eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
😔 بدون شرح... اینجا هم بیمارستان رازی اهواز هست
✨جواد خودش می‌دانست که قرار است به شهادت برسد و در تماس تلفنی که در آخرین سفر خود به سوریه بین ما و او برقرار شد گفته بود که این سفر آخر من است. ✨قبل از آخرین سفری که جواد به سوریه داشت به بهشت رضا رفتیم و جواد قبری را دید و گفت دوست دارم در همین قبر به خاک سپرده شود، چراکه مادر راحت‌تر می‌تواند بر سر قبر من حاضر شود. ✨قرار بود شهیدی را در همان قبر به خاک بسپارند؛ اما با توجه به این‌که این شهید تبعه افغانستان بود و هنوز به درستی شناسایی نشده بود هنوز به خاک سپرده نشده بود و همین که جواد به شهادت رسید در همین قبر به خاکش سپردیم. ✍راوی: برادر شهید ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#آشنای_غریب . عکسش را همه دیدند و می‌شناسند اما خودش را نه... #بسیجی_شهید_امیر_حاج_امینی... در جوانی مکبر نماز بود و بانگ الله اکبرش در مسجد محل طنین انداز میشد. شغلش در جوانی باتری سازی بود و کمی به زبان آلمانی هم تسلط داشت... خستگي نداشت.... . مي گفت: من حاضرم توی کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده... اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چي. بيسيم چي (شهيد) پور احمد... ۱۰ اسفند ۶۵ تو شلمچه به‌شهادت رسید... .
✊🏻 تا آخر مبارزیم 🔺ما مصمم هستیم که تا آخر با کسانی که بخواهند در کشور ما مداخله‌ای بکنند مبارزه کنیم 📅 امام خمینی (ره) | ۵ اسفند ۱۳۵۷
🔰احترام امام خمینی(ره) به همسرشان همسر امام در این باره می گوید: 🔺امام همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کردند. اگر لباس و حتی چای می خواستند، می گفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای می ریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می کردند. تا من نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند. 🔹به بچه ها هم می گفتند صبر کنید تا خانم بیاید. حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی کردند. اوایل زندگی مان، یادم نیست هفته اول یا ماه اول به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش، اما آن چه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی.
اگر به رئیس جمهور با مرکب سیاه خودکار رأی داده ایم ، به ولی فقیه زمان با جوهر سرخ خون رأی دادیم »... ●ساعت ۲ نصف شب بود . پادگان دوکوهه خیر سرم داشتم میرفتم نماز شب بخونم رفتم سمت دست شویی برای تجدید وضودیدم صدای خس خس میاد ، ۴ تا توالت از حدود ۲۵ تا رو شسته بود رفته بود سراغ پنجمی ...کنجکاو شدم که این آدم مخلص کیه ؟ ●پشت دیواری قایم شدم... اومد بیرون رو چند لحظه ای سرش روگرفت رو به آسمان ور ماه افتاد رو صورتش ... تعجب کردم . باورم نمیشد ، اسدالله بود ؛فرمانده گردان ... ●با یه دست داشت دست شویی هارو می شست...تا سحردرگیر بودم با خودم فرمانده 2 تا گردان با یه دست داشت دست شویی های پادگان دوکوهه رو تمیز میکرد ... 📎فرماندهٔ گردان حمزه ، مسئول‌آموزش و فرمانده محورلشگر ۲۷محمدرسول‌الله 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳/۲/۲ پاکدشت ، تهران ●شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۱ فاو ، عملیات والفجر۸
✍همسرشهید : ●تمام دوران زندگی من با آقا غلامرضا سه سال بود. بعد از شهادتش تا مدت‌ها گمنام بود. نمی‌دانستیم اسیر شده یا شهید، تا اینکه معاونش در گردان رعد برایم از زندان عراق نامه نوشت «شمع و گل و پروانه؛ جای پروانه در محفل ما خالی»؛ با خواندن این نامه که فقط همین متن کوتاه داخلش نوشته شده بود متوجه شدم، همسرم شهید شده است... ●معبودا، سرورا، به علت تعهدی که دارم به تو متوسل می‌شوم و به حرمت قرآن، به تو تکیه می‌زنم و به محمد مصطفی(ص) از تو شفاعت می‌طلبم و آرزو دارم اگر شهید شدم، همانند شهیدان گمنام، پیکرم در بیابان‌ها بماند و در میدان جنگ به خاک سپرده شود. خداوندا! می‌خواهم غریب شهـید شوم و می‌خواهم که در این بیابان بمانم تا به کربلا نزدیک‌تر باشم» 📎فرماندهٔ گردان‌رعد لشگر ۵ نصر 🌷 تفحص‌شده پس از ۳۶سال ●ولادت : ۱۳۳۸/۱/۲ سبزوار ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۹ جزیرهٔ‌مجنون ، عملیات خیبر
