حرف دل ♥️
درد دل بــچــه هاے تــفــحــص بــا شــهدا:
بــراســتی ڪــدام یــڪ از مــا دیــگــرے را پــیــدا مــیــڪــنــد؟...
ما شــمــا را ... یــا شــمــا مــا را ؟...
اصــلا ڪــدامــمــان گــم شــده ایــم ؟... مــا یــا شــمــا ؟
مــیــپــنــدارمــ...
ما روح گــم ڪــرده ایــم و شــمــا جــســمــ...
روحــ مــان تــلــنــگــر مــیــخــواهد و جــســمــتــان تــفــحــص ....
ما مــحــو در زمــانــیــم و شــمــا مــحــو در زمــیــنــ...
شــما در افــلــاڪ و مــا در پــے پــلــاڪ
پــس اے شــهیــد... قــرارمــان بــاشــد:
تــفــحصــ از مــا
تــلــنــگــر از شــمــا
مــا بــر جــســم تــان
شــمــا بــا روح مــان ...
شهدا گاهی نگاهی 😭
🌸 #آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
#میگفت لحظه شهادت نام مقدس اباعبدالله را به زبان داشته باشید تا خود آقا بالای سرتان بیاید♥️
#شهیدهادیذوالفقاری
به وقتِ صبحِ تولدت :) 🕊
عکس از #صراطالشهدا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
🕊•°
.
شہیدحججۍمیگفٺ:
یھ وقتایۍ دلڪندناز
یھ سرےچیزاۍ "خوب"
باعث میشھ...
یھ چیزاۍ "بهترے"
بدسٺ بیاریم...🙃
.
ما براے رسیدن بھ
امام زمـان"عج"
از چۍ دلڪندیم؟!💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
🏢ازدانشگاهاومدخونه
😑خیلیخستهبود.
🤔پرسیدمچیشده؟!
خندیدوگفت:تهرانماشینسوار
🚗شدمکهبیامقم. رانندهوسط
🥁اتوبانصدایموسیقیشو
بردبالا. تحملکردموچیزی
🗣نگفتمتااینکهدیگهصدای
👩زنروداشتپخشمیکرد!
🛣منمبااینکهوسطبیابون
🔕بودمگفتمیاکمشکن
🚶♂یامنپیادهمیشم!؟
🚖اونمنامردینکردوزدکنار!
😁منمکمنیاوردموپیادهشدم!
''شهیدمحمدمهدیلطفینیاسر''
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
🌸•°
ده سال با محمد زندگی کردم، هیچوقت یاد ندارم بیوضو باشه، به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت میداد، مسافرت که میرفتیم تا صدای اذان رو میشنید، توی بیابون هم بود میایستاد، بارها بهش میگفتم، مقصد که نزدیکه، نمازتون رو شکسته نخونین، بذارین برسیم خونه، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین ولی محمد میگفت: شاید توی همین راه کوتاه، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم؛ الان میخونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم اگه رسیدیم خونه کامل هم میخونم.
زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف میزدند، یک روز به او گفتم بعضیها پیش دیگران بدِ شما را میگویند خیلی تو هم رفت، از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم، رو به او کردم و گفتم: محمد جان، زیاد به این قضیه فکر نکن گفت: من از اینکه پشت سرم حرف میزنن ناراحت نیستم، من که چیزی نیستم از این ناراحتم که چرا آدمهای به این خوبی، غیبت یک آدم بیارزشی مثل من رو میکنن، از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم؟! سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم، خدایا این کجاست و من کجا.
🌷شهید محمد بروجردی🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
پوستر| فرازی از وصیتنامه شهید «محمد رضا فخیمی»
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد رضا فخیمی آمده است: «ینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای نه در حرف بلکه در عمل [باشید]؛ اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و آن و عده ای منحرف، حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم.»
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
اول اسفند سالروز شهادت
شهیدی که رهبر انقلاب
او را اعتلای اسلام دانست
حاج همّت عاشق او بود
و او را بسیجی واقعی مینامید،
حاجاحمدمتوسلیان نبوغش را دریافت
و مسئولیت توپخانه لشکر 27 را به او داد...
