eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🍃💠🍃💠 شهدا نباید فقط در حد یک قاب عکس در خانه باشند و باید به حرف و سیره شهدا عمل کرد 🌺
💠🍃💠🍃💠 صبح که می شود سایه ات را بر دلم پهن کن آفتاب رویت شگون دارد در این هنگامه ی صبح... 🌹شهید علی مشجری🍃🍃
💠🍃💠🍃💠 ماجــرا از آنجا شروع شد که شـدیم عاشق حــسین...
💠🍃💠🍃💠 دلم رفاقتی می خواهد ، که سربند یا زهرایم ببندد... که دلم را حسینی کند... که خاکی باشد... دلم رفاقتی می خواهد ، که شهیـدم کند...
💠🍃💠🍃💠 صفا دارد رو به دشمن ، پشت خاک‌ر‌یز ، کلام وحی خواندن . . . « فَاقْرَأوا ماتَیَسَّرَ مِنَ القُرآن » سفارش یاران آسمانیان
💠🍃💠🍃💠 برخیز و برفروز چراغِ سپیده را تا بنگرم به روی تو صبح ندیده را  ... 🌹شهید اسماعیل خانزاده🍃🍃
🌹🕊🌹🕊🌹 ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ بـےﻫﻮﺵ بودﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ هم ﺗﺮڪﺶ ﺗﻮے ﭘﺎم ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ و خونریزے داشتم؛ مےﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ داخل ماشین . هے ﺩﺳﺖ مےﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺪﻥ بچہ ﻫﺎ ، ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، مےﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ... ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ مےﮔﺮﻓﺖ مےڪﺸﯿﺪ ،ﺑﺎﺯ ﻫﻢ نمےﺷﺪ ... با غصّہ ﺯﻝ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ڪہ ﺯخمے ﺍﻓﺘﺎﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﻭے ﺯﻣﯿﻦ ... ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﺭﺩ مےﺷﺪﻧﺪ ﺩﻭﯾﺪ ﻃﺮﻓﺸﺎﻥ ... ﮔﻔﺖ : «ﺑﺎﺑﺎ .....! ؛ نمےﺗﻮﻧﻢ ﺍینها ﺭﻭ ﺟﺎبہﺟﺎ ڪﻨﻢ . ﺍﻻﻥ میمیرند ؛ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﯾﻦ . » ﭘﺸﺖ ﺗﻮﯾﻮﺗﺎ یڪے یڪے ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ مےڪﺮﺩ ، ﺩﺳﺖ مےڪﺸﯿﺪ ﺭﻭے ﺳﺮﻣﺎﻥ و مےگفت : ﻧﮕﺎﻩ ڪﻦ .... ﺻﺪﺍﻣﻮ مےﺷﻨﻮے .....؟ ﻣﻨﻢ ، .... مےگفت و مےڪﺮﺩ ..... ‌••※[🌹∷∷※∷∷🌹]※••
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹 🌹 ملت مسلمان و شهید پرور ، دست از یاری امام بر ندارید و در خط امام که همان اسلام محمدی است گام بر دارید که اگر از خط امام جدا شوید دیگر هیچ عذر و بهانه ای نخواهید داشت و به عذاب الهی گرفتار خواهید شد . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
♧°|•🌾🌿🌾•|°♧ حاج حسين رزمنده‌ها را ع❤️اشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی ╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮   ╰─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╯
♡°|•🌼🌿°|•♡ رفتم هیئت رهروان امام(رحمة الله علیه) تا بلکه... مجلس خیلی باحال و باصفایی بود. اما آنچه میخواستم نشد! بعد از مراسم، رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. میگفتند نامش است. گفتم: "آقا سید، من یه سؤال دارم." جلوتر آمد. گفتم: "من هر هیئتی که میروم، وقتی میخوانند و مداحی میکنند، اصلاً گریه ام نمیگیرد. چه کار کنم!؟" سید نگاهی به من کرد و گفت: "در این مراسم هم که من خواندم، باز گریه ات نگرفت؟" گفتم: "نه! اصلاً گریه ام نگرفت." رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: "میدونی چیه؟! من . من آلوده ام. برای همین وقتی میخوانم، اشک شما جاری نمیشود." سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت. من تعجب کردم. تا آن لحظه، با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آنها پرسیدم، به من میگفتند: "شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای؛ برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات میگیرد؟!" البته من میدانستم که مشکل از خودم است؛ اما شک نداشتم که این کلام سید، اخلاص و درون پاک او را میرساند. از آن وقت، مرتب به هیئت رهروان میرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع ، بود. . ┈••✾•🌿🌼🌿•✾••┈