eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.6هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.7هزار ویدیو
331 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
34.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذکر علی روی سمنو موقع هم زدن سمنو ناخودآگاه نقش میبنده🙏خدایا ب حرمت غریبی امام علی حاجت همه روا کن🙏🙏 🖤 روضه خانگی و پخت سمنو امروز شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۵ کهریزسنگ خ ولی عصر (عج) خیابان هفدهم منزل حاج غلامرضا براتی حج حسین خان
مراسم عزاداری. حضرت زهرا سلام الله علیها هم اکنون پایگاه شهید قاسمی سخنران حجت الاسلام میثم امینی
▪️بی‌بی‌جان,زهرا شدی‌که‌نام‌علی‌راعلم‌کنی پنهان‌شدی‌که‌هردوجهان‌راحرم‌کنی شافع‌شدی‌که‌بر گنه‌ماقلم‌زنی مادرشدی‌که‌برهمه‌عالم‌کرم‌کنی🖤🥀 🔸مراسم شهادت بانوی دوعالم،حضرت فاطمه‌الزهرا(س)همراه با ویژه برنامه کرسی تلاوت با حضور خواهران حدیث و ثنا نظری حافظ کل قرآن کریم و نحج‌البلاغه و حضور حجت‌الاسلام والمسلمین حسناتی امام جمعه نجف‌آباد🌾 🔻@MasjedAR
▪️تجلیل از آقای حسن صالحی قهرمان شهرمان در رشته کیک‌بوکسینگ و همچنین تجلیل از خواهران حدیث و ثنا نظری توسط حاج‌آقا حسناتی امام جمعه نجف‌آباد وحاج‌آقا شکروی امام‌جماعت مسجدالرسول(ص)🌾 🔻@MasjedAR
31.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین سخنرانی در سیستم صوتی شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج آقا محمود هاشمی و تاکید ایشان بر ادامه همراهی شما مردم بزرگوار جهت تکمیل سیستم صوتی گروه پویش مهر ماندگار https://eitaa.com/joinchat/2868183536Cad8620c288
29.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمیه شب شهادت بانو خیابان ولی عصر عج مجاور گلزار شهداء شبیه صحنه به آتش کشیدن درب منزل توسط غاصبین حق مولا حضرت علی علیه السلام و فاطمه الزهرا (س) ، هم اکنون.
💫بخش سیزدهم💫 من هم سریع فاتحه ای برای مرده خواندم و دنبال دا دویدم،سمت غسالخانه که رسیدیم وانتی وارد قبرستان شد.گویا میخواستند مرده را جای دیگری منتقل کنند. از خیابان اردیبهشت خیلی طول نکشید که به جنت آباد رسیدم.محشری برپا بود.جمعیت موج می زد،از هر طرف ناله و شیونی به آسمان بلند بود.هیچ وقت جنت آباد را این طور ندیده بودم.راه به راه جنازه ها راخوابانده و روی ملحفه های سفیدی که رویشان کشیده بودند،یخ گذاشته بودند.خون با آبی که از ذوب یخها راه افتاده بود،مخلوط شده، خونابه از زیر جنازهها روان بود.بالای سر هر شهیدی عده ای جمع شده،مرثیه خوانی می کردند و به سر و روی خودشان می زدند.بی تابی بعضی ها دل آدم را میلرزاند.خصوصا زنها جگرسوزتر عزاداری می کردند.بعضی هایشان آنقدر صورت خراشیده بودند که از جای آن خون جاری شده بود.تعدادی هم به موهایشان چنگ زده بودند و دست هایشان پرمو بود.چند نفری هم غش کرده بودند.بقیه برای آنکه آنها را به هوش بیاورند به صورتشان میزدند و آب در دهانشان می ریختند و شانه هایشان را ماساژ می دادند،حتی مردها هم در مقابل این همه مصیبت از پا در آمده بودند،سر به دیوار می کوبیدند یا خودشان را روی جنازه ها می انداختند.عده ایی هم گل به سر و شانه هایشان مالیده بودند.بیشتر زنهای عزادار عرب مثل ایام محرم و شب های عاشورا دایره وار ایستاده بودند.