«شهید مدافع حرم محمد حمیدی»
یکی از دوستان شهید از قول مادر شهید روایتی نقل میکند: بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم، چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی! مادر دلت را با خدا صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. گویی مادرش خواسته محمد را اجابت کرد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق درعا، در جنوب سوریه به شهادت رسید.
🕊 سفرهداری «شهید مدافع حرم شاهرخ داییپور»
🌹 حاج ناصر ظهیری که خود نیز در یک ماموریت همراه شهید داییپور در سوریه بوده است؛ شاخصترین ویژگی او را مهربانی و برخورد برادرانه با نیروها میداند و در خاطرهای بیان میکند: اهل سفرهداری بود. گاهی که پشتیبانی لازم به رزمندهها نمیرسید، به شهرهای اطراف میرفت و با هزینه شخصی، برای نیروها غذا و خوراکی تهیه میکرد. سوریهای آن مناطق هم وضع بدی داشتند و همیشه هوای آنها را هم داشت و برایشان غذا و مایحتاج غذایی تهیه میکرد. این اخلاق رسیدگی به نیروهای زیر دست را در زمان جنگ هم داشت.
📸 مجاهدت خبرنگار جنگی جبهه مقاومت عراق 🇮🇶
🕊 «مصطفی حکمت الکنانی» شهید عرصه رسانه و عکاس جنگی در سال ۱۹۹۶ میلادی در بغداد متولد و در تاریخ ۲۰ ژوئیه سال ۲۰۱۵ میلادی در شهر بیجی به شهادت رسید. 👇
🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2723/
«همسایه آقا» به بازار آمد ...
«همسایه آقا» روایت زندگی شهید مدافع حرم (جاوید الاثر) #علی_آقاعبداللهی است که به قلم نویسنده کتاب رفیق مثل رسول به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
این اثر حاوی خاطراتی از دوران کودکی شهید مدافع حرم علی آقا عبدالهی است که به چگونگی ورود وی به بسیج و سپاه پاسداران و نحوه پیگیری او برای اعزام به سوریه و قرارگیری در صف مدافعان حرم را روایت می کند.
در این کتاب علاوه بر اعضای خانواده این شهید، با دوستان و برخی از همرزمان وی نیز گفتگو شده که در نهایت در قالب کتاب درآمده است.شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی، همزمان با ۲۳ دیماه سال ۱۳۹۴ در مبارزه با عناصر تکفیری در منطقه خانطومان به شهادت رسید.
🌹
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز اول تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" شاهرخ داییپور " گرامی باد
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز اول تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" علی امرایی " گرامی باد
#صلوات
#پوستر_اختصاصی
📍 پیام تبریک
⬅ *خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه/نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه/گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب / قطرهای باشد ز دریای کمال فاطمه*
⬅️ *میلاد باسعادت مظهر عصمت و نجابت، حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر بر تمام مسلمین و دختران عفیف ایران زمین خجسته باد*
🆔 *ما رادنبال کنید* 👇🏻
کسانیکه دوستدار شهدا هستند
میتواند کانال را تبلیغ کنند تا در جمع شهدا و همدیگر باشیم .
و افرادی هم مطلبی از شهدا یا عکس نوشته دارند و دوست دارند در کانال درج کنند به ادمین گروه منتقل کنند.
مطالب کانال فقط و فقط مطالب شهداست
ادمین اصلی اقدام ب اخبار مستند و معتبر از کانالهای رسمی کشور اقدام به نشر مینماید..
ساعت فعالیت کانال 9صبح لغایت 23 شب
دعای خیر خانواده شهدا بدرقه راهتان
کانال اول
https://chat.whatsapp.com/HFMzNsB7VwuAfLtYN6NffZ
کانال دوم
https://chat.whatsapp.com/C0fDmvh0Zd0EtJoKsMQgR0
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مصطفی هست🥰✋
*شهیدی که خبر شهادتش را امام زمان(عج) به او داد*💚🕊️
*شهید سید مصطفی حبیب پور*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۰ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: خوزستان / دزفول
محل شهادت: عراق
🌹همرزم← همرزمی خوابی دیده بود که تعریف میکرد برای دوستش💭 و دوستش متعجبانه گفت: «من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم💭 *که من، تو و سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما میگوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت مییابید، او کسی نبود جز امام زمان(عج)*💚 هر دو عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش مصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده شهادتمان حتمی است🕊️رفتند سراغ سید مصطفی و گفتند سید دیشب تو چه خوابی دیدهای؟💫او مثل کسی که رازش بر ملا شده باشد،گفت: چه خوابی مگر در خواب حرفی زدهام؟ دوستانش گفتند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن💫 وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد💭 هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند🥀 *او همان خوابی را تعریف میکرد که دوستانش دیده بودند*💚 آن سه نفر سه سید بزرگوار *سید هبت الله فرج الهی، سید رضا پور موسوی و سید مصطفی حبیب پور بودند که به شهدایی معروف شدند که خبر شهادتشان را امام زمان(عج) در یکشب به آنها داده بود*💚مصطفی در سرمای شدید نماز شب را خالصانه میخواند📿در نهایت او *با گلوله هایی به قلبش*🥀🖤به شهادت رسید🕊️🕋
*شهید سید مصطفی حبیب پور*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
..🖤💔
صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
اصلا اساسِ عاشقی
به تسلیم است ...
#عاشقی_با_معبود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دکتر مصطفی چمران:
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم...
به مناسبت ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران
بهمن ۹۳
بازدید حاجی از منطقه عملیاتی کفر نساج، شمالغربی درعا؛
ابوحامد درباره عکس به شوخی گفت:
«شهدا به ترتیب!»
به ترتیب از سمت راست شهید شدند:
#علی_سلطان_مرادی
#حاج_عباس_عبداللهی
#ابوحامد
#حسین_بادپا
#حاج_قاسم_سلیمانی
حیران تو گردد آن کس که بِدیدَت
آن دَم چو برفتی صد بار شهیدت...
@
اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده! شما میدانید با چه کسی ازدواج کردهاید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کردهاید باید قدرش را بدانید.
گفتم: من قدرش را میدانم و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن.
آقای صدر گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما میبینید، تراوش باطن او است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش. این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار و خیلی افسوس میخورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمیکنند، تواضع مصطفی را از ناتوانیش میدانند و فقیر و بیکس بودنش.
🕊 دشمنان به جای حاج قاسم ماشین «علی امرایی» را زدند:
علی وصیت کرده بود که پیکرش در سوریه به خاک سپرده شود، اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت.
آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی به فاصله یک ساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو پر از مهمات و سلاحهای انفجاری سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف موشک قرار میگیرند.
🕊 پیکر ارباً اربای علی را حاج قاسم از روی انگشتر شناسایی کرد:
بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند. حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای ارباٌ ارباٌ شده را جمع کرد.
به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند. بعداٌ دوسه بار به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.»