*وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:*
سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود:
👈من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم...
👈پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
👈من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
👈بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
👈این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
👈به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🔺بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب: خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195.
تخریبچی شهیدمحمد نقی شمالی از لشگر ۳۱ عاشورا
شهید بزرگوار به سال ۱۳۴۴ خورشیدی در دامنه کوههای آذرآبادگان در شهر تبریز دیده به جهان گشود او را محمد نقی نام نهادند که نشان علاقه والدین وی به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود .
سالهای ابتدایی را در مدرسه شیخ محمد خیابانی و راهنمایی را در مدرسه بدر گذراند و همزمان با شروع جنگ تحمیلی وارد دبیرستان شهید مطهری شد در اوایل سال ۱۳۶۱ بعد از گذراندن دوره آموزش بسیج با تعدادی از همرزمان خود با عنوان تخریبچی راهی جبهه های غرب شد در پاکسازی میادین مین بجا مانده از دشمن در مناطق دشت ذهاب ، ارتفاعات بازی دراز ، داربلوط ، زله زرد و قصر شیرین سهم بسزایی داشت ، پس از شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل راهی گردان تخریب (رعد) لشگر عاشورا شد در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین در حین گشودن معبر بر روی ارتفاعات کانی مانگا پای راست خود را بر روی مین جا گذاشت.پس از دوره نقاهت دوباره هوایی شد و به خیل رزمندگان پیوست در عملیاتهای والفجر ۴ و کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و سر انجام در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ منطقه عملیاتی بلفت به آرزوی دیرینه اش رسید.
✅بعد از دید و بازدید دوستانش فهمیدم عید آن سال هم به رسم سال پیش به کارکنان سپاه یک سکه تمام بهار آزادی عیدی دادهاند، پرسیدم:
«مهدی امسال عیدی سکه دادند»؟
: آره.
: خانمها میگویند دو سه سالی هست که سکه عیدی میدهند.»
: «آره»،
: «کو؟
: دادم برای جبهه های جنگ.
: حداقل به ما هم نشون می دادی، ما هم قیافهی سکه را ببینیم، بعد به جبهه اهدا میکردی.
: «نه خانم جان! برق سکهی دنیا فريبت میده، ممکنه دست و دلت بلرزه، نتونی دل بکنی، نبینی بهتره.»
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
منطقه جنوب جزیره مجنوه سال۱۳۶۵
همرزمان عزیزدرحال صرف نهار
چه صفایی داشت درکنارهم صرف غذامخصوصا روزهایی که چندنفرمهمان هم داشتیم 💖💖💖🌹🌹🌹💐💐💐باتشکرازهمرزم عزیزاقای رسولی بابت ارسال عکس#تکاوران۵۸#دلاوران۵۸#تکاور#جانبازان#ایثارگران#شهدا#ارتش#نیروی_زمینی#نزاجا#تهران#کرج#گیلان#خمام#نیروی_هوایی#نیروی_دریایی#دانشگاه_افسری#سرباز#سربازوطن#نهاوند#بجنورد#شهرکرد