یکی از آنها مرثیه می خواند و بقیه جواب می دادند و به سر و سینه شان می زدند.همین طور که بین جمعیت راه می رفتم و شاهد این صحنه ها بودم،اشک می ریختم و صدای مرثیه خوانی عرب ها را می شنیدم. زن روضه خوان می گفت: وهوا گولن وه. زنها جواب می دادند: و هوا و هوا روضه خوان میگفت: وهوا على الراحو شهیدیه وهوا۔ اسم شهیدشان را که میگفت، همه جیغ می کشیدند.بعد بلافاصله با ریتم تندی به گونه هایشان می زدند و دم می گرفتند:حا،حا... در این بین بعضی ها هم طاقت نمی آوردند و بیهوش می شدند.صحنه های عجیبی بود.با اینکه در جریان انقلاب یا غائله خلق عرب و یا بمب گذاری منافقین،بارها تشییع شهدا را دیده بودم اما این بار تعداد شهدا خیلی زیاد بود،شهیدانی که مظلومانه در خواب به خاک و خون کشیده شده بودند.از آن طرف هم آفتاب بی امان می تایید.بوی خاک و خون و باروت در فضا پخش شده بود.دیدن این چیزها حالم را خیلی بد کرده بود.طوری که احساس میکردم دیگر نمی توانم روی پاهایم بایستم.انگار تمام نیروی بدنم را یکجا ازدست داده بودم.چشمانم سیاهی میرفت و سرگیجه داشتم.به زحمت خودم را به طرف ستونی که روبه رویم قرار داشت کشیدم و به آن تکیه دادم.زانوهایم سست شدند و ناچار روی زمین نشستم.صحنه هایی را که میدیدم درست مثل تعریف هایی بود که از واقعه کربلا شنیده بودم.در حالی که نشسته بودم،به خودم گفتم: پس چی شد،چرا این قدر ضعیفی؟با این نهیب درونی سعی کردم به خودم مسلط شوم،بلند شدم و به طرف غسالخانه زنها رفتم.پشت در غسالخانه خیلی شلوغ بود.مرد و زن پشت در نشسته بودند تا شهیدشان را تحویل بگیرند.همین که در باز می شد یک عده هجوم می بردند،داخل شوند.می خواستند موقع غسل و کفن کردن عزیزشان آنجا باشند.از آن طرف تا شهیدی را بیرون می دادند،سریع در را می بستند،یک نفر هم لیستی در دست داشت و طبق اسامی که می نوشت شهدا را داخل غسالخانه می فرستاد.بعد از کلی عقب و جلو رفتن از بین مردم،راه باز کردم و جلو رفتم.در زدم اما در را باز نکردند.منتظر ماندم همین که در باز شد تا پیکری را بیرون بفرستند با فشار جمعیت خودم را به داخل پرتاب کردم و همانجا وسط اتاق ایستادم.منتظر بودم کسانی که داخل هستند دعوایم کنند که چرا آمدی تو؟قلبم تند تند میزد.مات و مبهوت نگاه میکردم.غسالخانه دو تا اتاق تو در تو بود که فقط یک در ورودی داشت.اندازه اتاقی که من در آن ایستاده بودم،ده دوازده متری می شد.دیوارها و کف اتاق سیمانی بود و رنگ طوسی مرده اش فضا را سنگین تر کرده بود. روبه رویم پنجره چوبی سبز رنگی قرار داشت. نوری که از آنجا وارد می شد با نور ضعیف لامپ اتاق را روشن می کرد.روی هم رفته همه چیز اتاق سرد و بی روح بود و چیزی که دلم را می سوزاند،جنازه زنهایی بود که از جفت دیوار تا وسط خوابانده بودند.همان اول که آنها را دیدم،ناخودآگاه یک قدم عقب رفتم.سرهایشان به طرف من بود و پاهایشان به سمت در چوبی بین اتاقها.بعضی با چشمان و دهان نیمه باز و بعضی با دهانی پر از خون.صورت و موهای آشفته شان خونی بود.همگی شان جوان بودند،دست و پای بعضی از آنها لهیده و از بدنهایشان آویزان بود.بعضی ها که اصلا دست و پا نداشتند. دست یکی از جنازه ها که از بازو قطع و گوشتش ریش ریش شده بود،دلم را خیلی سوزاند. دا همیشه وقتی چیزی از خدا می خواست و در حال اضطرار بود،خدا را به دستان بریده حضرت عباس قسم میداد.