#شهید_سردار_علیرضا_ناهیدی
#فرماندهجوان_تیپ_ذوالفقار
#لشکر27حضرترسولﷺ
#والفجرمقدماتی1361
شهید حاج محمدابراهیم همت:
«خدا گواه است که این بچه حزب اللهی یکی از مفاخر اسلام بود. بیشاز سهسال در جبهه حضور داشت. وقتی آمده بود به سپاه مریوان، نه بسیجی بود، نه پاسدار، یک دست لباس سرباز پوشیده بود. در این سه سال با همین یکدست لباس زندگی کرد، همان را می شست و میپوشید. یک جفت کفش هم داشت که کف آن ساییده شده بود. یک ریال حقوق دریافت نکرد. پولی را هم که پدر و مادرش به او می دادند با بچه ها می گذاشتند روی هم تا یک قبضه خمپاره برای توپخانه بخرند. در کردستان اول از خمپاره ۶۰ شروع کرد بعد رفت سراغ ۸۰، بعد آمد توپخانه ۱۰۵ و... همه این مهارت ها را یاد گرفت و بعد آمد روی موشک. موشک را تا آن موقع هیچ کس نمی توانست استفاده کند. انسان بسیار عجیبی بود.»
#شهید_سردار_علیرضا_ناهیدی
#روحششادباذکرصلوات
باید به نظاره بنشینم
لحظهٔ عروجت را
شاید کمی غیرت کنم؛
شاید یادم بیاید
که از نفس افتادهای
تا من از نفس نیفتم...
عکاس : مجتبی آقایی
#فاو_بهمن1364
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
عـروج ....
عکس بالا ، جلوه ی عجیبی دارد ...
با مجتبی آقایی صحبت می کردم، می گفت این عکس را خیلی ها فتو مونتاژ میپندارند در حالیکه این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است. رزمنده ای در آمبولانس از بیمارستان صحرایی فاطمیه به پشت جبهه منتقل میشود . مجتبی سیمای رزمنده ای زخمی را از پشت شیشه آمبولانس به تصویر کشیده است گویی لحظهٔ عروج او را به ما نشان میدهد. خوب به این تصویر بنگرید، چون دانش آموختهی رشته نقاشیام، تابلوهای نقاشی با مضامین مذهبی زیادی تا کنون دیده ام، ، اما هیچکدام نتوانسته اند تاثیری عمیق با لطافتی آسمانی ای همچون این عکس را برمن بگذارند. ترکیب بندی عکس به گونه ای است که چشم را به سمت بالا هدایت میکند و چهره رزمنده به وضوح دیده میشود ، این در حالی است که در پس زمینه عکس، در انعکاس تصاویر به واسطه ی حرکت شاهد عدم وضوح هستیم ، تو گویی همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده اند تا جلوه ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق نمایند. انگار به سرعت از زمین فانی کنده می شود تا به کهکشان ستاره ها برسد. در عین حال گوشه ای از پوستر با کلمات "وظیفه انسانی" در بالای سر رزمنده تاثیر عکس را مضاعف می کند...به نظرم این عکس شاهکار است و به طور قطع عنایت حق شامل عکاس شده است.
✍🏻 سیدمسعود شجاعی طباطبایی
گرافیست و عکاس دفاع مقدس
#جنگ_به_روایت_تصویر
🔸با جان باختن 68 تن از هموطنان مبتلا به #کووید19 در شبانه روز گذشته، مجموع فوتی های این بیماری در کشور به 59 هزار و 409 نفر رسید.
[🕊🏳]••••
#تلنگر💡
آری؛ رَفتـ وُ رَفتـَند...🌿
تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری🪁
او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...♥️
حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...(":
🕊•°
∞| ♡ #آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
#کوچه هایمان را به نامشان کردیم؛
که هرگاه #آدرس منزلمان را میدهیم؛
بدانیم👇
از گذرگاه خون کدام #شهید است
که با #آرامش به خانه میرسیم...🍃
#شهدای_اسفند_ماه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
فکر کن برای شهادت❤️
آفریده شده باشی و
خرابش کنی و
بمیری:)💔
#ماه_رجب🌱
#ماه_رحمت🌹
🌸 #آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
این عکس ، ﺁﺩﻡ را خجالتزده میکند ، یکی از حزن انگیزترین ودر عین حال حماسیترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است؛ 300 تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در میآیند، آنهاچند روز وصرفا با تکیه برایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و باعطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعتهای آخرمقاومت بچهها در کانال، بیسیمچی گردان حنظله حاج همت را خواست، حاجی آمد پای بیسیم و گوشی رابه دست گرفت. صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام میشود، بعثیها عنقریب میآیند تاما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم. حاج همت که قادر به محاصرهی تیپهای تازه نفس دشمن نبود، همان طور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت: بیسیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بیسیمچی را شنیدم که میگفت: سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید:همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم
بدانیم و بفهمیم که مدیون چه مردانی هستیم.