● من خانه مادرم بودم که محمد زنگ زده بود منزل همسایه ؛ مادرم البته نمی دانست من هم انجا هستم. وقتی همسایه مان مادرم را صدا زد و من را دید گفت: چه خوب اینجایی شوهرت زنگ زده با مادرم دویدیم. وقتی گوشی را گرفتم محمد با خوشحالی و تعجب گفت: تویی؟! چه خوب شد هستی و باهات حرف زدم. رفتی دکتر؟ گفتم: آره. هنوز از بچه دار شدنمان مطمئن نبودیم. ●گفت: مبارکت باشه! گفتم: چرا مبارک من؟ گفت: چون من نمی بینمش، خودت باید بزرگش کنی. گفتم: این جای دلداری دادنته؟ عوض این که یک خانم باردار رو دلداری بدی این طوری می زنی توی ذوقم؟ گفت: ناراحت نشو این واقعیته. منم گفتم: هر چی خدا بخواد. گفت: خدا همینو می خواد. تو هم بی قراری نکن. این تلفن آخرین صحبت ما با هم بود و فردایش در طلاییه شهید شد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان سلمان لشگر ۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳/۱/۱ شهریار ، تهران ●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۱ طلائیه ، عملیات خیبر
●یک سال بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم وقتی روبروی ضریح مطهر رسیدیم به علی گفتم: پیش امام رضا به من قول بدهید که کاری برای من انجام بدهید. ●میدانست که اهل مادیات نیستم ولی با شوخطبعی جیبهایش را گشت و گفت اگر پول داشتم چشم، میخرم. گفتم : اگر میشود آن دنیا شفاعت من را پیش خدا بکنید. ●با روی گشاده و لبخندی گفت شما باید شفاعت ما را بکنید. تمام زحمات زندگی بر دوش شماست. از همه مهمتر بزرگ کردن فرزندانمان است، ولی اگر قسمتم شد و شهید شدم و اجازه داشتم که شفاعت یک نفر را بکنم حتما شفاعت شما را میکنم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان مقداد لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۲۹/۱۰/۳۰ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
۱۱۳ 🌺 تلنگری مهم از شهید مهدی زین‌الدین خطاب به ما... 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇💛 °🍃 ○ |♡ بـرمـا فـرزنـدان خـامـنه‌ای تڪلیف اسٺ ڪه‌ با جـان ناقـابل خـود بتـوانیـم بـرای اسـلام عـزیز ذرھ ای خـدمٺ ڪنیـم. ♡| °🍃 ○ ... @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💕بسم رب الشهدا💕 باڸ پـرواز نمے خواهم... همین پـوٺــېـڹ هاے ڪھنه میتواند مرا تا آسماڹ ببرد! دلم ٺـنگ شده ست... برای آوینے برای چمراڹ برای علم الهدے دلم تنـگ شده سٺ برای باقرے برای کاوھ و همٺ... دلم تنـــگ شده ست برای موسے صدر... دروغ میگویم!! اصلا... فقط... دلم برای خودم ٺنـــگ شده... تمام نداشته هایم را میبینم در آنهایـےکه داشتند... شجاعٺ مصطفوے اخـــلاص ، پشٺــکار ، صــفا ، محبـــت...عشق ، ایماڹ در این بین... آوینے و چمران را بیشٺــر عاشقم... امام روح اللھ هم دلش تنگ میشد براے چمراڼ امام سِیــد علے نیز آوینے پسند است... آخر...ٺـــقوا مگر چیست..!؟ در دل منجلابِ غرب چنین زلال؟؟؟ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خٰالِصاً سٰائِغاً... (٦٦نحل ♡ ... @kakamartyr3
شبی حضرت زهرا (س) را به خواب دیدم کفش هایشان را جلوی پایشان جفت کردم، گفتم : آیا شما خبری از پسرم دارید؟ در پاسخ شاخه ای گل سرخ به من دادند چند روز بعد خبر شهادت فرزندم را آوردند . 🌷شهید محمد عطاران🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 ♡ ... @kakamartyr3
در تلفنم، نام همسرم را با عنوان ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده ای قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره اش را بگیرم وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت" ذخیره کرده بود گفت: از اول زندگی شریک هم بوده ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش ترین دارایی ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم شام غریبان امام حسین علیه‌السلام بود که در خیمه محله مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی بی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن می‌کردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت الشهدا قرار دهم شهید جواد جهانی راوی همسر شهید ♡ ... @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا! مرا از بلاے غـــــرور و خودخواهے نجاٺ ده،تا حقایق وجود خود راببینم و زیبايے تو را تماشا کنم... خدایا! پســـتے دنیا و ناپایدارے آن را در نظرم جلوه گرساز؛تافریبـــــــ زرق و یرق عالم خاکےرانخورم... خدایا! من ضعیفم،ناچیزم و پرکاهے در مقابل طوفانها هستم،بہ من دیده عبرتـــــــ ده تا ناچیزےخود وعظــــــمٺ تو را بفهمم... ... @kakamartyr3