💫ادامه بخش سیزدهم💫 نگاهم که به این ها افتاد دوباره ضعف کردم و به دنبالش حالت تهوع داشتم،خیلی دوست داشتم کسی به صورتم آب بپاشد و بگوید؛ بلند شو،اینها فقط یک کابوس است از صدای جیغ و مویه هایی که از بیرون غسالخانه می شنیدم و بوی خون و کافور،با حقیقت تلخی روبه رو بودم که راه گریز از آن را نمیدانستم. از اینکه به اینجا آمده بودم،پشیمان شدم و با خودم گفتم:خبر مرگت با همان ماشین می رفتی مسجد جامع،اونجا حتما کاری بود که انجام بدهی.چرا آمدی اینجا!؟گوشه سمت راست اتاق سکوی سیمانی بود و روبه روی آن یک کمد فلزی قرار داشت.کنار سکو پیرزن چاقی روی زمین نشسته،خیس عرق بود. آنقدر حالش بد بود که نفهمید من داخل شده ام.به نظر می رسید از خستگی آنجا نشسته تا نفسی تازه کند.هاج و واج ایستاده بودم که یک دفعه زن لاغر اندام و نسبتا قد کوتاهی از اتاق عقبی بیرون آمد. لباس گشاد تیره رنگی به تن داشت و شال پنبه ای هم به سر کرده بود.رنگ صورتش سبزه تندی بود که به زردی می زد.از کنارم که رد شد بوی تند سیگار به دماغم زد.فهمیدم کبودی لبهایش هم از سیگار کشیدنهای زیاد است.به طرف کمد گوشه اتاق رفت و یک دفعه برگشت و نگاهی به من انداخت.قلبم ریخت.با خودم گفتم الان دعوایم می کند.با صدایی که خس خس میکرد،پرسید:اومدی کمک کنی یا دنبال شهیدت هستی؟ من که بهت زده بودم، گفتم: اومدم کمک کنم. نمی دانم چه چیزی در چهره ام دید که پرسید: نمیترسی؟ حس کردم هنوز اثر ضعفی که بیرون غسالخانه داشتم در صورتم هست.گفتم: سعی میکنم نترسم ،از کمد چند تکه بزرگ چلوار در آورد و گفت:بیا اینا رو بگیر.با اون خانوم ببرید برای کفن. پارچه را گرفتم و به طرف پیرزن رفتم،دزدکی نگاهش کردم ،رنگ به رو نداشت.پیراهنش از شدت عرق به تنش چسبیده بود. کمی از موهای خاکستری رنگش هم از زیر شالش بیرون زده و روی پیشانی اش ریخته بود.گیس های باریک بافته شده و حنایی رنگش از دو طرف شال بیرون آمده بود. چادرم را دورم گرفتم و روبرویش چمباتمه زدم.برای اینکه سکوت را بشکنم،گفتم: خسته نباشید.سری تکان داد.پارچه را از دستم گرفت و با وجب اندازه کرد.بعد سر پارچه را به من داد و قیچی کرد.در حین بریدن پارچه از اتاق پشتی صداهایی می شنیدم.کنجکاو شدم ببینم آنجا چه خبر است.صدای یک زن از همه بلندتر بود. مرتب با دلسوزی میگفت: آب رو بگیر اینجا، درست بگیر.چرا این طوری می کنی؟الان این بنده خدا می افته.شلنگ رو این طرف بگیر... وقتی میگفت؛ الان می افته.قلبم می ریخت. چندبار سر را برگرداندم ببینم آنجا چه اتفاقی دارد می افتد.از بین در نیمه باز،سر زنی را می دیدم که روی سکو خوابانده اند و آب از میان موهای آویزانش جاری است و دست های دستکش به دست،با سطل روی پیکرش آب می ریزند.چنین صحنهایی را یک سال پیش هم دیده بودم.ناهید،خواهر زن دایی نادعلی که موقع آماده کردن منقل کباب، آتش گرفته و سوخته بود.با اینکه درصد سوختگی اش بالا نبود ولی چون کلیه هایش از کار افتاده بودند به رحمت خدا رفت. موهای بلند و لخت ناهید هم همین طور روی سنگ غسالخانه توی آب پخش می شد،موج بر می داشت و می رقصید.این صحنه تا مدت ها فکرم را مشغول کرده بود و آزارم میداد. حالا باز شاهد چنین صحنه ای بودم. کار بریدن کفن ها که تمام شد،پیرزن گفت: بذارشون تو کمد پارچه ها را توی قفسه کمد جا دادم و به سمت اتاق عقبی رفتم.در دلم غوغایی بود.وقتی فکر میکردم با چه زحمتی خودم را به داخل غسالخانه رسانده ام و چقدر توی جمعیت جلو و عقب رفته ام،از همه مهم تر حالا که بدون اجازه دا و بابا اینجا هستم، باید کاری انجام بدهم تا اگر بازخواست شدم دلیلی داشته باشم.از آن طرف هم میخواستم همه چیز را تجربه کنم.با این فکر به داخل اتاق رفتم اگر چه دیدن جنازه ها در آن وضع خیلی برایم سخت بود.به هر ترتیبی بود پایم را درون اتاق گذاشتم.همین که زمین آغشته به خونابه را دیدم،چادرم را زیر بغلم جمع کردم.