به حضرت آقاگفتم:
فلسفه چفیه شما چیست؟
ایشان فرمودند:
دوستان اگر می دانستندکه دشمن چگونه آماده شده است برای زمین زدن اسلام و نظام هیچگاه حالت #رزم را ازخودشان دورنمی کردند.
راوی حجة الاسلام ماندگاری
امام خمینی رضوان الله تعالی علیہ :
شهدا شمع محفل دوستانند .
شهدا در قهقهہ مستانہ شان و در شادی
وصولشان " عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ " ند و
از نفوس مطمئنہ ای هستند ڪه مورد خطاب "فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ، وَادْخُلِي جَنَّتِي " پروردگارند . این جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود مےشڪافد .
#شهادتم_آرزوست
#مدافع_وطن_شهیدمحمدغفاری
من از این خاطرها می گذرم ،
باکی نیست ...
عکـس تو
گوشه ی دیــوار ،
آن را چه کنم ؟!!
#شهید_علی_آقاعبداللهی🌷
#سالروز_شهادت
🌹 #شهید_عباس_عبداللهی
شهید بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود .
چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند.
حاج عباس عبدالهی همواره در سخنرانیهایش میگفت: جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.
#خاطرات_شھـــــدا
🌺در را که باز کردم از لب پاشنه ورودی روی پنجه قدکشیدم ،چند دقیقه ای طول کشید تا از پله ها بالا آمد. یک نگاه به لباس هاش کردم و گفتم: پس چرالباس فرم تنت نیست؟
🌺لبخندی زد و گفت: سلام مامان جان قرار نیست اهل شهر خبر دار بشن که من امروز سر دوشی گرفتم. زیر لب گفتم: آخه من خیلی دوست داشتم تو این لباس ببینمت و به بهانه آوردن یک شربت خنک رفتم توی آشپزخانه.
🌺همین طور که داشتم بین شربت آلبالو و آب یخ را با چرخش قاشق نقش می انداختم تا وسط هال آمدم، دیدم رفته توی اتاق و در را بسته ؛ یکم دلم گرفت اما به روی خودم نیاوردم و صداش کردم.
🌺علی شربت برات آوردم، هنوز سرخی شربت با آب دست رفاقت نداده بود که علی میان قاب در اتاقش ایستاد دستش را تا کنار خط ابروش بالا برد و به لبه کلاهش نزدیک کرد، پا کوبید و گفت: افسر وظیفه علی آقا عبداللهی در خدمت هستم.
🌺برای لحظه ای نمی توانستم چشم از قد و قامتش بردارم، علی من توی لباس زیتونی رنگ سپاه علی اکبری شده بود، که در قامت مجاهد بیشتر ازم دل می برد.
🌺جلوی سرخ شدن چشمهام را گرفتم، لبخند رو روی تمام صورتم مهمان کردم و زیر لب براش "لا حول ولا قوه الا بالله" خوندم. چقدر شیرین بود حظ این لحظه که پسرم لباس سپاه به تن کرده بود.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_علی_آقاعبداللهی🌷
#سالروز_شهادت
فتحعلی شاه قاجار بعد از اینکه هفت سال جنگید و ارتشش ناتوان شد ، حاضر به انعقاد قرار داد و جدایی هرات از ایران شد اما آخرین شاه با آنهمه خرید تسلیحات نظامی با چند امضا ، بحرین را دو دستی تقدیم کرد
پهلویِ بدتر از قاجار
#پهلوی_بدون_روتوش
🌾🌹🌾