔@abotoraby
📖 تقویم شیعه
☀️ چهارشنبه:
شمسی: چهارشنبه - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 24 April 2024
قمری: الأربعاء، 15 شوال 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹جنگ احد و شهادت حضرت حمزه، 3ه-ق
🔹وفات حضرت عبدالعظیم حسنی، سال 250یا252یا255 ه-ق
🔹رد الشمس توسط امیر المومنین علیه السلام، 8_7ه-ق
🔹معرکه بنی قینقاع، 20ه-ق
📆 روزشمار:
▪️10 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️15 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️25 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️44 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️51 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــــلام 🕊🌸
صبحتون بخیر
روزی بی نظیر🕊🌸
صبحی دلنشین
آرامشی عمیق 🕊🌸
لطف همیشگی خـدا
لبخندی از سرخوشبختی🕊🌸
آرزوی همیشگی ام بـرای شما🕊🌸
صبحتون بخیرونیکی🕊🌸
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
#استخدام
سلام
یک نیروی کار متعهد مرد فعلا جهت نگهبانی از یک ساختمان درمانگاه بلااستفاده در خیابان بوعلی خمینی شهر زیر نظر تامین اجتماعی با حقوق اداره کار و بیمه و بیمه تکمیلی بصورت شیفت ۲۴_۲۴ نیازمندیم.
شرایط سنی بین ۲۰ تا ۳۰
دارای کارت پایان خدمت یا معافیت
شماره تماس
09133203656
کریمی
✅ @kahrizsang