حوض وسط غسالخانه که جوی کوچک دورش پر از خون بود، زودتر از هر چیز دیگری توجهم را جلب کرد.بی اختیار سلاخ خانه کشتارگاه به نظرم آمد.زمانی که خانه مان انتهای خیابان مینا نزدیک کشتارگاه بود، گاهی همراه دا و زنهای همسایه برای خرید کله پاچه، سیرابی و... به آنجا می رفتیم.من به خاطر حس کنجکاوی ام همیشه پشت پنجره سلاخ خانه می رفتم و داخل آنجا را نگاه می کردم.پایین لاشه های گوسفندهایی که آویزان بود جویی از خون جاری بود.دلم برای گوسفندها میسوخت. غسالخانه هم بی شباهت به آنجا نبود در دو طرف این اتاق دو سکوی سیمانی قرار داشت که جنازه ها را روی آنها می شستند.پشت شیشه های مشجر پنجره های اتاق چلوار سفید نصب بود تا حتی سایه ایی هم از بیرون دیده نشود. نور لامپی هم که بالای حوض روشن بود توی آب منعکس می شد
بسم رب الفاطمه قابل توجه تمامی دوست داران و محبین اهل بیت خاصه بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا الصدیقه الشهیدة اهالی اصفهان و شهرهای اطراف توجه فرمایید : بنا بر دعوت آیت الله العظمی معمار منتظرین این بزرگ مرد و عالم اعلم و مفسر برتر قرآن و اهل بیت فراخوان عظیم فاطمیون اعلام گردید مکان : حرم مطهر بی بی زینب خواهر امام رضا(ع)واقع در خیابان زینبیه زمان : یکشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۶ همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سخنران : حجت الاسلام معمار منتظرین (دعوتید بر سر سفره حضرت زهرا(س) به صرف ناهار )
🔻 اعلام محدودیت های ترافیکی تشییع پیکر شهدای گمنام در اصفهان روز یکشنبه ۲۶ آذر ماه ⬛️رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی استان اصفهان سرهنگ‌ زارع : ☑️ضمن عرض تسلیت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ، پلیس راهنمایی و رانندگی استان اصفهان در راستای هرچه بهتر و با شکوهتر برگزار شدن مراسم  تشییع پیکر مطهر شهدای گمنام ، در راستای خدمت به تشییع کنندگان عزیز اقدام به محدودیت ها و ممنوعیت های ترافیکی به شرح ذیل می نماید : 👈از ساعت ۱ بامداد یک شنبه توقف هرنوع وسایل نقلیه در محدوده های منتهی به چها راه نور باران، میدان بزرگمهر ، چهار راه آبشار ،‌ طول خیابان امام سجاد علیه السلام(مسیر رفت و برگشت) بسمت میدان شهید لاوی و گلستان مطهر شهدا ممنوع خواهد بود. 🔻همچنین از ساعت ۸ صبح تردد هرنوع وسایل نقلیه درمسیرهای ذیل ممنوع می باشد. ▪️کلیه مسیر های اصلی و فرعی منتهی به چهار راه نور باران و زیر گذر شهید آقاخانی. ▫️حاشیه ی شمالی میدان خواجو بسمت میدان‌بزرگمهر ▪️تقاطع حمزه در خیابان‌ مشتاق  و چهار راه نور باران بسمت میدان‌بزرگمهر ▪️میدان بزرگمهر بسمت چهار راه آبشار . ▪️جنوب پل خواجو بسمت میدان فیض و چهار راه آبشار. ▪️پل غدیر در خیابان آبشار سوم بسمت چهار راه آبشار. ▫️میدان فیض بسمت چهار راه آپادانا. ▪️چهار راه آپادانا بسمت میدان لاوی ▫️تقاطع آیت الله رحیم ارباب بسمت تقاطع سپهسالار و کلیه ی مسیرهای منتهی به خیابان امام سجاد(ع). ▪️چهار راه فرایبورگ و میدان بسیج بسمت گلستان مطهر شهدا و میدان فیض و برعکس ▪️میدان شهید لاوی بسمت گلستان شهدا. ▪️خروجی بزرگراه شهید همت بسمت میدان شهید لاوی. 👈لازم به ذکر است با توجه به محدودیت و کمبود ظرفیت‌ پارکینگ ها و در نظر گرفتن اتوبوس های شرکت اتوبوسرانی برای ایاب و ذهاب شهروندان حتی المقدور ضمن استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی از تردد در محدوده های مذکور خودداری نموده ودرخواست می شود پلیس راهنمایی و رانندگی را در اجرای ماموریت یاری وازمسیرهای جایگزین استفاده نمایند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه زهرا سلام.mp3
3.25M
