🔴«ذوالنور» نماینده قم در مجلس:
🔹عده ای اسلحه ای را که برای مقابله با دشمن باید دست بگیرند، به صورت رگبار به روی مردم گرفته اند.
🔹در جنگ فرماندهان ما خودشان خطرپذیر بودند، خرق عادت میکردند و خود در میدان حضور مستقیم داشتند و نیروها را هدایت میکردند؛ امروز کجایند فرماندهان جنگ اقتصادی و منسوبین آنها؟
🔹در جنگ نیروهای رزمنده ما برای نجات مردم جانشان را میدادند؛ امروز عده ای در جنگ اقتصادی، مردم را زیر پا می گذارند.
امشب دلم را نذر خواهم ڪرد
تا بماند
در جادهای که رفتید
و قصهگویِ غربتتان باشد...
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
دل را ،
بہ فـدایِ قدمت می ریـزم
یڪ بارِ دگـر ، اگر تو تڪرار شوی
#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
من بہ این نتیجـہ رسیده ام
ڪہ شهادت دست خودمان است
انتخاب شهــــادٺ را خداونـد
به عهده خودمـان گذاشته است
ایـن مـا هسـتیم ڪہ میتوانیـم
شـرایـط آن را فراهــم ڪـنیـم
مـا هستیم ڪہ تعـیین ڪنندهی
این مسـئله هسـتیم ...
تا خالــص نشـوی
خـدا تـو را بر نمی گزینـد ،
لـذا بایـد سعـی ڪنیـم ڪہ
خـداونـد عاشــقمان بشـود
تا مـا را ببــرد ...
#شهید_سردار_حسن_باقری
#پیامکی_از_بهشت🌸
در شفاعت، شهدا دست درازی دارند
عکسشان را بنگر چهره ی نازی دارند
ما به یاد آوری خاطره ها محتاجیم
ورنه آنان به من و تو، چه نیازی دارند؟
#شهید_مدافع_حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی
یکی از دوستاش زنگ زد...
علی اصغر با شوق عجیبی بهش گفت: "میدونی الان کجام؟ پیش بابام... دستم رو سرشه، دارم نوازشش میکنم...."
علی اصغر وقتی جنین سه ماهه ای بود، پدرش توی جبهه #شهید و #مفقودالاثر شد؛ ۳۱ سال گذشت تا اینکه پیکر پدر شهیدش پیدا شد و به وطن بازگشت...
وقتی علی اصغر برای اولین بار پدرش رو دید، ازش پرسیدم: چه حس و حالی داری؟
گفت: "همه بچه دار میشن من پدر دار شدم...."
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود...
#شب_بخیــــر
شهـادت ؛
هـمین است دیگر
بہ ناگہ پنجرہ ای باز می شود
بہ سمتِ بهـشت . . .
#پاسـدار_مدافع_وطن
#شهـید_مرتضی_علیاحمدی
#شهـید_فاطمیہ۹۷
چرا امام خمینی(ره) نامه مهندس بازرگان را پاره کرد؟
بازرگان نامهای به امام نوشت که با بسمالله شروع نشده بود. بهجای «انقلاب اسلامی» هم از لفظ «انقلاب ایران» استفاده کرده بود.
امام درجا نامه را پاره کردند و فرمودند: «بگویید به ایشان فلانی نامه را پاره کرد. چندبار من به شما بگویم که انقلاب، «#انقلاب_اسلامی» است؟ «انقلاب» در ایران کار نکرد؛ این «اسلام» بود که کار کرد.»
محمدعلی الفتپور
«حاشیههای مهمتر از متن»
(چاپ سوم، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۳) صفحه ۲۳۹.
💠همسر شهید دقایقی:
یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم؛ هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم؛ او عصبانی شد؛ اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: «نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند...»
📚«نیمه پنهان ماه/ جلد چهارم/ صفحه 37»
امروز سالروز تولد شهید بهنام محمدی دانش آموز خرمشهری است .
نوجوان ۱۳ سالہ ای ڪه بہ منظور مقابلہ با دشمن و ضربہ زدن بہ آنها بہ شناسایی مواضع عراقی ها می رفت و غنائم و اطلاعات مهمی را با خود می آورد .
بهنام می رفت شناسایی چند بار گفتہ بود:
« دنبال مامانم می گردم، گمش ڪردم .»
عراقی ها هم فڪر نمی ڪردند بچہ ۱۳ سالہ برود شناسایی رهایش می ڪردند ...
یڪبار رفتہ بود شناسایی؛ عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی بہ او زدند ...
جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت #بهنام مانده بود؛ وقتی بر می گشت دستش رو روی سرخی صورتش گرفتہ بود؛
هیچ چیز نمی گفت؛ فقط بہ بچہ ها اشاره می ڪرد ڪه عراقی ها ڪجا هستند و بچہ ها راه می افتادند .
«یڪ بار یڪ اسلحہ بہ غنیمت گرفتہ بود و با همان یڪ اسلحہ هفت عراقی را اسیر ڪرده بود .»
#شهدا
#شهدای_دانشآموز
#خاطرات