ای حضرت زهرا سلام انسیه الحورا سلام اُمّ الحسن اُمّ الحسین فاطمه زهرا سلام ⚫️ شهادت بانوی دو عالم ، امّ ابیها حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها بر عموم مسلمانان تسلیت باد. 🖤🏴🥀🖤🏴🥀🖤🏴
شهادت مظلومانه بزرگ بانوی تشیع،دخت نبی مکرم اسلام حضرت فاطمه زهرا(س)بر تمام شعیان تسلیت و تعزیت باد. موسسه انجمن خیریه خاتم الانبیاء(ص) https://eitaa.com/khatam_anbia
🥀دیگر آن خندۀ زیبا به لب مولا نیست 🥀همه هستند ولی هیچ كسی زهرا نیست 🥀قطرۀ اشك علی تا به ته چاه رسید 🥀چاه فهمید كه كسی همچو علی تنها نیست 🖌شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبرک پرچم عقیله بنی هاشم بی بی حضرت زینب(س) ، در شب بی مادر شدنش😭 درکنار دیگ سمنو🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام و علیک یا بی بی دو عالم فاطمه الزهرا (س) کلیه مراسم های دسته زنجیر زنی و عزاداری شهر کهریزسنگ به مناسبت شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) شام شهادت:از درب حسینه چهارده معصوم به طرف حسینیه اعظم روز شهادت: از حسینیه اعظم به طرف گلزار شهدا و بعد از اجرای مراسم کلیه هیات مذهبی و عزاداری شهر کهریزسنگ به طرف امامزاده سید محمد قهدریجان و اجرای مراسمات.... قدم به دیده،،،،،،،،،،،،،،
mehdi-rasooli.heydaro-in-hame-gham(128).mp3
4.91M
▪️▪️عرض تسلیت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها خدمت همه شیعیان التماس دعا....🤲 مرکز نیکوکاری اشتغال مسجدالرسول(ص) کهریزسنگ: ۱) در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/nikokarimar ۲) در پیام رسان بله https://ble.ir/nikokarimar ۳)پیام رسان روبیکا https://rubika.ir/nikokarimar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاقبت احترام به بانو حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🎤 حجت الاسلام 🥀 حضرت فاطمه زهرا(س)؛ سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق در راه خدا ◾️فاطمیه ایام حزن برترین بانوی زنان عالم است و شهادت حضرت زهرا(س) تنها یک واقعه تاریخی نیست بلکه آموزه ای متعالی در باب ولایتمداری ودفاع از ارزشهای اسلام ناب محمدی(ص) است. ◾️ فرارسیدن سالروز شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(س) بر عموم همشهریان نیکوکار تسلیت و تعزیت باد. 😭🤲 ─═इई🍃🌺🍃ईइ═─ 🖤مرکز نیکوکاری اشتغال مسجدالرسول(ص) کهریزسنگ: ۱) در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/nikokarimar ۲) در پیام رسان بله https://ble.ir/nikokarimar ۳)پیام رسان روبیکا https://rubika.ir/nikokarimar
💢تبدیل سیم کارت والدین به سیم کارت کودکان 🔹به جهت مدیریت و نظارت والدین بر حضور و فعالیت فرزندانشان در شبکه‌های اجتماعی داخلی و خارجی از این پس با سیم کارت والدین و وارد کردن کد * و ایجاد محدودیت‌های لازم ، به سیم کارت مخصوص و کودکان تغییر یابد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بمناسبت ایام شهادت خانم حضرت فاطمه زهرا (س) و شهادت یازده تن از کارکنان انتظامی شهرستان راسک 📌ایستگاه صلواتی ، فرهنگی شهدای فراجا توسط فرماندهی انتظامی شهرستان نجف‌آباد در محل میدان امام خمینی(ره) روز یکشنبه مورخه ۱۴۰۲/۰۹/۲۶ ازساعت ۰۹۰۰ الی ۱۱۰۰ برگزار می گردد التماس دعا 🙏 ✅ خبرگزاری پلیس نجف آباد 👇 https://eitaa.com/Najafabadpolice
AUD-20210728-WA0021.
9.08M
🕊🕊🕊 دعـــــــــای فـــــــــــرج اِلهی عَظُمَ الْبَلآءُ وَبَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکَشَفَ الْغِطآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ. =====🍃🌺🍃=== برای رفع گرفتاری وبیماری أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ 🤲🏻 حاجت رواباشید ان شاءاللّه 🤲🏻 🤲🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ (س)  ‌‌‌‌‌‌‌‌ أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🤲🏻